روایت وال استریت ژورنال از مذاکرات محرمانه کارتر و شاه/ کارتر به شاه گفت شورشیان را سرکوب کند/ محمدرضا پهلوی در جواب گفت "وضعیت با سال 1332 تفاوت زیادی دارد"
سیاسی
بزرگنمايي:
آریا بانو - این پدیده ای نادر است که یک رئیس جمهور آمریکا به یک رهبر مستقل بگوید که شورشیان کشورش را سرکوب کند. اما طبق خاطرات برژینسکی، مشاور امنیت ملی وقت، کارتر از ویلیام سالیوان سفیر خود در ایران، خواسته بود تا به شاه اطلاع دهد: "ما به قضاوت شاه اعتماد داریم... ما همچنین [ضرورت] اقدام قاطع و رهبری برای بازگرداندن نظم و اقتدار خود شاه را به رسمیت میشناسیم"
ری تکیه در وال استریت ژورنال نوشت: رئیس جمهور فقید آمریکا اغلب به دلیل انفعال بیش از حدش در مواجهه با دشمن جدید ایالات متحده مورد انتقاد قرار میگیرد. اما شواهد مربوط به آن زمان نشان میدهد که تلاشهای مداخلهگرانهاش هرچند به بیراهه رفت اما قاطعانه بود.
پنهلوپه کینچ در مقاله ای تحت عنوان "بحران ایران و نقش مشاوره و اطلاعات در دولت کارتر" در مجله آکادمیک Journal of Intelligence History، در سال 2006 نوشت که اطلاعات نادرست و فرآیندهای تصمیمگیری معیوب به طور قابل توجهی در ناتوانی ایالات متحده برای پاسخگویی مؤثر به انقلاب 57 ایران نقش داشته است.
در ادامه این مطلب آمده است: تصور رایج با گذشت چهار دهه پس از ریاست جمهوری جیمی کارتر، که این هفته درگذشت این است که او به نوعی مسئول «از دست دادن» ایران است. اغلب استدلال شده که انفعال او به شکلگیری یک حکومت اسلامی که از زمان انقلاب ایران در سال 1979، خاورمیانه را درگیر خود کرده، کمک نموده است.
اما اگر این موضوع به عنوان مهمترین میراث او دیده شود، آرشیوهای آن زمان داستان متفاوتی را روایت میکنند. هیچ آمریکایی ای به اندازه کارتر برای خنثی کردن انقلاب ایران تلاش نکرد. و هنگامی که این تلاش ناکام ماند، او برای براندازی حکومت اسلامی توطئه نمود.
اواسط دهه 1970، زمانی که کارتر روی کار آمد، دوران عقب نشینی ایالات متحده بود. شوکهای ناشی از رسوایی واترگیت و جنگ ویتنام باعث شد بسیاری از آمریکاییها اعتماد خود را به سیاستمداران و نهادهای خود از دست بدهند. جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 با تحریم نفتی و افزایش چشمگیر قیمت نفت همراه بود؛ این تحولات به نوبه خود اصطلاح جدیدی به نام رکود تورمی را وارد واژگان ما کرد که به معنای تورم و بیکاری بالا به طور همزمان بود.
آمریکای خسته مجبور بود عقب نشینی کند و برای رصد تحولات در مناطق حیاتی جهان به نیروهای نیابتی و متحدان خود تکیه نماید. در خاورمیانه محمدرضا پهلوی شاه ایران چنین نقشی را برای واشنگتن ایفا می کرد. او رهبر نادری در منطقه بود که در جنگ سرد از آمریکا حمایت کرد، اسرائیل را پذیرفت و از پیوستن به اعراب در اعمال تحریم نفتی خودداری کرد. او مایل بود میلیاردها دلار بابت خرید تسلیحات آمریکایی جهت محافظت از خلیج فارس هزینه کند. تا زمانی که شاه در حال نگهبانی در منطقه بود، عقب نشینی از خاورمیانه برای واشنگتن هزینه ای در پی نداشت.
کارتر اهمیت نقش ایران را تشخیص داد و در یکی از اولین سفرهای خود به خارج از کشور به عنوان رئیس جمهور، در دسامبر 1977، به تهران سفر کرد. در یک سخنرانی به یاد ماندنی، او ایران را به دلیل رهبری شاه به عنوان «جزیره ثبات» مورد تمجید قرار داد. اما در طول سال بعد، انقلاب ایران سریعتر از آنکه سیاستگذاران ایالات متحده بتوانند مفروضات دیرینه خود در مورد شاه را تعدیل نمایند، پیش رفت.
این غیرمنطقی نبود که آنها تصور کنند حاکمی محتاط که 37 سال در قدرت بوده و فرماندهی یک ارتش قدرتمند را بر عهده دارد، می تواند با چند تشنج اجتماعی مانند اعتراضات دانشجویی در میان شهروندانش از قدرت کناره گیری کند اما آنها عین حال خطر یک بیداری مذهبی را دست کم گرفتند - که تا حدی ناشی از خشم حاصل از فساد و سرکوب از سوی طبقه حاکم بود که توسط متحدان غربی تقویت شده بود. در همین حال، در واشنگتن دی سی کسی مطلع نبود که شاه از بیماری سرطان رنج می برد که تمایل او را برای کنار کشیدن از مدیریت اوضاع در زمان بحران تشدید کرد.
کارتر خود در سال 1978 مشغول رسیدگی به اولویت های دیگری بود: یعنی کنترل تسلیحات با اتحاد جماهیر شوروی، عادی سازی روابط با چین و صلح اعراب و اسرائیل که در ماه سپتامبر به توافقنامه کمپ دیوید ختم شد. و زمانی هم که او متوجه شرایط در ایران شد، پی برد که دولت خودش دچار اختلاف است.
مخالفان جنگ حاضر در وزارت امور خارجه که با جنگ طلبان شورای امنیت ملی که خواهان قوی ترین مداخله برای حمایت از شاه بودند، اختلاف نظر داشتند.
کارتر نسبت به مشاوران لیبرال خود فرد سرسخت تری بود و معمولاً جانب معاونان جنگ طلب تر خود را می گرفت. برای رئیسجمهوری که اغلب آرمانگرایی را با عملگرایی در هم میآمیخت، حفظ رژیم شاه تصمیم سختی نبود.
این پدیده ای نادر است که یک رئیس جمهور آمریکا به یک رهبر مستقل بگوید که شورشیان کشورش را سرکوب کند. اما طبق خاطرات برژینسکی، مشاور امنیت ملی وقت، کارتر از ویلیام سالیوان سفیر خود در ایران، خواسته بود تا به شاه اطلاع دهد: "ما به قضاوت شاه اعتماد داریم... ما همچنین [ضرورت] اقدام قاطع و رهبری برای بازگرداندن نظم و اقتدار خود شاه را به رسمیت میشناسیم"
طبق گزارشی که سالیوان پس از ملاقات خود با شاه ارسال کرده بود، محمدرضا پهلوی گفته بود "چرا رئیسجمهور فکر می کند که یک دولت نظامی میتواند موفق باشد". او همچنین اشاره کرد که "وضعیت به طور کلی با سال 1332 تفاوت زیادی دارد"، زمانی که سیا به شاه کمک کرده بود تا دولت ملیگرا را از طریق ارتش سرنگون کند.
در ژانویه 1979، ایران در حال از هم پاشیدن بود. خیابان ها پر از تظاهرکنندگان بود و اقتصاد بر اثر اعتصابات فلج شده بود. شاه اساساً تسلیم شد و کشور را ترک کرد و نخست وزیری موقت را برای مقابله با آیت الله روح الله خمینی، رهبر انقلاب منصوب کرد.
کارتر بابت رفتن پهلوی سوگواری نکرد. او اکنون شروع به بررسی گزینه موسوم به C کرد—که به معنای کودتا بود. او ژنرال رابرت هایزر را به تهران اعزام کرد تا ارتش ایران را برای تصرف قدرت آماده کند.
به نظر می رسد نه کارتر و نه هایزر متوجه نشده بودند که ژنرال های ایرانی به اندازه پادشاهی که به او خدمت کرده بودند مردد هستند و میلی به سرکوب ندارند. در زمانی که هایزر تلاش می کرد آنها را تحریک به اقدام نماید، آنها مشغول برنامه ریزی برای خروج خود از کشور بودند.
در 11 فوریه، هم سلطنت و هم امیدهای آمریکا از بین رفت. انقلابیون در حال تسخیر ساختمان های دولتی، انبارهای اسلحه و ایستگاه های رادیویی در سراسر کشور بودند. ژنرال های شاه در حال فرار بودند و سربازان وظیفه آنها از پادگان ها می گریختند. این امر کارتر و مشاورانش را دلسرد نکرد، آنها گزینه C را دوباره بررسی کردند. آنها حتی به فکر فرستادن هایزر به تهران بودند، اما ارتش ایران بی طرفی خود را اعلام کرد و تسلیم حکم تاریخ شد.
پس از انقلاب، این خوش بینی وجود داشت که آمریکا می تواند با دولت موقت که دارای صداهای میانه رو و ملی گرا بود، کنار بیاید. اما در 4 نوامبر 1979، ظاهرا در اعتراض به پذیرش شاه در آمریکا بابت معالجه پزشکی، دانشجویان سفارت آمریکا را تصرف کردند و دیپلمات های آمریکایی را به مدت 444 روز به گروگان گرفتند. اما تصرف سفارت در واقع انتقام حکومت جدید از آمریکا و ابراز دشمنی حاکمان جدید تهران نسبت به کارتر به دلیل کمک به اقدامات سرکوبگرانه شاه بود.
واکنش آمریکا با یک عملیات نجات ناموفق به نام عملیات پنجه عقاب همراه بود. این مأموریت پیچیده لجستیکی زمانی متوقف شد که بالگردها در صحرا سقوط کردند. تصویر ماندگار آن عملیات که در سراسر جهان مخابره شد، تصویر بالگردهای سوخته و اجساد هشت سرباز کشته شده آمریکایی بود. کارتر به عنوان رهبری ضعیف و مردد به تصویر کشیده شد که نمی تواند یک قدرت درجه دوم را به خاطر تحقیر آمریکا مجازات کند.
اگرچه عملیات نجات یک شکست کامل بود، اما در پشت صحنه، کارتر بازیگر چندان منفعلی نبود. در دسامبر 1979، دو ماه پس از بحران گروگانگیری، او یک دستور ریاست جمهوری صادر کرد و به سیا دستور داد «عملیات تبلیغاتی و اقدامات سیاسی و اقتصادی را برای تشویق ایجاد یک رژیم مسئول و دموکراتیک در ایران انجام دهد» و «با رهبران اپوزیسیون ایران و دولتهای ذینفع تماس بگیرد تا تعاملاتی را تشویق کند که میتواند منجر به تشکیل یک جبهه گسترده طرفدار غرب شود که قادر به تشکیل یک دولت جایگزین باشد.»
کارتر امیدوار بود تا حکومت دینی را با یک دولت دموکراتیک جابجا کند. تا آنجا که از سوابق آرشیوی موجود می توان دریافت، کارتر تنها رئیس جمهوری است که به طور رسمی ایالات متحده را به تغییر حکومت در ایران متعهد کرده است.
برای انجام این کار، کمیته ای در کاخ سفید به ریاست دیوید آرون، معاون مشاور امنیت ملی تشکیل شد. این کمیته به خود عنوان «اتاق سیاه» را داد و شروع به عضوگیری تبعیدیان و تلاش برای تماس با مخالفان در ایران کرد. جزئیات دقیق عملیاتی این کمیته همچنان طبقه بندی شده باقی مانده است و به نظر می رسد که این کمیته پس از روی کار آمدن تیم رونالد ریگان در سال 1981 منحل شده است.
جیمی کارتر ایران را از دست نداد، بلکه تحولات آن را اشتباه درک کرد. به نظر می رسید او بر این باور است که یکی از انقلاب های بزرگ مردمی قرن بیستم را می توان توسط خارجی ها متوقف کرد. او نتوانست درک کند که متحدان سلطنت طلب او مردانی ورشکسته بودند که مشتاق رها کردن میراث خود بودند. طرح کودتای او فوق العاده به نظر می رسید اما ژنرال های شاه در مواجهه با یک شورش مردمی مصمم، مردد بودند. و او تصور می کرد که حکومتی برخواسته از انقلابی را که از مشروعیت مردمی برخوردار است - حداقل در ابتدا - می توان توسط کمیته ای که از کاخ سفید فعالیت می کند سرنگون کرد.
از این نظر، جیمی کارتر حقیقتا جوهری آمریکایی داشت؛ رئیسجمهوری که فکر میکرد میتواند نتایج را در یک کشور دورافتاده که اطلاعات کمی درباره آن وجود داشت، رقم بزند.
-
يکشنبه ۱۶ دي ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۷:۴۲
-
۲۴ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1335227/