سرنوشت شوم سیندرلای پولدار در خیابان
اجتماعی
بزرگنمايي:
آریا بانو - خراسان / دختر جوان و زیبایی از یک خانواده ثروتمند که دستگیر و به کلانتری برده شده بود، گفت به خاطر همین زیبایی و رؤیای خارج رفتن به دام یک پسر شیطانصفت افتاده است.
دختر 20 سالهای که توسط ماموران پلیس دستگیر شده بود، در بیان سرگذشت عجیب خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده بی قید و بند و پر از تجملات و اوضاع اقتصادی و زندگی خوب به دنیا آمدم. همیشه درخانه ما مهمانی بود یا ما مهمانی بودیم. هیچوقت دور خودمان را خلوت ندیده بودم.
روزها تکراری سپری میشد و من فقط کلاس زبان میرفتم چراکه آرزوی زندگی و تحصیل در خارج از کشور را در سر داشتم و برای همین زبان انگلیسی را آموزش میدیدم. از سوی دیگر، به خاطر زیبایی ظاهری خیلی مورد توجه اطرافیانم بودم به گونهای که همه مرا سیندرلا صدا میزدند. خواهرم نیز مشغول تحصیل در رشته طراحی لباس بود، اما من درس و مدرسه را به امید تجربه دنیایی دیگر در آن سوی مرزها رها کردم و فقط به خودم میرسیدم.
روزی به پیشنهاد یکی از دوستان خواهرم قبول کردیم مدل لباس و لوازم آرایشی برای یک برند تقریبا معروفی شویم که دردسرها و بدبختیهای من هم از همینجا شروع شد. من و نادره به خاطر زیباییای که داشتیم، مدل خوبی برای تبلیغ لباس بودیم و کارمان رو به پیشرفت بود تا اینکه با پسری در آنجا آشنا شدم. سامان همکارم بود و به روشهای مختلف سعی میکرد با من ارتباط بگیرد و طرح دوستی بریزد که بالاخره موفق شد.
چند ماهی از رابطه ما گذشت تا اینکه گفتم من رویای خارج رفتن و آزاد زندگی کردن را دارم. او هم گفت من کمکت میکنم که بروی و در آنجا آشنایان زیادی دارم، اما پول زیادی میخواهد. من هم قبول کردم و از این ماجرا با هیچکس حرف نزدم. پول زیادی بود. تصمیم گرفتم طلاهایم را بفروشم و پساندازی که داشتم و ماشینی که پدرم برای هدیه تولدم خریده بود، همه را فروختم و به دلار تبدیل کردم.
شبانه از خانه بیرون زدم و با سامان قرار گذاشتم، اما او که قصد فریب مرا داشت، در همین مشهد با فریبکاری دلارها را از من گرفت و بدتر از آن، مرا به بهانه استراحت کردن و قرار با قاچاقچی مرزی به یک خانه ویلایی خارج از محدوده شهری برد.
او با فردی که دختران ایرانی را خرید و فروش میکرد قرار گذاشته بود. اینها را از مکالمات تلفنی پنهانیش فهمیدم که با او داشت. قضیه را که فهمیدم، میخواستم فرار کنم، اما او گفت اگر بروی فیلمهای تمام این مدت را که با من رابطه داشتی منتشر میکنم. با وجود این، من قید آبرو و پول زیادی را که دست او داشتم زدم و هر طوری بود فرار کردم و تا جایی که ممکن بود دویدم و از آنجا دور شدم.
بعد از چند روز که گرسنه و خسته در خیابانها سپری کردم و روی رفتن به خانه را نداشتم، بالاخره زنگ خانه را زدم، ولی به محض ورود با سیلی محکم پدرم روبهرو شدم که به صورتم نواخت چراکه سامان فریبکار مرا رسوا کرده بود و فیلمهای زشت و زننده من روی صفحه گوشی پدرم بود.
او طوری مرا نابود کرد که برای دومین بار از خانه فرار کردم و خواستم تنها زندگی کنم، اما پولی نداشتم، به همین دلیل تصمیم گرفتم در مکانهای شلوغ جیببری کنم، اما چون مهارت کافی برای این کار نداشتم خیلی سریع به دام پلیس افتادم.
تحقیقات پلیس درباره سرقتهای احتمالی دیگر این دختر جوان ادامه دارد، اما با دستور سرهنگ مجتبی حسینزاده رئیس کلانتری اقدامات مشاورهای برای بازگشت وی به مسیر درست زندگی نیز در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
![]()
-
شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۶:۲۴
-
۱۱ بازديد
-

-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1366289/