مطربی که به دعای او باران آمد / لوطی صالح کیست؟
سیاسی
بزرگنمايي:
آریا بانو - شاید نام گذر لوطی صالح را شنیدهاید. این محل در محدوده بازار تهران قرار دارد و از خیابان پانزده خرداد، ورودی نوروز خان، به انتهای بازار مسگرها منتهی میشود. از شمال به شهرداری منطقه 12 ناحیه سه بازار، از غرب به بازار عباسآباد، از شرق به بازار حضرتی و خیابان مصطفی خمینی و از جنوب به خیابان مولوی محدود میشود.
این محل همچنان بافت قدیمی خود را حفظ کرده است. در مورد خود لوطی صالح روایتهای متعددی وجود دارد که نمیتوان با قاطعیت در مورد هر کدام نظر داد. به گفته برخی، او یکی از همراهان آغامحمدخان قاجار، سرسلسله قاجار بود. احمدمیرزا، پسر فتحعلی شاه، کتابی به نام "تاریخ عضدی" دارد که به زندگی خصوصی آقامحمد خان و فتحعلی شاه میپردازد. ظاهراً اولین روایت در مورد لوطی صالح از این کتاب برگرفته شده است.
بنا به روایت تاریخ عضدی، لوطی صالح پیش از اینکه به تهران بیاید و در محله بازار ساکن شود، در شهر شیراز زندگی میکرد. زمانی که کریم خان بر اریکه سلطنت ایران تکیه داشت، او در دربار پادشاه زند آمد و شد داشت و اسباب نشاط و طرب شاه را فراهم میساخت. به اصطلاح آن روز، جزو عمله طرب و دلقک دربار بود و از آنجایی که در آن سالها آقا محمد خان در دربار زندیه تحت الحفظ زندگی میکرد، با وی آشنا بود. این آشنایی به قدری صمیمانه بود که لوطی صالح برخی اخبار مورد نظر را به آقا محمد خان میرساند و به قول احمد میرزا، جاسوسی او را میکرد.
پس از سقوط زندیه، او به تهران آمد و در محله بازار ساکن شد و لودگی را در دربار شاه قاجار ادامه داد. بهواسطه شهرتی که در مطربی داشت و رفت و آمد به دربار زندیه و قاجاریه، مکنتی یافت. اینکه او بعد از مدتی چگونه از چشم اولین شاه قاجار افتاد و مورد غضب او قرار گرفت و ترک دیار کرد، ماجرایی خواندنی دارد.
در این باره، حسین شهیدی مازندرانی در کتاب "سرگذشت تهران" روایتی نقل کرده است. او مینویسد: «آغا محمدخان به جعفر قلی خان، برادرش، نهایت میل را داشت. جعفر قلی خان مرد رشیدی بود و در همه جا خدمات عمدهای برای برادر تاجور خود کرده بود. معاندین بتدریج خاطر پادشاه غیور را بر برادر آشفته ساختند. شبی در مجلس شرب، لوطی صالح شیرازی که در عهد کریم خان در شیراز اظهار چاکری و بلکه جاسوسی برای شاه شهید مینمود، برخی مطالب را به طور مضحکه در خدمت جعفر قلی خان گفته بود که خلاف احترام سلطنت بود.
خبر به آغا محمدشاه رسید و باطناً نهایت تغییر را به همرسانیدند. در وقت خواب، به قانون معمول، یک نفر شاهنامهخوان برای شاه مشغول خواندن شاهنامه میشد. شاهنامهخوان در خدمت شاه شهید این بیت را خواند:
به هر جا سر فتنه جویی که دید/ ببرید و بر رخنه ملک چید
حضرت پادشاهی به مجرد شنیدن این شعر، حالتش منقلب شده و در همان شب یا شب دیگر، جعفر قلی خان به طناب افتاد. بعد از قتل برادر، برادرزادهاش، جهانبانی (منظور فتحعلی شاه است) را خواسته و بر سر نعش برادر به سر و سینه میزد و به جهانبانی میفرمود: «برای تدارک سلطنت تو چه کارها کردم. یک برادرم به خاک روسیه فراری شد. برادر دیگرم از دیدگان نابینا ماند. این یکی را هم به این حالت میبینی…»
بعد از فقره قتل جعفر قلی خان، لوطی صالح را که آشنای قدیم خود بود، در خلوت خواسته و فرمود: «به جهت مسخرگی و صحبتهایی که در مجالس اجرای سلطنت زندیه و در حضور خود وکیل میکردی، سرمایه و مکنت تو را میدانم. باید راست و بیکم و کاست بگویی و تقدیم کنی تا جان تو سلامت بماند.» لوطی صالح عرض کرد: «راست میگویم و تقدیم میکنم. اما خداوند عالم در وجود تو گذشت خلق نفرموده، میگیری و باز جان مرا تلف میکنی.»
فرمودند: «تو نگفته، من میدانم چه داری. از ملک و مال و پولی که پیش تجار سپردهای، قریب پانزده هزار تومان داری.» لوطی صالح عرض کرد: «به خدا قسم، زیاده بر هشت هزار تومان ندارم و میدهم.» فرمودند: «این مبلغ از او گرفته شود.» روز دیگر او را خواسته و فرمودند: «میبایست در حق تو رفتاری شود که دیگر روی رفتن به مجالس و صحبت مضاحک را نداشته باشی.» حکم شد دماغ او را بریدند. بعد از بریدن دماغ، چون لوطی صالح آشنا به ایام گرفتاری بود، باز جرأت نموده عرض کرد: «دیدی که خدای تعالی در وجودت گذشت نیافریده؟»
آغا محمدشاه فرمودند: «آنچه از او گرفته شده بود، رد کردند و فرمودند: برو به عتبات مجاورت اختیار کن. زیرا میترسم باز طرف غضب من واقع شوی و حرف تو راست شود.» لوطی صالح، بدون آنکه دیناری ضرر مالی تحمل کند، با همان دماغ بریده در کمال تردماغی، رفت و در مشهد کاظمین علیهالسلام تا زمان وفات مجاورت داشت.»
این روایت البته چیزی در مورد محل زندگی لوطی صالح و اطلاق نامی از او بر محل زندگیاش ندارد. اما میدانیم که گذر لوطی صالح از مناطق قدیمی تهران است که به احتمال زیاد در زمان اولین شاه قاجار ساخته شده و از همان زمان جزو محلات پر رفت و آمد محسوب میشد و سفارتخانههای روس و انگلیس و منزل بسیاری از اعیان قاجار در این محل قرار داشت.
اهالی این گذر و محل 200 ساله روایت دیگری در مورد لوطی صالح دارند. قدیمیها معتقدند که لوطی صالح پیشه مطربی داشت اما دل پاک و چشم و دل سیر بود. یک بار زمان خشکسالی، به همراه اهالی محل به طرف گورستان چهارده معصوم، دروازه عبدالعظیم میرود و در حالی که سرش رو به آسمان بود، در حال تنبک نواختن این آواز را سر داد: «به حق مویهداران، به اشک میگساران، به شرم زشتکاران، بر ما ببار تو باران.» مردم دیدند که بعد از مدتی کوتاه باران بارید و صورت راهگذران را خیس کرد. از این پس بود که لوطی صالح محبوب شد.

ناصر نجمی، پژوهشگر معاصر، لوطی صالح را پهلوان نامدار و شریف و ناموسدوست میداند که از درماندگان حمایت و پشتیبانی میکرد. او در این باره مینویسد: «در میان لوطیهای قدیم تهران، چند چهره دوستداشتنی و سرشناس زندگی میکردند که مردم آن روزگاران از ایشان خاطرات غرورآمیزی دارند. معروفترین این لوطیها، لوطی صالح بود که گذری به این نام، امروز هم وجود دارد.

لوطی صالح که پهلوان نامداری بود، مردی شریف و ناموسدوست بود. حمایتی که وی از درماندگان میکرد، به طوری جلب توجه کرده بود که هر وقت نام او بر زبان میآمد، بیاختیار، سایهای از غرور بر چهرهها مینشست.» لوطی صالح اهل دستگیری از تنگدستان و خانوادههای بیسرپرست بود و پایبندی بسیاری به آیین جوانمردی داشت. گفتهاند که شیوه او چنین بود که در آغاز گذر مینشست و مراقب بود که بیگانهای برای مردم محله دردسر و مشکلی پیش نیاورد.
میگویند که محبوبیت او تا حدی بود که از اقصینقاط ایران، گاه به گاه مریدانی برای دیدن او میآمدند. از خصلتهای این لوطی و خوی پهلوانیاش، آنگونه که میگویند، سنت «علامتکشی» در ایام سوگواری حسینی (ع) از ابتکارات اوست.
-
سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۸:۳۱
-
۱۶ بازديد
-

-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1381590/