منصور یاقوتی ماندن سخت بود!
مقالات
بزرگنمايي:
آریا بانو - ایسنا / علی کاشفی خوانساری میگوید: منصور یاقوتی بودن یا دقیقتر بگویم منصور یاقوتی ماندن در دهههای 70 و 80 و 90 واقعا موقعیت دشواری بود، موقعیتی تراژیک با آن پارادوکسهایی که تنها در داستانهای اساطیری دیدهایم.
این نویسنده و منتقد ادبی ادبیات کودک و نوجوان در پی درگذشت منصور یاقوتی در یادداشتی که با عنوان « بالاخره حق به حقدار رسید » برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: مرگ حق است، این را از زبان قدیمیها بارها شنیدهایم، منصور یاقوتی هم این تعبیر را وقتی برایم درباره کارهایش صحبت میکرد به کار برد اما با ظرافت و کنایه و طنز ادامه داد: «حق هم گرفتنی است و من خوشحالم که این دفعه میتوانم حقم را بگیرم.»
منصور یاقوتی بودن یا دقیقتر بگویم منصور یاقوتی ماندن در دهههای 70 و 80 و 90 واقعا موقعیت دشواری بود، موقعیتی تراژیک با آن پارادوکسهایی که تنها در داستانهای اساطیری دیدهایم. هیچکس نمیتوانست بهطور کامل تصور کند و یا توضیح دهد که چگونه میشد در دهه هشتاد و نود همچنان منصور یاقوتی بود و یا آن پیرمرد قد خمیده با آن سبیلهای بلند با چه ترفندهایی و یا چه با والذاریاتی منصور یاقوتی بماند. انگار یکی از اصحاب کهف به غارشان برنگشته باشد و در دنیای جدید به عنوان راننده تاکسی اینترنتی و یا نگهبان کارگاه ساختمانی ماندگار شده باشد.
غریبی و انزوا واژه دقیقی برای این کشمکش داستانی نیست، درهمآمیختگی اشتباه زمان و مکان شاید تعبیر رساتری باشد؛ مثلاً فرض کن بخواهی به اهالی امروز و فرهیختگان معاصر بگویی پدرم جلوی زورگویی ارباب روستا ایستاد و وقتی من کودک بودم از سنقر به کرمانشاه آمدیم، بگویی مال و منال دنیا خوب نیست و ارزشهای انسانی و عدالت مهمتر است، بگویی معلمی و نویسندگی عشق است و شغل نیست، بگویی عرفان و عشق و پاکبازی، بالاترین ثروت است، بگویی پاکدامنی و اخلاص و تواضع و مردمی بودن خط قرمز ماست، بگویی باید پای عقیده ایستاد و کم نیاورد بگویی مردم و جماعت مهمتر از خودت و خودشان است، بگویی عزت در آزادگیست و در رفاه و اشرافیت نیست، بگویی.... بعد هم ببینی دوستان پریروز و دیروز یا رفتهاند و یا شدهاند دشمنان امروز؛ و یا دشمنان دیروز و پریروز بعضیهایشان، امروز دارند حرفهای پریروز تو را میزنند و تو هم آن وسط بخواهی بگویی که نه همه حق با شماست و نه همه حق با آنها، بعد هم مدام از چپ و راست و داخل و خارج پیشنهادهایی بشنوی که هم خندهات را فراهم کند و هم گریهات را.
خُب خدا قوت و نهخسته ! این بار سنگین را بالاخره بر زمین گذاشتی و حق خودت را گرفتی. اگر در قطعه هنرمندان کرمانشاه آرمیدی سلام مرا به دکتر جواد کریمی هم برسان و بگو یک غزل پر تحریر حافظ و یا همان ترانه شمامه خالخال را که دوست داشتی برایت بخواند. همان بغل دستت به احمد عزیزی و محمدجواد محبت هم سلام برسان. میگویند آن طرف که برویم میبینیم همه دلخوریها بیخود بوده و همه ما دل به آرزوهایی نه چندان روشن دادهایم و بر سر آرمانهایی نه چندان روشن بر سر هم کوفتهایم. مرا هم ببخش آخرین مقالهات در مجموعه مقالات «قصهگویی شهرزاد» از پاییز 1401 معطل مانده بود و حالا به لطف وزیر جدید به جریان افتاده و قرار است تا آخر سال منتشر شود. نقدی هم که خواسته بودی بر کتاب «مادیان چهل کره» بنویسیم، هنوز روی دستم مانده و در این دو سه سال جایی برای چاپش نداشتم. نهایت بضاعت ما همان لوح تقدیری بود که چند ماه پیش از طرف انجمن نویسندگان کودک در بیمارستان تقدیمت کردیم.
میدانم حالا که سرت خلوت شده، دوباره برمیگردی به محله صابونی کرمانشاه و با بچهها هم بازی میشوی و برایشان قصه میگویی حالا حتماً میترا خانم به یاد برادر شعری میگوید و توران خانم دلش میخواهد درباره آرزوها و راههای ر
منصور یاقوتی، زاده پنجم دی ماه سال 1327 در روستای کیوهنان شهرستان سنقر استان کرمانشاه، که هشتم دیماه پس از تحمل رنج بیماری، در سن 76 سالگی درگذشت.
او یکی از چهرههای شاخص در میان نویسندگان دهه 40 و 50 ایران بود.
«آواز کوه»، «داستانهای آهو دره»، «قصههای زاگرس»، «آیین یارسان در اساطیر قوم کرد»، «حماسه بابک خرمدین»، «خرچنگ بلندپرواز»، «دهقانان»، «چراغی بر فراز مادیان کوه»، «افسانههایی از دهنشینان کرد»، «گل خاص»، «پاجوش»، «مردان فردا»، «سالهای پرخاطره»، «با بچههای ده خودمان»، «زخم«، «درخت خشک و باغ پرگل» بخشی از آثار این نویسنده است.
-
يکشنبه ۹ دي ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۹:۲۸
-
۲۰ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1330925/