آریا بانو

آخرين مطالب

یادی از مرحوم جواد بدیع‌زاده، موسیقیدان و آهنگ‌ساز خوش‌نام ایرانی سیاسی

یادی از مرحوم جواد بدیع‌زاده، موسیقیدان و آهنگ‌ساز خوش‌نام ایرانی
  بزرگنمايي:

آریا بانو - شهرآرانیوز/ صبح تا ظهر را توی مجلس شورای ملی مشغول بود و باقی روز می‌شد همان بدیع‌زاده خوش‌قریحه‌ای که روز‌به‌روز بیشتر به چشم اهالی رادیو می‌آمد. اما رادیو اولین سکوی شهرت بدیع‌زاده نبود.
توی حسینیه عضدالملک جای سوزن انداختن نیست. زن‌ها با روبنده‌های سیاه و سفید پشت سر مرد‌ها نشسته‌اند و مرد‌ها سراپا سیاه‌پوش و خاک‌آلود، دارند آرام آرام روز عاشورا را تا اذان ظهر همراهی می‌کنند. جوادِ پنج شش ساله، میانه جمعیتی که به مناسبت ورود روضه‌خوان‌ها و تعزیه‌خوان‌ها باز شده، دارد از روی دوش پدر، همه چیز را رصد می‌کند. از این بالا، تا چشم کار می‌کند سیاهی و شیون و اندوه است که از در و دیوار تکیه می‌ریزد. او، در نقش طفل گم‌شده امام حسین (ع) دارد مرثیه‌ای با همان صدای معصومانه‌اش میان هق هق گاه‌و‌بیگاه جمعیت می‌خواند. به نسبت سن و سالی که دارد، خوش‌صداست.
پیداست یک نفر او را ورزیده کرده. حواسش به پایین و بالای صدا هست. خوب می‌داند کدام واژه‌ها را با سوز بیشتری ادا کند تا شانه زن‌ها از زیر چادر به لرزه بیفتد و صورت مرد‌ها میان دستانشان پنهان شود. او پسر آقاسیدرضا بدیع کاشانی است. همانی که صدایش می‌زنند «بدیع المتکلمین» و کوچه‌بازاری‌های محله پاچنار به «سید اناری» می‌شناسندش. جواد، اولین اولاد اوست و حالا دارد روی شانه‌های پدر، سیدرضای دیگر می‌شود. 
از وقتی چشم باز کرده، واعظ و خطبه‌خوان و مرثیه‌سرا آمده نشسته روی فرش خانه‌شان و دنیای کودکی‌اش پر شده از آواز‌های مذهبی. او جوری با روضه‌خوانی عجین شده، که کودک با لالایی گلوی مادرش، اما نوحه‌خوانی تمام ماجرا نبود. باقی ایام سال، در روز‌هایی که هیچ مناسبتی نبود تا جواد و سیداناری در تکیه‌ها جلوه کنند و در روضه‌های خانگی آدم حسابی‌های شهر حاضر شوند، بار دیگر هر دو راه می‌افتادند توی کوچه‌ها. سیدرضا از آن روحانیون آگاه و پرجنب‌و‌جوش بود. 
چشم و گوشش روی درد‌های مردم عادی کوچه و بازار باز بود و در کسوت یک روحانی ملبس روا نمی‌دید بنشیند توی خانه و دست روی دست بگذارد. جواد را می‌گذاشت روی شانه‌هایش و این بار به مدد همان صدای رسا و کشیده، توی کوچه‌های خاکی شهر راه می‌افتاد و می‌زد زیر آواز. آواز‌هایی اعتراض‌آمیز نسبت به کمبود‌های رایج در بازار. گلایه از کمبود پیاز و نمک گرفته تا چوب وزارت مالیه لای چای بازاری‌های بی‌نوا. آن روز‌ها جواد خردسال از روی شانه‌های پدر، بی‌آنکه بخواهد و بداند، داشت آرام آرام، با ادبیات شیرین کوچه و بازار آشنا می‌شد و ناخودآگاهش را از اصطلاحات عامیانه و احوالات مردم عادی پر می‌کرد. 
تجربه‌ای که سال‌ها بعد در اوج دوران هنری‌اش، از او یک خواننده متجدد ساخت که نه فقط در زمینه آثار فاخر که در حوزه تولیدات عامیانه و فکاهی نیز، پیشرو و موفق بود. آثاری نظیر «ماشین مشدی ممدلی»، «زال زالک»، «خیلی قشنگه» و... که هنوز در زمانه امروز، آشنا، نمکین و شنیدنی است.
جلوه گل در چهارراه حسن‌آباد
سال‌ها می‌گذرد. جواد حالا یکی از دانش‌آموزان مدرسه دارالفنون شده. می‌خواهد امسال که درسش تمام شد یک راست برود مجلس شورای ملی، اما هنوز از حال و احوال روحانیت و خاطرات سال‌های کودکی، تمام آن تکنیک‌های آوازخوانی و دستگاه‌ها و گوشه‌هایی که پدرش صبورانه به او آموخت، با خود همراه دارد. فارغ از جایی که در آن مشغول به کار شود، او هنوز همان جواد خوش آواست که اگر محفلی باشد، می‌زند زیر آواز و خوب می‌خواند. آن‌قدر خوب که بالاخره با افتتاح رادیو، او نیز در شمار هنرمندانی، چون حسین تهرانی و مرتضی نی‌داوود و ابوالحسین صبا و حبیب سماعی به چشم آمد.
صبح تا ظهر را توی مجلس شورای ملی مشغول بود و باقی روز می‌شد همان بدیع‌زاده خوش‌قریحه‌ای که روز‌به‌روز بیشتر به چشم اهالی رادیو می‌آمد. اما رادیو اولین سکوی شهرت بدیع‌زاده نبود. شروع فعالیت حرفه‌ای او از حضور تیم کمپانی «His Master "s Voice» در تهران آغاز شد. نماینده شرکتی که به ایران آمده بود و اولین شعبه خود را در چهارراه حسن‌آباد باز کرده بود تا صفحات خالی خود را با صدای خوش خوانندگان فعال آن روز‌ها پر کند. 
جواد بدیع‌زاده که با تشویق عبدالحسین شهنازی پاقرص کرد تا به استودیو برود، بنا داشت اولین قطعه رسمی خود را با عنوان «جلوه گل» روی صفحات گرامافون ماندگار کند. شعر را نورا... همایون سروده بود و برادران وفادار برایش می‌نواختند. از آن سال تا زمان افتتاح رادیو، 24 تصنیف از جواد بدیع‌زاده ضبط شد و با ورود به رادیو دیگر همه او را می‌شناختند. او همان خواننده معروف «خزان عشق» بود. همان ترانه که این‌طور آغاز می‌شد: شد خزان گلشن آشنایی...
فرات در استودیو رادیو ایران

بدیع‌زاده زمانی که روی ریل محبوبیت و موفقیت افتاد، دیگر توقفی نداشت. از شهری به شهری و از کشوری به کشوری، می‌رفت و می‌خواند و شور برپا می‌کرد. یک بار به دعوت کمپانی اودئون می‌رفت آلمان صفحه پر کند. از آنجا می‌رفت برلین. برمی‌گشت می‌رفت حلب و یک وقت‌هایی هم سرود ایران و هند را در جشن‌های باشکوه هندوستان اجرا می‌کرد و هربار به ایران برمی‌گشت یک بغل صفحه تازه توی چمدانش داشت.
با این همه، لابه‌لای دعوت‌های پیاپی و حضور مستمر در رادیو و فعالیت در شورای موسیقی، باز در نهایت یک‌جا قلاب هنرش به ریشه‌های کودکی گیر افتاد. برگشت به همان ایامی که می‌نشست روی شانه‌های پدر و نوای نوحه سر می‌داد. آن اشک‌ها که مادرش وقت شیر دادن چاشنی وعده‌هایش می‌کرد، آن عرقی که پدرش وقت قلمدوش کردن به شوق دستگاه امام حسین (ع) به زمین می‌ریخت، بالاخره یک جا نمود پیدا کرد. 
جوادِ خاندان بدیع‌زاده با خلق تصنیف کمیاب «نوجوان اکبر من» یادآوری کرد هنوز همان پسر ارشد سیداناری توی کوچه‌های پاچنار است و دلش جایی میان تکیه‌های دوران کودکی جامانده. قطعه‌ای به آهنگ‌سازی خود او و شعری به اقتباس از یکی از اشعار یغمای جندقی که سال‌1342 در رادیو ایران ضبط کرد. قطعه‌ای حزن‌انگیز با مطلعی شبیه به یک پرده نقاشی: «می‌رسد خشک لب از شط فرات، اکبر من، نوجوان اکبر من...»

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1333180/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

تشکر مهدی لیموچی از مجتبی حسینی بابت حمایت کامل از او

مهدی لیموچی: مورایس برای سپاهان زحمات زیادی کشیده است

کارشناسی داوری بازی آلومینیوم - شمس آذر

واکنش نصیرزاده به شایعه یحیی و پرسپولیس

سفر به تهران قدیم؛ هزینه کفن و دفن در تهران 60 سال پیش چقدر بود؟

پله نوردی برای چه کسانی ضرر دارد؟

محمدامین کاظمیان: با سردار آزمون در مس کرمان همبازی بودم

خوشحالی کونسیسائو و ناراحتی طارمی پس از شکست در داربی میلان

بازگشت دیوانه‌وار میلان گل طارمی‌ را خراب کرد!

اهدای مدال به طارمی و بازیکنان اینتر پس از شکست در فینال سوپر‌جام

جشن قهرمانی میلان، قهرمان سوپرجام ایتالیا

مهدی لیموچی: مطمئن بودم که گلی که به استقلال زدم، آفساید نبود

محمد مهدی زارع: آرش برهانی خیلی تلاش کرد که بازیکنان امید به بزرگسالان بروند

گل دوم آث میلان به اینتر توسط پولیشیچ

مهم‌ترین خبر سال در باشگاه پرسپولیس!

گل سوم آث میلان به اینتر توسط آبراهام

طارمی یک قدم با بریس فاصله داشت؛ اینتر 2-1 میلان

10 گل برتر نیم فصل اول لیگ برتر فوتبال ایران

محمدامین کاظمیان: بیست سال بازیکن مس کرمان بودم

تیم منتخب نیم فصل اول لیگ برتر

ابتلای گسترده و سریع 3 ویروس در کشور/ شیوع آنفلوآنزا به‌دلیل کمبود واکسن

با پاس گل طارمی؛ گل اول اینتر به میلان توسط مارتینز

گل پنجم رئال مادرید به مینرا توسط گولر

کنایه محمدحسین میثاقی به گاریدو و برخی از پیشکسوتان پرسپولیس

ماجرای جدایی دفاع موفق این‌ روزهای لیگ برتر از آکادمی استقلال

گفت و گو با امیرحسین حسین‌زاده ستاره تراکتور در لیگ برتر

برکناری غیرمنتظره سامره؛ حسین‌خانی برگشت!

واکنش میثاقی به لحظه گلزنی طارمی مقابل میلان

فرار دیدنی طارمی؛ گل دوم اینتر به آث میلان

کاشته تئو هرناندز؛ گل اول آث میلان به اینتر

شادی گل جالب طارمی بعد از گلزنی در داربی میلان

پلمب کارگاه تولید رنگ زعفران تقلبی در پردیس

حسگر نوار قلب در یک حلقه هوشمند جدید گنجانده شد

مشاعره نجف‌زاده و دانشمند با موضوع ریا!

معرفی یک کتاب نوجوان که حال خوب تزریق می‌کند

خواندن قسمتی از کتاب عاشورایی منظومه ظهر روز دهم

مجموعه‌ای از کتاب‌های فرانکلین درباره ترس

خواندن قسمتی از کتاب نوجوانه از قیصر امین پور

نگاهی به زندگی شاعر معاصر کشورمان قیصر امین پور

کنایه صریح حامد لک به بیرانوند؛ من زلاتان ایرانم!

مدال پهلوانی امامعلی حبیبی بر گردن سینا اباذری

پنج گل برتر نیم فصل لیگ‌

گل ششم بایرن مونیخ به سالزبورگ توسط ینسن

رونمایی پیراهن جدید رونالدو توسط پوما

خلاصه بازی سالزبورگ 0 - بایرن مونیخ 6

محمدحسین میثاقی: برای دلال‌ها پول در رفت و آمد است، نه در ثبات

فرصت‌سوزی طارمی در محوطه جریمه آث میلان

ضربه فنی مودریچ؛ گل چهارم رئال مادرید به مینرا

نیم فصل اول لیگ برتر فوتبال ایران از نگاه آمار

معمای مقبرۀ هزارسالۀ زنی که با «سلاح» دفن شده است