مسیر فیلمسازی هومن سیدی؛ از مینیمالیسم روایی تا واقعگرایی رادیکال
اقتصادی
بزرگنمايي:
آریا بانو - هفت صبح / هومن سیدی در سینمای ایران به واسطه بازیگری و همکاری با فیلمسازان مهمی همچون اصغر فرهادی، کمال تبریزی، همایون اسعدیان، بهرام توکلی و... به شهرت رسید. مرور کارنامه حرفهای او نشان میدهد که در این سالها، او طیف متنوعی از نقشها در ژانرهای گوناگون را هم تجربه کرده است. از فیلمهای موسوم به سینمای معناگرا گرفته تا آثاری در گونههای اجتماعی و حتی کمدیهای پرفروش متعلق به سینمای بدنه.
در این فاصله سیدی چند فیلم کوتاه از جمله «دندان آبی» را کارگردانی کرد که نشان از بروز نوعی نگاه متفاوت نسبت به جریان متداول آن سالهای سینمای کوتاه ایران بود. این نگاه متفاوت وجه مشترک و مهمترین مشخصه آن دسته از آثار بود. با وجود اینکه او به عنوان کارگردان با ساخت پنج فیلم و یک سریال، کارنامه جمع و جور و نسبتا کوچکی دارد، اما به دلیل دست گذاشتن روی ایدههایی جسورانه و نوع پرداخت متنی و اجرایی رادیکال، توانسته جایگاهی باثبات و چشمگیر در سینمای امروز ایران پیدا کند.
آفریقا؛ آغاز معمایی فیلمسازی
درست پانزده سال پیش سیدی با ساخت «آفریقا» برای نخستین بار کارگردانی یک فیلم بلند را تجربه کرد. اثری که به دلیل پروانه ساخت ویدئویی، فرصت حضور در بخش اصلی جشنواره فجر و اکران عمومی را پیدا نکرد، اما پس از عرضه در شبکه نمایش خانگی حسابی به چشم آمد و دیده شد. فیلمی بیادعا که بهرغم بهره بردن از داستانی جنایی و فضای معمایی، رویکردی خلاف عادت و مینیمال را در پیش گرفته بود و با ایجاد سکون و مکثهای آگاهانه در سیر روایت، نقبی به درونیات هر پرسوناژ و نوع کنش برخاسته از آن میزد. اثری که درنهایت باعث شد تا سیدی نام خود را به عنوان فیلمسازی خلاق و خوش آتیه مطرح کند.
بازار 
عزتی؛ طنزپرداز در درام تلخ
او به عنوان فیلمساز واجد قدرت ریسکپذیری بسیاری است. توانمندیای که هر بار آن را با هوشمندی، دقت و نوعی رویکرد مهندسی شده صورت میدهد. برای نمونه سیدی در «آفریقا» یکی از نقشهای اصلی و البته کلیدی را به جواد عزتی واگذار میکند. با وجود اینکه عزتی این روزها به انتخاب اول بسیاری از کارگردانها تبدیل شده است، اما در آن مقطع و گذشته از بازی در نقشهای فرعی چند فیلم سینمایی، بیش از هر چیز به عنوان بازیگر سریالهای کمدی تلویزیونی شناخته میشد. سیدی با شناخت، از قدرت نقشپذیری عزتی و البته ذوق و قریحه او در طنزپردازی، به فرمولی قابل قبول دست پیدا کرد تا بتواند در درام تلخ خود پاساژهای رهاییبخش برای مخاطب به وجود آورد.
فرمانروایی پرسوناژها بر بستر روایت داستان
سیدی، نوع نگاه متفاوت خود به روایت و داستانپردازی سینمایی را در چهار فیلم و یک سریال دیگر خود پیگرفت. رویکردی مسئله محور به شخصیتهایی خاکستری و برآمده از جهان واقع، که سرنوشت آنها به شکلی تراژیک با مشکلات و مصائب اجتماعی گره خورده است.
جالب اینکه بروز این تفکر علاوه بر فیلمهای رئالیستی همچون «سیزده» و «مغزهای کوچک زنگ زده»، در آثار متفاوتتر او «اعترافات ذهن خطرناک من» و سریال «قورباغه» نیز نمود داشته است. با وجود آنکه از منظر ساختاری و شمایل شناسی، مجموعه سریال و فیلمهای او در دایره آثار مبتنی بر روایت قرارگرفته و صورتی داستانپردازانه دارند، اما در نهایت این پرسوناژها هستند که با اتکا بر خصلتهای درونی و پیچیدگیهای روایی، گرهها و نقاط عطف را شکل داده و صورتبندی میکنند.
خلق درامی ناآشنا از موضوعی آشنا
از سویی دیگر چگونگی مواجهه سیدی با روایت و المانهای مستتر در آن نیز جالب توجه است. او اغلب موقعیتهایی ناآشنا و نامأنوس برای مخاطب را دستمایه خلق درام قرار میدهد و در خرده پیرنگهای روایی به سراغ ماجراهایی معمول میرود. شیوه پرداخت و شکل اجرایی چنین زمینههای داستانی را نیز با نوعی آشنایی زدایی برای مخاطب همراه میکند. در «خشم و هیاهو» با نگاهی به یکی از پرحاشیهترین پروندههای جنایی سالهای اخیر، ماجرای اعدام شهلا جاهد، به زندگی خوانندهای جوان میپردازد و در نوع ارتباط او با اطرافیان و پیچیدگیهای روانی هر شخصیت، ملاحظاتی دراماتیک و پرجزئیات را اعمال میکند.
خشونت؛ بنیاد سینمای سیدی
در جهان آثار هومن سیدی مسئله «خشونت» و چگونگی شکلگیری، همچنین بستر و زمینههای بروز و ظهور آن موضوع اصلی است. مواجهه او با این مفهوم به شکلی صریح و بیپرده اتفاق میافتد و تلاشی درخور برای بازنمایی واقعگرایانه آن صورت میگیرد. با وجود اینکه رد پررنگ این مقوله در مجموعه فیلمهای او به چشم میخورد، اما جلوه و نمود آن در فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» متفاوت است و صورتی استعاری دارد.
خشونت خام راه رستگاری
او جغرافیای فیلم را جایی در حاشیه شهر قرار داده است و دنیایی تک صدایی بنا میکند که در آن توسل به زور با سلاح خشونت خام، تنها راه رستگاری افراد است. در این موقعیت ساختاری متکی بر جبر فراگیر، شخصیت اصلی که بعدها مشخص میشود عضو حقیقی این خانواده نیست، تلاش میکند در انتها و با اتکا به غریزه خود مسیری متفاوت را طی کند، اما این انتخاب عواقبی احتمالا ناگوار برایش به همراه خواهد داشت.
خشونتگرایی افراطی، کاراکتر ناجی؛ مرزبندی شخصی
سیدی نگاهی ازلی ابدی به این مفهوم نهادینه شده در ذات بشر دارد، برای مثال در «اعترافات ذهن خطرناک من» که کاراکتر محوری چیزی از گذشته به یاد نمیآورد، گمان میکند برای رسیدن به پاسخ سوالهایش راهی به جز خشونتگرایی افراطی در پیش ندارد. طریقه صورتبندی این مفهوم جهان شمول در درامهای خلق شده توسط فیلمساز، تنها به نمایش صرف داستانی و یا ریشهیابی علل پدید آمدن آن محدود نمیشود، بلکه به واسطه کنشمندی دراماتیک هر شخصیت در بستری داستانی نوعی برخورد فلسفی حادث میشود که اندیشه مخاطب را نشانه رفته و ذهنیت او را به چالش میکشد. در بیان کلیتر، شخصیتهای مثبت و کاریزماتیک آثار سیدی که در نهایت سرنوشت قصه را مشخص میکنند، جایی در اعماق وجود خود نسبت به شر احساس بیگانگی داشته و فیلمساز از این طریق نسبت خود با این مفهوم را مرزبندی میکند.
وحشی؛ تجربهگرایی جدید دیگر
امروز قسمت نخست تازهترین ساخته سیدی یعنی مجموعه «وحشی» از طریق پلتفرم فیلمنت عرضه میشود. آنطور که از حال و هوای تیزر منتشر شده از این سریال برمیآید، سیدی در «وحشی» به قصه مردی با نام داود اشرف میپردازد که گرفتار پروندهای جنایی شده و به زندان میافتد. اثری که فضای کلی آن یادآور فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» است و با این وجود روحیه تجربهگرای سیدی، امیدواری به وجود تفاوتهای ماهوی میان این دو اثر را تقویت میکند.
از تحقیرشدگی تا یاغیگری
رضا صائمی/ منتقد| در یک دهه و اندی سال اخیر، شاهد هویتمندی و سیمای متفاوتی از هومن سیدی در کسوت بازیگر و کارگردان به موازات هم بودیم. حالا میتوان او را بازیگر/ کارگردانی صاحب سبک دانست که جهان سینمایی خود را خلق کرده حتی اگر کسی با جنس سینمای او نتواند ارتباط برقرار کند یا آن را نپسندد. سیدی در فیلمسازی بیش از محتوا و مضمون و در نهایت بیش از قصه، به فرم و ساختار روایی و بصری بها داده و همین مسئله نقطه تمایز مخالفان و موافقان او شده است؛ به این معنا که برخی فرمگرایی او را نشانی از توانایی و خلاقیت در پردازش بصری سینما دانستهاند و اینکه او تلاش کرده تا به استانداردهای فیلم مدرن در جهان سینمایی امروز نزدیک شود و برخی نیز آن را نوعی فرمالیسم صرف و فارغ از ایده و قصه تفسیر کردهاند که در بدنه سینمای ما جایگاهی نداشته و قوام نمییابد.
واقعیت این است که خلاقیت بصری و تکنیکی سینمای سیدی در عین جاذبههای زیباییشناسیاش دچار نوعی افراط در فرمگرایی بود که به دلیل کمرنگی عنصر روایت یا مصالح داستانی، جهان سینمایی او را برای تعداد محدودتری از مخاطبان، جذاب میساخت اما به تدریج تلاش کرد تا غنا و قوام بیشتری به مصالح داستانی آثارش ببخشد که در عین حفظ استقلال و ساختار سینمایی فیلمساز، زبان سینمایی او برای تعداد بیشتری از مخاطبان قابل فهم شود. سیدی تلاش کرده تا در سینمای خود به بازنمایی طبقه فرودست دست بزند گرچه در روایت او این طبقه به ابژه تماشا تبدیل میشود و وضعیتی موزهای پیدا میکند و گویی رنج طبقه فقیر آنچنان که هست پشت جذابیتهای دراماتیک آثارش پنهان میماند. شاید این ویژگی را باید به زاویه دید و رویکرد او در پرداخت به طبقه فرودست جستجو کرد.
در واقع قصه فیلم و سریالهای او روایت نسیان و طغیان آدمهای فرودستی است که نه از ضعف اخلاقی که از فقر اجتماعی و اقتصادی، به یاغیگری تن دادهاند و هویتی کاذب بر مبنای آن بنا کردهاند! هویتی مخدوش و خشن که البته در پس آن میتوان فطرتهای پاکی را ردیابی کرد که پشت غبار فلاکت مدفون شدهاند. مثلا در «مغزهای کوچک زنگ زده» شاهین (نوید محمدزاده) و امیر (نوید پورفرج) هر دو محصول این تجربه شکنندهاند. هرچه به آنها نزدیکتر شوید بیشتر آشکار میشود که پشت چهره خشن و ترسناک آنها «که تداعیگر تیپولوژی خلافکار و باندهای تبهکاری است»
میتوان معصومیت ازدسترفتهای را بیرون کشید که روزنههای رستگاریاش مسدود نشده است. آنها از نادیده گرفته شدن و فقدان خانواده به طغیانگری رسیدهاند. شاید اگر بخواهیم به روانشناختی جهان داستانی سینمای سیدی و آدمهای قصهاش دست بزنیم بتوانیم آن را در این جمله خلاصه کنیم، که در سینمای او انسانها از تحقیر به طغیان میرسند.
این مؤلفه را در فیلم «جنگ جهانی سوم» که فرم و ساختاری متفاوت نسبت به آثار دیگرش دارد میتوان ردیابی کرد. «جنگ جهانی سوم» قصه تلخ تحقیر است و استحاله شدن فرد در فرایند تحقیر، چنانکه فرد تحقیر شده و آزاردیده به تدریج خود دست به تحقیر و آزار دیگران میزند. از این حیث میتوان گفت که «جنگ جهانی سوم» قصه دیکتاتوری و دیکتاتور شدن است. اینکه اغلب دیکتاتورهای جهان حاصل تجربه تحقیرشدگی هستند.
سینمایی که میخواهد تقابل فرد و جامعه را به تصویر بکشد. جامعهای که به دلیل ماهیت سرکوبگر خود، فرد را به مقابله با خود فرا میخواند که گاه حاصل این تقابل، استحاله شدن شخصیت و تبدیل شدن او به همان چیزی است که در حال مقابله با آن است. سریال تازه او «وحشی» هم با روایت یک قصه واقعی به بازنمایی طبقه فرودست دست میزند که در آن کارگری معدن در یک وضعیت تراژیک به یاغیگری میرسد. استاد ناصر تقوایی در تعریف تراژدی میگوید: «تراژدی را آدمهای تسلیم شده تو سری خور نمیسازند، شخصیتهایی خالق تراژدیاند که برای تحقق زندگی میجنگند اما زورشان به زندگی نمیرسد.» سینمای هومن سیدی و قصه آدمهایش، روایت همین قصه است. روایت آدمهای سرخورده و سرکوب شدهای که راه رستگاری خود را در طغیان علیه جامعه مییابند.
-
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۸:۱۰
-
۱۰ بازديد
-

-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1388597/