آریا بانو

آخرين مطالب

روایت «ویولن‌زن روی پل» از زندگی زیربار اعتیاد و تلاش برای رهایی اقتصادی

روایت «ویولن‌زن روی پل» از زندگی زیربار اعتیاد و تلاش برای رهایی
  بزرگنمايي:

آریا بانو - ایرنا / «ویولن‌زن روی پل» روایتی از زندگی یکی از ماست که دستی هم در نویسندگی دارد؛ اما گرفتار اعتیاد شده و بعد از مدت‌ها تلاش و بالاخره رهایی، قلم را به مثابه دوربینی به سمت خود گرفته و در این روایتِ شبیه زندگینامه‌ای خودنوشت، سال‌ها اسارت را روایت کرده است.
 خسرو باباخانی (متولد 1338) اگر نه نویسنده‌ای بسیار مشهور و برنده جوایز ادبی یا صاحب آثار پرفروش، فرد شناخته‌شده‌ای برای جامعه ادبی بود، دست‌کم یک اثر از او مثل دست‌های مادرم اواخر دهه 60 چاپ شده و نام او را مطرح کرده بود. چند کتاب داستان یا مجموعه‌داستانی نوشته بود، اینجا و آنجا در جلسات ادبی شرکت می‌کرد، کلاس‌های داستان‌نویسی داشت و خلاصه در همین وضع از جهت شهرت بود که تصمیم گرفت داستان سال‌ها مبارزه و کش و قوس و رفت و آمد بین اعتیاد و زندگی عادی و سالم خود را روایت کرده و در زمستان 1400 آن را در کتابی به نام ویولن‌زن زیر پل با مردم ایران، در میان بگذارد.
شاید به همین دلیل بود که وقتی این تصمیم را گرفت عده‌ای طبیعتا و قاعدتا زبان شماتت علیه او و تصمیمش گشودند و گفتند: «آبروی‌ات، اعتبارت، خانواده‌ات چه می شود؟!» گفتند: «آبروی هر انسانی مثل آب می‌ماند گرفته بر کف دودست، کافی است لای دو انگشتت باز شود، آبرو می‌ریزد و آنگاه جمع کردنش ناممکن.» گفتند: «با این خاطراتی که نوشتی لای هر ده انگشت‌ات را باز کرده ای!» چند نفر گفتند؟ بیست نفر. گفتم: «من در برابر مردم سرزمین‌ام نه آبرویی دارم، نه اعتباری.» گفتم: «من بیش از سی سال در ظلمت زیسته‌ام، اما راهی به نور نمی‌یافتم. تا آنکه خداوند ولی من شد و من را از ظلمت به سوی نور هدایت کرد.» گفتم: «من این خاطرات را نوشتم تا راه را به چند میلیون مصرف کننده مواد مخدر نشان دهم. ممکن است بگویند شاید یک نفر راه بیابد. من می‌گویم در این صورت هم اجرم را گرفته‌ام. در مقابل رنج بی‌انتهای مصرف‌کننده‌ها و خانواده‌هایشان آبرو و اعتبار خانواده من چه اعتباری دارد؟ هیچ.
با این مقدمه دانستیم کتاب ویولن‌زن روی پل در مورد موضوع اعتیاد و روایت زندگی خود خسرو باباخانی است که 35 سال با اعتیاد زندگی کرده بوده و در نهایت بعد از بارها ترک به شیوه‌های مختلف تصمیم می‌گیرد رها شود و می‌شود.
موضوع اعتیاد مساله جدیدی در جامعه ما نیست و از سال‌ها قبل یکی از معضلات اجتماعی است، این موضوع هم توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده، هم فیلم‌ها و سریال‌ها در مورد آن ساخته شده، هم دنیای ادبیات آن را دستمایه بسیاری آثار قرار داده، هم نهاد دانشگاه پیرامون آن تحقیقات مختلف انجام داده و هم نهادهای مختلف برنامه‌های متفاوتی برای نجات معتادان اجرا کرده‌اند و خلاصه که معضلی بوده که به آن توجه شده ولی حل نشده است.
چنانچه بر اساس آخرین آمار و به گفته مدیرکل درمان و حمایت‌های اجتماعی ستاد مبارزه با موادمخدر حدود 17 میلیون نفر در کشور درگیر مساله اعتیاد هستند. بنابر آخرین پژوهش انجام شده 2 میلیون و 800 هزار نفر مصرف‌کننده موادمخدر در ایران هستند که البته باید اعضای خانواده و نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی که به این سبب با موضوع درگیر می‌شوند را نیز به افراد اضافه کرد.

آریا بانو

خسرو باباخانی
اعتیاد و ادبیات
هر چند پیش از باباخانی افراد دیگری موضوع اعتیاد را در آثار خود مطرح کرده‌اند شاید نتوانیم مثالی بیاوریم که در ادبیات ایران فرد روایت اعتیاد خود را نسبتا روشن و شفاف و بدون خودسانسوری بیان کرده باشد. برای نمونه برج سکوت نوشته حمیدرضا منایی یا نگران نباش از مهسا محب‌علی در مورد اعتیاد است یا شخصیت‌های معتاد در آنها وجود دارد و برخی حالات افراد معتاد را بیان می‌کنند؛ ولی روایت واقعی از زندگی یا به قولی زندگینامه خودنوشت نیست. هر چند نوشتن چنین زندگینامه‌هایی در ادبیات آن سوی آب‌ها عجیب نیست و برای نمونه تو دیولوسون (Tove Ditlevsen) شاعر دانمارکی (1917 تا 1976) در اثری سه‌جلدی از زندگی‌ خود روایتی از سال‌ها درگیری با مشروبات الکلی و مواد مخدر به دست می‌دهد.
ویولن‌زن روی پل در 16 فصل و با فصلی تحت عنوان خستگی آغاز می‌شود و در فصل شانزدهم به نام بهشت پایان می‌یابد. اولین سطور کتاب با حال و روز نزار باباخانی در ماه مبارک رمضان و شب‌های قدر سال 87 در شهریور آن سال آغاز می‌شود، روزی که او می‌داند ذخیره موادی که در منزل دارد برای چند روز تعطیلی کافی نیست و در جست‌وجو مواد هم ناکام می‌ماند و تصمیم به خودکشی می‌گیرد. اتفاقا اقدام هم می‌کند اما دست تقدیر و پای روزگار و از همه مهم‌تر لطف خدا، او را به زندگی برمی‌گرداند. وقتی در بیمارستان لقمان الدوله بستری است، پزشک روانشناسی به نام دکتر سیدرضا میرلوحی برای اینکه بداند چرا او این کار را کرده با باباخانی هم کلام می‌شود. بقیه روایت تقریبا داستان گفت‌وگوهای باباخانی با دکتر میرلوحی است که بر خلاف بقیه پزشک‌های این روایت دست‌کم به فرد معتاد ضرر نمی‌زند و واقعا قصد دارد به او کمک کند.
باباخانی توضیح می‌دهد چطور از حدود 13 سالگی به دلیل اعتیاد دایی‌اش او نیز با مواد مخدر (تریاک) آشنا شده و بعد در فصول نسبتا طولانی و مفصلی دلیل اعتیادش به قرص (افزون بر تریاک)، انواع و اقسام تلاش‌ها برای ترک اعتیاد مانند ترک سقوط آزاد (یکباره) ترک با کمک پزشک‌های مختلف و استفاده از مواد کم‌خطرتر و جایگزین، ترک با کمک پزشکان سازمان بهزیستی و غیره را روراست بیان می‌کند. همه این راه‌ها هر بار به بازگشت باباخانی به اعتیاد منجر می‌شود. باباخانی در بیان این روایت البته نکاتی را گوشزد می‌کند که برای همه به خصوص افرادی که به این موضوع علاقه یا از سر ضرورت با آن سروکار دارند، جالب است.
اول آنکه او خود می‌داند در چه مهلکه‌ای گرفتار شده و بینش درونی دارد و از این رو به هر سبزه و علفی سر راه چنگ می‌زند تا نجات یابد. دوم آنکه خانواده خوبی دارد و دست‌کم همسرش (به نام ماه طاووس) با او همراه است و مانند برخی خانواده‌ها فرد معتاد را ترک و طرد نکرده‌اند. طاووس هر بار با باباخانی در این مطب و آن مطب پزشک همراه می‌شود، در گفت‌وگوهای محدودی که از زبان او آمده لحن مهربانی دارد، احترام باباخانی را نگه می‌دارد و خلاصه همچنان منبع عاطفی و پشت و پناه اوست؛ هر چند از این وضع خسته است.
نمونه‌ای از گفت‌وگوهای این زن و شوهر: «یک روز داشتم یواشکی شربت تریاک می‌خوردم که سر رسید و دید. با حیرت و ترس گفت: آقا، این چیه می‌خوری؟ دورت بگردم، نکند باز از عطاری داروی تقلبی گرفتی. (ص. 128)»

آریا بانو

و در نهایت نوری که جمعیت آفرید
اما اینکه در نهایت باباخانی چطور از اعتیاد رها می‌شود و بعد از بارها ترک می‌تواند واقعا مواد مخدر (تریاک و قرص) را کنار بگذارد، هم آموزنده و هم جالب است. او حوالی سال 78 با مجموعه‌ای به نام جمعیت احیای انسانی یا کنگره شصت آشنا می‌شود که در بازه‌ای دوازده‌ماهه و با کمک روانشناسی، مشاوره‌های مختلف و داروهای مخدر (شربت تریاک) جایگزین و به‌تدریج افراد را ترک می‌دهند و همزمان از آنها حمایت عاطفی و روحی هم می‌کنند. البته او بعد از 12 سال و در سال 90 به شکل جدی وارد کنگره می‌شود و با عزمی که دارد می‌تواند در فرصتی حدود 3 ساله نه‌تنها دو ماده مخدری که به آنها معتاد بوده، بلکه سیگار را هم ترک کند.
اما باباخانی به پاس سلامتی بازیافته‌اش کنگره شصت را رها نمی‌کند و بعد از مدتی خود نیز یکی از راهنماهای کنگره می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا 40 نفر را ترک بدهد و بعد از آن از کنگره جدا شود و این روند تا سال 1399 طول می‌کشد. ماجرای اعتیاد باباخانی در فصل دوازدهم به نام مسافر تمام می‌شود ولی از آنجا که دکتر میرلوحی مایل است چند روایت از افرادی که باباخانی موفق شده آنها را ترک بدهد بشنود، او نیز چند نفر را به عنوان نمونه معرفی می‌کند؛ مجتبی که از حدود 14 سالگی شروع به مصرف مشروب و بعد انواع مخدر و در نهایت با کمک باباخانی ترک کرده و دیگری فردی به نام ابراهیم که دانش‌آموخته دانشگاه شریف و صاحب خانه و زندگی است و معتاد به مصرف انواع مخدر از جمله شیشه می‌شود و حمایت خانواده را هم از دست می‌دهد و بعد از مدت‌ها خیابان‌خوابی و به قول خودشان ویولن زدن روی پل و زیر پل باز هم با کمک باباخانی نجات می‌یابد.
ماجرای من این جوری بود. صبح خیلی زود توی خلوتی شهر و خیابان زیر پل ویولن می‌زدم. بعد وقتی سروکله مردم پیدا می‌شد می رفتم بالا توی پاگرد پل با ویولن آهنگی می‌زدهم تا از رهگذرها پولی بدهند. دکتر با تعجب به ابراهیم و بعد به من نگاه کرد و گفت: هم زیر پل ویولن می‌زدی و هم روی پل؟ لبخند تلخی زدم و گفتم: هرویینی‌های تزریقی به مواد زدنشان می‌گویند ویولن‌زدن. یک جور بازی زبانی است. حتی خودشان هم دوست ندارند اسم کاری را که می‌کنند بیاورند. (ص. 190)
آیا منحرف شدیم؟
از آنجا که این کتاب روایت زندگی باباخانی و البته بیشتر اعتیاد اوست، همانطور که خود در این روایت به حاشیه نرفته و برای نمونه شخصیت‌های فرعی به روایت نیفزوده و مثلا حتی دیگر اعضای خانواده‌اش (فرزندانش) غیر از ماه طاووس را اصلا وارد روایت نکرده و از کنش یا واکنش‌های آنها (که طبیعتا وجود داشته) در این عمر پرفراز و فرود چیزی نگفته است، به نظر می‌رسد افزودن چند فصل و اختصاص آنها به روایت اعتیاد و ترک اعتیاد افرادی که به کمک باباخانی ترک کرده‌اند هم روایت را طولانی کرده است و هم باعث منحرف شدن آن شده است.
اگر قرار بود روایت ترک اعتیاد افراد مختلفی را بیان کنیم که اصلا کتاب باید به شکل دیگری پیش می‌رفت و شاید بیشتر با اثری دانشگاهی روبرو بودیم که مثلا افراد پیشتر معتاد جلوی یک روانشناس می‌نشستند و روایتی از زندگی خود می گفتند و بعد این روایت‌ها مکتوب و تا حد خالص می‌شد.
برخی منتقدان نیز معتقدند باباخانی به اندازه کافی در این اثر شفاف نبوده است و مثلا «در مدار اعتراف و افشاگری دست به عصا حرکت کرده و چارچوب‌هایی را برای خود یا اطرافیان خود ترسیم کرده است».
شاید این امر تا اندازه‌ای درست باشد ولی کاملا اینطور نیست. باباخانی مشکلات متعدد خود را به دلیل اعتیاد (از بازداشت‌های مکرر و موجب آبروبری تا بی‌پولی و اخراج شدن از کار) خیلی صریح و واضح بیان کرده است. یا دردهای جسمی و روحی بعد از هر بار ترک مواد را شفاف توضیح داده و مثلا دلیل شکست هر بار ترک مواد را در قالب همین دردها گفته است ولی شاید جا داشت به پیامدهای اعتیاد در زندگی شخصی بیشتر بپردازد و تاثیر و تاثرات شخصیت‌های پیرامونی خود را از این معضل نیز بیان کند. اما برخی منتقدان دیگر هم بابت همین میزان اعترافات از او انتقاد می‌کنند که چنین اعترافی که موجب ریختن آبروی شخص می‌شود در شارع مقدس درست نیست.
گذشته از اینها نباید از ویراستاری خوب و درخور کاظم کاظمی در این کتاب غفلت کرد که باعث شده اثر خوش‌خوان‌تر شود و اما یک سوال از ناشر (مهدی قزلی) چرا در چاپ سی‌ام (چاپی که مبنای این مطلب است) بعد از صفحه 206 که کتاب تمام می‌شود، از صفحه 193 دوباره تکرار شده و به صفحه 224 می رسد؟
ویولن زن روی‌ پل زمستان 1400 منتشر شد و تاکنون 30 چاپ و در مجموع 30 هزار نسخه از آن به بازار آمده است.
بازار

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1384286/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

نجات کارگر جوان از طبقه منفی یک ساختمان در حال ساخت توسط آتش‌نشانان

افزایش هزینه‌های درمان و اقدامات بیمه برای کاهش بار مالی

حریق یک درمانگاه در پایتخت؛ فوت 2 نفر و نجات 12 نفر توسط آتش‌نشانان

قتل هولناک مرد جوان با دعوت سرایدار جنایتکار

بیانیه میراث فرهنگی درباره شایعات حفاری در بهشت زهرا

گلفروش تبر به دست به خاطر قتل 3 نفر محاکمه می‌شود

علت حادثه مرگبار معدن دامغان چه بود؟

سخن بزرگان/ ممکن نیست خدا دست رد بزند

تواضعی که برای دینداری انسان خطرناک است!

4گوشه دنیا/ اسرار جنایت 50 ساله از زبان قاتل سریالی آمریکایی!

4گوشه دنیا/ نویسنده معروف آمریکایی آزارگر کودکان بود!

چیپس و پنیریک شام خوشمزه و متفاوت

میزان مجاز مصرف روزانه آجیل

به‌خاطر رفیق‌بازی زندان رفتم اما آدم نشدم

شاعرانه/ تازه شد باغ و آن نگار نیامد

آثار مصدومیت روی گردن مربی سپاهان

اینزاگی: بایرن و رئال شانس‌های قهرمانی هستند

کری خاص مدیرعامل تراکتور با گاتزتا ایتالیا

تیپ خاص بلینگام؛ تامی شلبی مقابل آرسنال!

دیدار احساسی ستاره وستهم با ناجیان زندگی‌اش

هشدار کورتوا به آرسنال؛ لیورپول هم شکست ناپذیر بود!

15 سال پیش در چنین روزی؛ پاس گل زیبای ریبری در جشن تولد 27 سالگی‌اش

از حواشی برخی مسابقات لیگ برتر فوتبال تا قهرمانی که پهلوانی برایش ثبت شد

فیلم‌برداری «هدیه ای برای مادرم» تمام شد

انتشار پوستر سریال «وحشی» با بازی جواد عزتی

به خاطر خواهرزاده مدیر از شرکت اخراج میشه

نخل طلای افتخاری کن برای رابرت دنیرو

چهره ها/ استوری دردناک مهران غفوریان برای دختربچه فلسطینی

از لواکو «در چشم باد» تا شمشیرِ «پایتخت»

«مرا به خاطر دل شکسته ام ببخش...»؛ عاشقانه ای از علیرضا قربانی

دونوازی ویولن و ضرب در یک ویدئوی قدیمی

تهران گرم می‌شود

آتش‌سوزی جنگل‌های حاشیه رود ارس مهار شد

کشف گوشت اسب در یک منزل مسکونی

واژگونی اتوبوس 15 مصدوم برجا گذاشت

مصوبه کنکور فردا در شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی می‌شود

با قرآن هم بیگانه هستند!

بارش شدید باران و ظاهر شدن آبشاری در برزیل

لحظات پراسترس بازنشدن چتر تکاور ایرانی هنگام پرش تمرینی

تا حالا کوکو بادکوبه ای خوردین؟

طرز تهیه چیزکیک توت فرنگی

هرگز در هواپیما چای ننوشید!

آیا آمپول نوروبیون عامل ایجاد سرطان است؟

چرا دوران نوزادی‌مان را به یاد نمی‌آوریم؟

تصویر روز ناسا؛ کهکشان مارپیچی NGC 4414 با ظاهر کُرکی

پیشرفته‌ترین تراشه جهان معرفی شد

حافظ تحت تاثیر خیام بود!

داستانک/ عتیقه فروش و مرد باهوش

یک احتمال ترسناک برای باشگاه پرسپولیس

راموس به روش سنتی رو آورد؛ رفع خستگی تضمینی!‏