آریا بانو

آخرين مطالب

«زن گفت، مرد گفت»؛ نگاهی به روابط آدم‌های زیر یک سقف مقالات

«زن گفت، مرد گفت»؛ نگاهی به روابط آدم‌های زیر یک سقف
  بزرگنمايي:

آریا بانو - ایرنا /حنیف قریشی داستان‌نویس انگلیسی و پاکستانی تبار در مجموعه داستان «زن گفت، مرد گفت» روابط آدم‌هایی را روایت می‌کند که یا در قالب خانواده‌ای زیر یک سقف زندگی کرده یا می‌کنند یا خواهند کرد،‌ یا در گذار از خانواده‌ای به خانواده‌ای دیگر هستند؛ خانواده‌هایی متاثر از پس‌زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی.
«تازه پنجاه سالم شده بود که شبی در پاتوقی نه چندان دور از خانه کودکی ام را هل دادم و داخل شدم پدرم سر راه برگشتن از اداره اش در لندن آمده بود آنجا و جلوی پیشخان ایستاده بود او من را به جا نیاورد، اما من از اینکه دوباره بابا را می‌دیدم سرخوش و سرمست شدم به خصوص که او ده سال بود از دنیا رفته بود و مادرم پنج سال.
کنارش ایستادم و گفتم: شب خوش از دیدنتون خوشوقتم».
بازار
او هم در جواب گفت: «شب خوش!»
گفتم: «اینجا هیچ وقت عوض نمی شه».
گفت: «ما همین جوری دوستش داریم».
یک نوشیدنی سفارش دادم؛ نیاز داشتم بنوشم.
چشمم به تاریخ روزنامه‌ای افتاد که آنجا انداخته بودند و حساب کردم دیدم بابا فقط کمی از من بزرگتر است؛ پنجاه و یکی دو سالش بود هیچ وقت سنمان این قدر به هم نزدیک نبود؛ حالا تقریباً هم سن یا هم دوره بودیم.»
این صفحه 15 کتاب و آغاز داستان «خیلی وقت پیش، دیروز» و نخستین اثر از مجموعه حاضر است. تعداد شخصیت‌ها در این مجموعه‌داستان کم هستند: معمولا یا در قالب خانواده‌ای که زیر یک سقف زندگی کرده یا می‌کنند یا خواهند کرد،‌ یا در گذار از خانواده‌ای به خانواده‌ای دیگر؛ خانواده‌هایی با پس‌زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی که احاطه‌شان کرده‌اند و با همهٔ بیم‌وامیدها، نیش‌ونوش‌ها،‌ خاطرات و مخاطراتی که در ذات و ماهیت خانواده و شکل‌گرفتن یا از شکل افتادن آن وجود دارد.
این مجموعه از هشت داستان «خیلی وقت پیش، دیروز»، «چهار صندلی آبی»، «دختر»، «چتر»، «صبح در کاسه شب»، «زن گفت، مرد گفت»، «بستنی با ایزابلا»، «مرد مسابقه» با انتخاب و ترجمه پژمان طهرانیان تشکیل شده است. همچنین مترجم دو مطلب «تأملاتی در نوشتن» و «عادات و احوالات نویسندگی» را نیز به این مجموعه افزوده که در آنها حنیف قریشی که به تجربیات و مکاشفاتش در عالم نویسندگی و نشر پرداخته است؛ روایت‌های شخصیِ جذابی که در خواندنی بودن دستِ کمی از داستان‌های کتاب ندارند و در کنار آن‌ها ترسیم‌کنندۀ تصویری کامل‌تر از این نویسندۀ مهم معاصرمان‌اند.
حنیف قریشی در ژانویۀ سال 2023 در شهر رُم زمین خورد و در اثر ضایعه‌ای نخاعی بخشی از مهارت‌های حرکتی خود را از دست داد. او نوشته‌هایش را گاه در شبکۀ ایکس به اشتراک می‌گذارد. نوشته‌های او صریح و دوست‌داشتنی و عمیق‌اند، از رنج‌هایی که تنها در قالب جسمانی باقی نمی‌مانند.
در آغاز نخستین جستار «تاملاتی در نوشتن» در صفحه 115 و 116 می‌خوانیم:
«پدرم می‌خواست نویسنده شود تا جایی که یادم است همیشه همین را می‌خواست. کمتر روزی میشد که - قبل از آنکه با کیف دستی اش هم پای مسافران هر روزه سر کار برود - صبح زود حوالی ساعت شش یکی از چندین و چند کت شلوارش را با یکی از پیراهن های رنگی اش نپوشد دکمه سردست‌های جواهر نشانش را نبندد و پشت میز تحریرش نرود. به نظرم نوشتن مشغله ذهنی اش بود و مانند اکثر مشغله‌های ذهنی تحققش دور از دسترس ماند. این مشغله ذهنی او را ناتمام گذاشت، اما باعث شد همچنان به راهش ادامه دهد. پدرم شغل کسالت بار و فرساینده اداری داشت و نوشتن بهانه‌ای برای امیدوار بودن به او می‌داد. نوشتن به او معنا و - آن طور که خودش دوست داشت بگوید - جهت می‌داد. راه و مسیر سرزمینش را هم نشانش می‌داد چون اغلب در مورد هندوستان مینوشت، کشوری که در اوایل بیست سالگی ترکش کرده و هیچگاه به آن بازنگشته بود. (...)
البته رمان هم نوشت یکی پس از دیگری، روی میز تحریری که داده بود یکی از همسایه‌ها برایش بسازد و گوشه اتاقی گذاشته بود که با مادرم در آن می‌خوابید. رمان‌هایش را می‌نوشت و دوباره و دوباره بازنویسی می‌کرد. بعد تایپشان می‌کرد و با چندین و چند کاغذ کاربن از آنها کپی تهیه می‌کرد. گاهی هم که کمرش درد می‌گرفت می‌نشست روی زمین به کمد تکیه می‌داد و می‌نوشت. حالا هر طور که می‌نشست، در روزهای کاری، هر صبح صدای زنگ ساعتش را می‌شنیدم و کمی بعد صدای محکم کوبیدن روی دکمه‌های ماشین تحریر بزرگش را. صدایش مثل آتش توپخانه توی سرمان می‌پیچید و خانه را به لرزه می انداخت تعطیلات آخر هفته هم می نوشت، یکشنبه بعد از ظهرها. احتمالاً بدش نمی آمد شب ها هم بنویسد، ولی ساعت 9 روی کاناپه خوابش برده بود. مادرم بیدارش میکرد و پدر لخ لخ کنان می‌رفت روی تخت»
حنیف قریشی نویسنده‌ای است که شاید در ظاهر داستان‌هایش فرم و قالب پیچیده‌ای نداشته باشند. اما آنچه او بدان می‌پردازد، به اندازه تمام انسان‌هایی که زیسته‌اند، پیچیده و فراگیر است. در «زن گفت، مرد گفت» نیز دقیقاً همین رویکرد را می‌بینیم. شخصیت‌های داستان‌هایش در این مجموعه درگیر مسائلی به‌ظاهر روزمره می‌شوند، اما آنچه خواننده میان خطوط می‌یابد، تا مدت‌ها در ذهنش باقی خواهد ماند. او به موضوعاتی مانند هویت، مهاجرت، زندگی چندفرهنگی، جنسیت و جامعۀ طبقاتی می‌پردازد. از این منظر، نویسنده‌ای موفق است، چراکه داستان‌ها و شخصیت‌هایی خلق می‌کند که نه تنها ملموس، بلکه بسیار واقعی‌اند. او به‌عنوان نویسنده‌ای که ریشه در دو فرهنگ مختلف دارد، تضادها، چالش‌ها و فرصت‌های ناشی از زندگی در یک جامعه چندفرهنگی را به‌خوبی ترسیم کرده است. این موضوع برای جهان امروز که هر روز بیشتر به سمت تعاملات بین‌فرهنگی می‌رود، بسیار معنادار و مرتبط است. آثار قریشی به مسائل روز سیاسی و اجتماعی از جمله نژادپرستی، تبعیض، و بحران‌های هویتی و مذهبی نیز می‌پردازند. او نه‌تنها دغدغه‌های فردی و روان‌شناختی جوامع حاشیه‌نشین را به تصویر می‌کشد، بلکه وضعیت سیاسی و اجتماعی جوامع غربی و مشکلات جهانی شدن را نیز بازتاب می‌دهد. این رویکرد باعث شده آثارش همچنان در فضای ادبی معاصر مورد توجه قرار بگیرند.
مجموعه داستان «زن گفت، مرد گفت» را انتشارات افق در 168 صفحه چاپ و عرضه کرده است. مجموعه‌داستان «زنی که از حال رفت و سه داستان» نیز دیگر پیش‌تر با ترجمه پژمان طهرانیان در نشر افق و با خرید حق انحصاری نشر اثر منتشر شده بود.

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1381701/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

واژگونی مرگبار خودروی سواری ساینا

بارش برف و باران و ترافیک سنگین در جاده‌های کشور

هشدار فراجا: از امروز گواهینامه متخلفان حادثه‌ساز به مدت 3 ماه ضبط می‌شود

پنگوئن های بازیگوش

شهر قدیم جیرفت، عظمت دوران اسلامی

مکانی زیبا در سوئیس

“سد گلال" در ایلام

دامپلینگ؛ یک غذای خوشمزه آسیای شرقی

ویتامینی که کمبود آن سبب ریزش مو می‌شود

تغییر همسر بعد از ازدواج امکان پذیر است ؟

خشم رئال از لوکاس؛ پیر شدی، برو که ترنت بیاید

کاروان بارسا با یک سورپرایز به مادرید رسید

تئوری توطئه پیش از بازی بارسا - اتلتیکو؛ لوزان کجاست

دعوت از 20 کماندار به اردوی انتخابی تیم ملی دانشجویان

چالهان‌اوغلو: دوست دارم روزی برای گالاتاسرای بازی کنم

اعتراض مس رفسنجان به انتخاب پیام حیدری برای بازی با نساجی

اتهامات تند لاپورتا علیه مدیران لالیگا

تیکه کلام مامانم؟ بیا منو بخور

کلاسور به کلاسور چجوریه؟

نقی معمولی یک تنه رئیس صداوسیما را ضربه‌فنی کرد!

اجرای قطعه «ای ایران» توسط مجید اخشابی

سنگ‌باران پلیس راه در یاسوج؛ مهاجمان دستگیر شدند

پیش‌بینی وضعیت آب و هوا

مارماهی مورای پرخاشگر و ترسناک

نردبان عشق در چین

تاثیر نفَس های پاک مثل باد بهاری است

پوسیدگی دندان‌ به‌دلیل کمبود این ویتامین‌ها

گوگل چگونه از دریا نیرو می‌گیرد؟

«زخم پاییز» روایت زندگی شهید مدافع امنیت در بازار کتاب

پیام سیزده‌بدری استقلالی‌ها: همه برای تیم!

جلسه مدیرعامل و سرمربی استقلال در روز تعطیل

لاپورتا: لالیگا می‌خواهد بارسا را بی‌ثبات کند!‏

فیلمی از هنرنمایی ابوالفضل رحمانی در مسابقات آسیایی اردن

اندونگ: خوشحالم تندیس بهترین هافبک دفاعی سال را گرفتم

سیدحسین حسینی: امسال سال سختی را داشتیم

انگیزه‌های ویژه استقلالی سابق مقابل یحیی!

دستمزد داوران در 1404 دو برابر شد

کیانو ریوز به «جان ویک 5» پیوست

رویا میر علمی: «من اون 9 ماه بارداریمو هم روی سن فرزندم حساب میکنم»

تاثیر سریال امام علی(ع) بر بازیگری محمدرضا شریفی نیا

تصاویر هوایی از پارک‌های معروف تهران در سیزده‌بدر

دیدار خواهر و برادری از روستای راستقان خراسان شمالی بعد از 70 سال دوری!

چطور حس و حال ماه رمضان در ما ادامه داشته باشد؟

طبیعت زیبای خوزستان

پل سه بلوطک، بزرگترین پل کابلی ایران

اگر از عاشقان پیتزا هستی این ویدیو رو ببین

ویتامین‌هایی که کمبود آن‌ها سبب درد مفاصل می‌شود

ساخت جاجواهری با جعبه های ساده

کوچک‌ترین پهپاد جهان ساخته شد

صحبت های شنیدنی از مهران مدیری