بزرگنمايي:
آریا بانو - در میان اوراق تاریخ پر فراز و نشیب ایران، دوره قاجار همچون داستان پر از رمز و رازی دارد؛ دورانی که در آن، تضاد سنت و مدرنیته، شکاف طبقاتی عمیق، و تحولات اجتماعی گسترده، سیمایی ویژه به جامعه ایرانی بخشید. در این میان، زندگی زنان در عصر قاجار، داستانی است پر از رمز و راز، رنج و امید، انزوا و تلاش برای رهایی. گویی زنان این دوره، همچون پرندگانی در قفسی زرین، از یک سو در حصار سنتها و باورهای کهنه گرفتار بودند و از سوی دیگر، با زمزمههای تغییر و تجدد، در آرزوی پرواز به سوی افقهای روشنتر، بال و پر میگشودند. اما این پرندگان اسیر، چگونه در میان این امواج سهمگین، راهی برای بقا و شکوفایی یافتند؟ چگونه از پس پردههای ضخیم حرمسراها، در اندرونی خانهها، و در کوچههای پر پیچ و خم شهرها، صدای خود را به گوش تاریخ رساندند؟
این مقاله، در پی پاسخ به این پرسشها، سفری است به دل زندگی زنان قاجار؛ سفری از میان خیمههای عشایری، تا کاخهای مجلل شاهان، از مکتبخانههای سنتی، تا مدارس نوین دخترانه. در این سفر، با زنانی آشنا میشویم که هر یک به سهم خود، نقشی در دگرگونی جامعه ایفا کردند: از زنان حرمسرایی که با نفوذ پنهان خود، در سیاست و قدرت دخالت میکردند، تا زنان روستایی که دوشادوش مردان، در کار و تلاش برای بقا، جانفشانی میکردند، از زنان نویسنده و شاعری که با قلم خود، به روشنگری جامعه میپرداختند، تا زنان معلمی که با عشق و ایثار، بذرهای آگاهی را در دل دختران جوان میکاشتند. این مقاله، نه تنها به بررسی وضعیت زنان در دوره قاجار میپردازد، بلکه به تلاشهای آنان برای تغییر این وضعیت نیز، ادای احترام میکند. تلاشهایی که هرچند در زمان خود، با موانع و محدودیتهای فراوانی روبرو بود، اما بذرهای تحولی را کاشت که بعدها، در دوران پهلوی و پس از آن، به بار نشست. پس بیایید با هم، به این سفر تاریخی قدم بگذاریم و از نزدیک، با زندگی، رنجها، امیدها و آرزوهای زنان قاجار آشنا شویم؛ زنانی که با وجود تمام ناملایمات، نام خود را در تاریخ ایران، جاودانه ساختند.
دوره قاجار یکی از مهمترین دورههای تاریخی ایران است که تحولات اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی بسیاری را به همراه داشت. در این میان، وضعیت زنان ایرانی در این دوره موضوعی است که همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. زنان در این دوره عمدتاً در فضای خصوصی زندگی میکردند و نقشهای اجتماعی محدودی داشتند. با این حال، سفرنامههای خارجیان، خاطرات رجال سیاسی، و پژوهشهای جدید اطلاعات ارزشمندی درباره جایگاه زنان در جامعه قاجاری ارائه دادهاند.
زنان طبقات بالا: حرمسرا و قدرت پنهان
زنان طبقات بالای جامعه، به ویژه زنان حرمسرای شاهان قاجار، جایگاه خاصی داشتند. حرمسراها به عنوان نماد قدرت و ثروت شاهان شناخته میشدند و تعداد زنان حرمسرا نشاندهنده قدرت سلطنت بود. فتحعلی شاه قاجار، به عنوان یکی از مشهورترین شاهان این سلسله، دارای بیش از 700 زن در حرمسرای خود بود. برخی از این زنان به دلایل سیاسی وارد حرمسرا میشدند؛ برای مثال، دختران خاندانهای قدرتمند به عقد شاه درمیآمدند تا اتحاد سیاسی میان قبایل و خاندانها تقویت شود.

با وجود محدودیتهای اجتماعی، برخی از
زنان حرمسرا توانستند نفوذ قابل توجهی در سیاست و تصمیمگیریهای شاهانه داشته باشند. مادران ولیعهدها و
زنان محبوب شاه گاهی نقش مهمی در امور داخلی دربار ایفا میکردند. این
زنان با استفاده از نفوذ خود، به عنوان واسطه میان شاه و درباریان عمل میکردند و در برخی موارد، توانستند بر تصمیمات
سیاسی تأثیر بگذارند.

زنان طبقات پایین: زندگی روزمره
در مقابل،
زنان طبقات پایین جامعه عمدتاً به امور خانهداری، کشاورزی، و تربیت فرزندان مشغول بودند. این
زنان دسترسی محدودی به آموزش و فعالیتهای اجتماعی داشتند و نقش آنها بیشتر به فضای خصوصی محدود میشد. با این حال، در مناطق روستایی،
زنان گاهی همراه
مردان در فعالیتهای اقتصادی مشارکت میکردند. در این مناطق،
زنان در کارهای کشاورزی و دامداری نقش مهمی داشتند و به عنوان مدیران داخلی
خانواده عمل میکردند.
پیشکش کردن و بخشیدن زنان: رسم رایج یا استثنا؟
یکی از رسوم بحثبرانگیز دوره قاجار، پیشکش کردن یا بخشیدن
زنان توسط شاهان بود. بر اساس گزارشهایی مانند سفرنامه "دروویل"، فتحعلی شاه گاهی دختران جوان را که بزرگان کشور برایش میفرستادند، پس از یک بار همبستری به افسران ارشد خود میبخشید. این رفتار نه تنها نشاندهنده جایگاه پایین زن در ساختار اجتماعی آن دوران بود، بلکه بازتابی از فرهنگ مردسالارانهای است که بر جامعه قاجاری حاکم بود.

اعتمادالسلطنه نیز در خاطرات خود به موارد مشابه اشاره کرده است. او نقل میکند که ناصرالدین شاه گاهی کنیزان خود را به نوکرانش میبخشید. اگرچه چنین رفتارهایی ممکن است امروز غیرقابل قبول به نظر برسد، اما در آن زمان بخشی از فرهنگ سلطنتی محسوب میشد.
تلاش
زنان برای تغییر وضعیت در دوره قاجار
در اواخر دوره قاجار،
زنان ایرانی به طور تدریجی شروع به تلاش برای تغییر وضعیت خود کردند. این تلاشها عمدتاً در زمینههای آموزشی، اجتماعی و
سیاسی بود.
زنان با درک اهمیت آموزش و آگاهی، به تأسیس مدارس
دخترانه پرداختند و در این مسیر با حمایت روشنفکران همراه شدند.
نقش تعیینکننده نهادهای آموزشی در تحول جایگاه زنان
دوران قاجار، با تمام تضادها و تحولات شگرفی که در بطن خود داشت، دورهای سرنوشتساز در تاریخ
ایران به شمار میرود. در این میان، مسئلهی
زنان و تلاش برای ارتقای منزلت و جایگاه آنان در جامعه، به یکی از مهمترین محورهای تحول و دگرگونی تبدیل شد. در این عصر، همزمان با تداوم سنتهای دیرپا و ساختارهای کهن، نشانههایی از مدرنیته و تحولات نو در عرصههای گوناگون به
چشم میخورد. یکی از برجستهترین این تغییرات، همت و ارادهی سترگ
زنان برای کسب دانش، مهارتآموزی و نقشآفرینی موثر در اجتماع، با تکیه بر نهادهای آموزشی نوین بود.
بستر تحول: مشروطیت، آگاهی و ضرورت آموزش همگانی
پیروزی جنبش مشروطیت در ایران، سرآغاز عصری نو و نقطهی عطفی در تاریخ این سرزمین کهن بود. این رویداد مهم، با ایجاد تحولات اساسی در نظام سیاسی، ساختارهای اجتماعی و بسترهای فرهنگی، زمینههای لازم برای رشد و توسعهی نهادهای مدنی و آموزشی را فراهم آورد. در این میان، بسیاری از روشنفکران، صاحبمنصبان دولتی و دلسوزان جامعه، با درک ضرورت توسعه و پیشرفت کشور، بر اهمیت فراگیری دانش و مهارت و تربیت نسل جوان تاکید ورزیدند.
گامهای نخستین: تأسیس مدارس
دخترانه و چالشهای پیشرو
در اواخر سال 1286 خورشیدی،
مجلس شورای ملی با تصویب متمم قانون اساسی، اصول 18 و 19، شرایط را برای تأسیس مدارس
دخترانه مهیا ساخت. این اصول، با تاکید بر حق تحصیل اجباری برای همگان، بدون در نظر گرفتن جنسیت، زمینههای قانونی لازم برای ایجاد مدارس
دخترانه و فراهم ساختن فرصتهای برابر آموزشی را فراهم آورد. با این حال، در عمل، این
زنان پیشرو، فعالان حقوق
زنان و دلسوزان جامعه بودند که با همت و تلاش خستگیناپذیر خود، گوی سبقت را از دولت ربودند و اقدام به تأسیس مدارس
دخترانه نمودند.

نخستین دستورالعمل تعلیمات مدارس ابتدایی سهساله و مدارس متوسطه، که توسط وزارت معارف تدوین شد، در سال 1288 خورشیدی به تصویب رسید. در همین سال، مدارسی مانند عفاف، تربیت، شمسالمدارس و حجاب در
تهران تاسیس شدند. با این وجود، اغلب
کودکان و نوجوانان، همچنان در مکتبخانههای
سنتی و محلی به تحصیل مشغول بودند.

گسترش کمی و کیفی: تلاشهای دولت و همت زنان
تا سال 1292 خورشیدی، بیش از 63 مدرسه
دخترانه در
تهران گشایش یافت و 2474 دانشآموز
دختر در این مدارس به کسب علم و دانش مشغول شدند. در سال 1296 خورشیدی، به همت نصیرالدوله، مرکزی با عنوان «دارالمعلمات» به منظور تربیت معلم برای مدارس
دخترانه ایجاد شد. در بهمنماه 1297 خورشیدی، پس از تاسیس «اداره تعلیمات نسوان»، وزارت معارف تصمیم گرفت تا 10 باب مدرسه ابتدایی دولتی رایگان برای دختران در
تهران تاسیس نماید.
چالشهای سترگ و مقاومتهای سهمگین: رویارویی سنت و نوآوری
شاید در عصر حاضر، ایجاد یک مرکز آموزشی، امری بدیهی و آسان تلقی شود، اما در آن روزگارِ پر تلاطم،
زنان و نهادهای نوپای آنان، هر لحظه در معرض اتهام، تهدید و تکفیر قرار داشتند. در صورت صدور فتوای تکفیر، نه تنها اعتبار و آبروی آنان در معرض خدشه قرار میگرفت، بلکه جانشان نیز در خطر بود. گذشته از این مخاطرات آشکار، ملاحظات ظریف و پنهانی نیز برای تأسیس مدارس وجود داشت.

دگرگونی از انزوا به اجتماع: نقش رهاییبخش آموزش
نهادهای آموزشی، به مثابه چراغی فروزان، بارقههای امید را در دل
زنان آن دوره روشن کردند و آنان را با حقوق انسانی و شهروندی خود آشنا ساختند. این نهادها، به
بانوان این آگاهی را ارزانی داشتند که آنان نیز دارای حقوقی هستند که سالها پایمال شده و اکنون زمان مطالبه و احقاق آنها فرا رسیده است. در این راستا، روشنفکران و اندیشمندان آزاده نیز با
زنان پیشرو همصدا شدند و از خواستههای بر حق آنان حمایت نمودند.
فرجام سخن: میراثی ماندگار و چشماندازی نو
تلاشهای
زنان در دوره قاجار برای تغییر سرنوشت خود و جامعهشان، داستانی الهامبخش از پایداری، امید و جسارت است. آنان، با وجود تمامی موانع و محدودیتهای طاقتفرسا، توانستند از طریق نهادهای آموزشی و فعالیتهای اجتماعی، گامهای بلندی در جهت ارتقای جایگاه خویش بردارند و میراثی ارزشمند برای آیندگان بر جای گذارند. این تلاشها، نه تنها زندگی
زنان آن دوره را تحت تأثیر قرار داد، بلکه زمینههای لازم برای تحولات بعدی در تاریخ
ایران را فراهم ساخت و نشان داد که
زنان ایرانی، همواره در جستجوی راهی برای بهبود وضعیت خود و ساختن جامعهای آبادتر، عادلانهتر و انسانیتر بودهاند.