آریا بانو

آخرين مطالب

گرفتن زن دوم، مرد 80 ساله را به قتلگاه فرستاد اجتماعی

گرفتن زن دوم، مرد 80 ساله را به قتلگاه فرستاد
  بزرگنمايي:

آریا بانو - ایران / اوایل سال 1401 زن میانسالی به نام پروین با مراجعه به پلیس آگاهی از گم شدن همسر 80 ساله‌اش خبر داد.
او گفت: چند سال قبل با تیمور آشنا شدم. او زن و بچه داشت اما از همسرش جدا شد و با من ازدواج کرد. پسر شوهرم از این اتفاق راضی نبود با این حال زندگی خوبی داشتیم تا اینکه روز گذشته برای انجام کاری از خانه خارج شدم اما عصر وقتی به خانه برگشتم خبری از شوهرم نبود. موضوعی که خیلی عجیب بود اینکه بوی وایتکس زیادی در خانه پیچیده بود. از طرفی شوهرم معمولاً از خانه خارج نمی‌شد و اگر هم می‌خواست جایی برود حتماً به من اطلاع می‌داد. هر چه با تلفنش تماس گرفتم جواب نداد. شب هم برنگشت و خیلی نگرانش هستم. راستش را بخواهید من به پسر و عروسش مشکوکم آنها مدام با شوهرم درگیری و اختلاف داشتند.
پس از اظهارات این زن، پلیس تحقیقاتش را آغاز کرد و بهروز 40 ساله و فریبا 36 ساله، ردیابی و بازداشت شدند.
مرد جوان در بازجویی‌های اولیه مدعی شد اطلاعی از سرنوشت پدرش ندارد. اما تناقض گویی‌های او و همسرش سبب شد تا آنها تحت بازجویی‌های فنی قرار گیرند و در نهایت عروس خانواده پرده از راز جنایت هولناکی برداشت و گفت: اختلاف شوهرم و پدرش از زمانی آغاز شد که پدرشوهرم دوباره ازدواج کرد. پس از آن بهروز از پدرش کینه به دل گرفت و با طرح نقشه مردی به نام اکبر را اجیر کرد تا پدرش را به قتل برساند و بعد هم با کمک همدیگر جسدش را در بیابان‌های اطراف تهران دفن کردیم.

با اظهارات این زن قاتل اجاره‌ای نیز ردیابی و بازداشت شد و به همدستی در جنایت اعتراف کرد.
با کشف بقایای جسد و بازسازی صحنه جرم برای بهروز و اکبر به اتهام مشارکت در قتل و برای فریبا به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه 5 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان پس از قرائت کیفرخواست عنوان کرد: تنها ولی دم پرونده دختر مقتول است که خارج از کشور زندگی می‌کند و درخواستش دریافت دیه بوده است.
سپس بهروز به جایگاه رفت اما منکر دخالت در قتل پدرش شد و گفت: چند روز قبل از این حادثه من و همسرم و دوستم اکبر به شمال رفته بودیم و ویلایی اجاره کردیم. بعد از 3 روز من و اکبر به تهران آمدیم تا از خانه‌ام مقداری مواد خوراکی برداریم و دوباره به شمال برگردیم. همسرم هم در ویلا مانده بود. بعد از رسیدن به خانه چون کوچه ما باریک است از اکبر خواستم داخل خودرو بماند تا در صورت نیاز خودرو را جابه‌جا کند. من هم به واحد خودم که در طبقه بالای خانه پدرم است رفتم. در حال جمع کردن وسایل بودم که به یکباره صدای جر و بحث و درگیری شنیدم و بسرعت خودم را به طبقه پایین رساندم که دیدم پدرم روی زمین افتاده و جان باخته است و اکبر هم وحشت زده به او نگاه می‌کند. همان موقع یقه اکبر را گرفتم و گفتم که چه بلایی سر پدرم آوردی اما او گفت که می‌خواسته وارد خانه شود و به واحد من بیاید اما به اشتباه وارد خانه پدرم شده و او هم به تصور اینکه دزد آمده شروع به داد و فریاد کرده و درگیر شده‌اند. بعد هم اکبر پدرم را هل داده که سرش به دیوار خورده و جان باخته است.
اکبر هم مرا تهدید کرد اگر به پلیس خبر بدهم من و همسرم و حتی پدر و مادر همسرم را می‌کشد بعد هم از ترس و به ناچار پدرم را در بیابان‌های تهران دفن کردیم. باور کنید من نقشی در مرگ پدرم نداشتم و هر آنچه گفتم هم نقل قول اکبر بود.
قاضی پرسید: اگر این یک حادثه بود چرا به جای تماس با اورژانس و پلیس جسد پدرت را مخفیانه دفن کردی؟
متهم جواب داد: اکبر تهدیدم کرد که اگر پای پلیس را به ماجرا بازکنی به خودت و خانواده همسرت رحم نمی‌کنم. من به ناچار راضی شدم پدرم را دفن کنیم اما پیش از دفن برایش نماز میت خواندم. من خودم عزادار و قربانی‌ام نمی‌دانم چرا باید در زندان باشم.
بهروز در ادامه گفت: تمام این ماجرا هم زیر سر نامادری‌ام است. او برای اینکه ثروت پدرم را تصاحب کند مرا به پلیس معرفی کرد. این زن قبل از پدرم نیز چندین بار ازدواج کرده و از شوهرانش ارث خوبی به دست آورده است. حالا هم می‌خواهد با متهم کردن من به دارایی‌های پدرم برسد.
سپس عروس خانواده به جایگاه رفت و با رد اتهام معاونت در قتل گفت: در لحظه حادثه من در ویلای شمال بودم.
قاضی پرسید: اگر شما نقشی نداشتید چرا به پلیس اطلاع ندادید؟
فریبا جواب داد: از ترس تهدیدهای اکبر که گفته بود پدر و مادرم را می‌کشد سکوت کردم.
پس از آن اکبر به جایگاه رفت و گفت: این زوج دروغ می‌گویند آنها از من خواستند پیرمرد را بکشم. من پس از جدایی از همسرم برای کار از شهرستان‌ به تهران آمدم و در یک کارواش مشغول کار شدم تا اینکه با بهروز و همسرش آشنا شدم. آنها نقشه قتل را کشیدند و با حرف‌هایشان فریبم دادند.
قاضی پرسید انگیزه شما از همکاری چه بود؟
متهم گفت: پسرم تومور مغزی دارد و مادرم هم برای عمل جراحی کمرش نیاز به پول دارد. آنها به من وعده دادند که اگر در قتل تیمور با آنها همکاری کنم هم هزینه‌های عمل جراحی پسر و مادرم را می‌دهند و هم 8 میلیارد تومان از پول فروش خانه به من می‌رسد. حتی گفتند در شهرتان کارخانه‌ای راه می‌اندازیم و تو مدیر می‌شوی و وضع مالی ات خوب می‌شود.
وی در تشریح روز حادثه نیز گفت: بهروز مدتی قبل پلاک یک خودرو «ام وی‌ام» را که مدل خودرو خودش بود جعل و روی ماشین خودش نصب کرد. سپس من و فریبا و او از شمال به تهران آمدیم. من و فریبا پشت در ماندیم و او برای اینکه مطمئن شود پروین در خانه نیست وارد شد و بعد از دقایقی صدای درگیری او و پدرش آمد و بعد هم در خانه را باز کرد و رو به فریبا گفت نفسش را گرفتم تا دیگر کسی ناراحتت نکند. خیالت راحت شد! بعد هم از من خواست تا در حمل جسد به او کمک کنم. او و همسرش تلفن هایشان را خاموش کردند و لای پتو گذاشتند و از من خواستند تا با تلفنم به دنبال محل خلوتی بگردم. می‌خواستند من گرفتار شوم باور کنید من اصلاً پدر او را تا زمانی که مُرد ندیده بودم. من اتهام مشارکت در قتل را قبول ندارم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1330287/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

موزیک ویدئوی سینمایی «دیدنی نیست» با صدای احسان خواجه امیری

پایان محکومیت پابند الکترونیکی مهدی یراحی

ضرب و جرح شدید زندانی دستبند به دست در بهداری

توزیع رایگان واکسن ضد سرطان در روسیه از سال 2025

رئیس اطلاعات انتظامی بندرلنگه به شهادت رسید

یکی از صحنه‌های ناگوار تاریخی احد است

"کوکابورا" پرنده ای بسیار خجالتی

لحظه پرتاب شدن جوان از روی دریچه فاضلاب بخاطر انفجار گاز

4 گوشه دنیا/ این دختر کوچک هرکول هند است

بارش شدید برف در خلخالِ اردبیل

کیک شکلاتی ویژه شکلات دوستان

ژن درمانی و تأثیرات آن روی بیماری‌ها

این جاشمعی هیچ وقت از مد نرفته!

انجام جراحی‌های ظریف با ساخت محصولی ایرانی

بگذار تا بر شمارم!

«منصور یاقوتی» درگذشت

پاسخ ستاره یونایتد به انتقادات: ناراحتم رفیق!

پاس 50 متری لطفی برای گل تماشایی

بر خلاف نتایج، سیتی و پپ هنوز باکیفیت هستند!

ترکیب اینتر؛ طارمی در آخرین بازی سال روی نیمکت

یک آیتم جدید در لیست خرید رئال مادرید

ماجرای سینمایی که در تبریز به نام رضا ناجی ثبت شد

تو فقط برای من برادر نیستی

معرفی رضا ناجی و زندگی هنری او توسط کامران نجف زاده در «برمودا»

خیلی کم آوردم دیگه نمیکِشم

یک سریال جدید کلید خورد

اجرای آهنگ پرطرفدار «مغرور و عاشق» توسط پازل بند

قطعه «چقدر» با آواز حمیدرضا ترکاشوند

کشف 881 تن خشکبار قاچاق

ادعای تسنیم: طفره دولتمردان از اعلام حقوق دریافتی خود

دستگیری سارق و مالخر دوچرخه‌ها در تهران

ریزش سنگ در محور کرج-کندوان بر اثر بارش باران

معبد زیبا و باشکوه اسنا در مصر

نماهنگ میریم نجف کاری از گروه سرود سریع‌الرضا آسارا

ویدئویی ساخته شده از ایران 2500 سال قبل توسط هوش‌مصنوعی

چرا دینامیت را در یخچال گذاشت؟

گوناگون/ نوادگان عطار نیشابوری کجا زندگی می‌کنند؟

ژله زعفرونی هم میشه که رژیمی باشه

علائم شایع گلودرد که کودکان به آن دچار می‌شوند

نجات زندگی زناشویی و راهکارهای جلوگیری از طلاق

ذهن انسان داخل ربات

دکلمه‌ی زیبا باران نیکراه!

سوزن شیمبا روی گل شماره 76 گیر کرده است!

یک تراکتوری سابق علیه تراکتور شد

موتا: الان فقط فیورنتینا، لازم شد بازیکن هم می‌خریم

سامره: به جان پسرم اخراجم کنید لطف کردید!

خط هافبک استقلال در یزد آچمز شد

هفته تلخ تراکتور؛ صدر و رکوردهایی که از دست رفت

خوش‌بینی بارسا به بازگشت یامال در سوپرجام

پاسخ عجیب اسماعیلی: در رفسنجان تمرین نمی‌کنم، بلیت و هتل بگیرید!