آریا بانو

آخرين مطالب

میدان توپخانه به قلم یک بلیت‌فروش دهه 30 سیاسی

میدان توپخانه به قلم یک بلیت‌فروش دهه 30
  بزرگنمايي:

آریا بانو - یکی از تفریحات عمومی مردم دیدن آتش‌بازی است. در این‌جور شب‌ها عبور و مرور از میدان توپخانه قطع می‌شود. از ساعت چهار و پنج مردم از اطراف و اکناف شهر به این‌جا هجوم می‌آورند.

در آذرماه 1333 یک بلیت‌فروش خوش‌ذوق میدان توپخانه به نام اصغر ممقانی تصمیم گرفت، حال و هوای میدان توپخانه را به قلم آورد و برای مجله‌ی «سپیدوسیاه» بفرستد. اول رویش نمی‌شد می‌ترسید به ریشش بخندند و دستش بیندازند، آخر او کاسبی ساده بود و کوره‌سوادی بیش‌تر نداشت. اما یک روز رودربایستی را با خودش کنار گذاشت و بالاخره دل را به دریا زد. وقتی هم که حسابی هر آن‌چه را طی این سال‌ها در میدان دیده بود و هر روز می‌دید نوشت، دلش آرام گرفت. کاغذ را با دقت تا کرد و به اداره‌ی مجله‌ برد. آن‌چه در پی می‌خوانید همان نوشته است که مجله‌ی یادشده در شماره‌ی مورخ 21 آذر 1333 چاپ کرد:

آریا بانو


مرکز شهر تهران
زمانی بود که توپخانه هم بیا و برویی داشت و عروس میدان‌های پایتخت به شمار می‌رفت. همه‌جا اسم آن بر سر زبان‌ها بود و وقایع مهم سیاسی و اجتماعی در آن به وقوع می‌پیوست. تمام خطوط ماشین از آن می‌گذشت و هرکس می‌خواست وعده‌گاهی انتخاب کند توپخانه را برمی‌گزید. مرکز تهران از لحاظ ساختمان هم این میدان بود. اما کم‌کم ساختمان‌های شمال زیاد شد و توپخانه از مرکزیت افتاد. حالا هر وقت نقشه‌ی تهران به دست من می‌افتد و محل توپخانه را می‌بینم، پیش خود می‌گویم: «چیزی نمانده که این‌جا کاملا جنوب شهر بشود و مثلا مثل میدان اعدام گمنام گردد.» اکنون عروس سابق تبدیل به پیرزنی عجوزه شده. این امر برای من خیلی باعث تعجب نیست چون می‌دانم که هرچیز و هرکس برای یک مدت محدود دوام می‌آورد.
آتش‌بازی
یکی از تفریحات عمومی مردم دیدن آتش‌بازی است. در این‌جور شب‌ها عبور و مرور از میدان توپخانه قطع می‌شود. از ساعت چهار و پنج مردم از اطراف و اکناف شهر به این‌جا هجوم می‌آورند. زن‌های بچه بغل و چادری تنگِ دل هم می‌ایستند، جوان‌ها و جاهل‌ها از در و دیوار بالا می‌روند، روی لبه‌ی پنجره‌ها می‌نشینند و مردها گردن می‌کشند، بعضی‌ها خانوادگی می‌آیند. گاهی اوقات در چنین شب‌هایی آن‌قدر توپخانه شلوغ و انبوه از جمعیت می‌شود که جای سوزن انداختن هم نیست. بازار جیب‌برها گرم می‌شود و کار و کاسبی‌شان می‌گیرد. ده سال پیش من برای اولین بار به دیدن آتش‌بازی آمدم سی تومن در جیب داشتم که یک خدانشناس از جیبم زد. از آن شب دیگر هر وقت به تماشای آتش‌بازی می‌آیم پولی در جیبم نمی‌گذارم. در این‌گونه شب‌ها این میدان زیبایی به‌خصوصی به خودش می‌گیرد؛ فواره‌های سبز و قرمز از استخر بزرگ به بالا می‌روند و لحظه‌ای بعد سرنگون می‌شوند. طاووس‌ها، ستاره‌ها، پرندگان و شکل‌های قشنگ دیگر به رنگ‌های زیبایی درمی‌آیند و جرق جرق می‌سوزند و نابود می‌شوند.
راستی آیا بازی کردن با آتش کار خطرناکی نیست!
حراجیه – مال حاجیه
تا چند وقت پیش در یک قسمت از این میدان بزرگ عده‌ای کاسب روزها جمع می‌شدند و به کسب و کار مشغول می‌شدند. هر سه چهار نفرشان سر یک چرخ می‌ایستادند و با جیغ و داد مشتری می‌طلبیدند. یک غوغایی بپا می‌کردند که آن ورش ناپیدا بود. باور کنید سر و صدای آن‌ها برای من از شنیدن بهترین آهنگ‌ها لذت‌بخش‌تر بود. یکی از آن‌ها با دو تا تکه چوب به هم می‌زد و در حالی که عرق صورتش را تر کرده بود فریاد می‌زد:
- حراجیه
دیگری در جواب او می‌گفت:
- مال حاجیه
- هرچی بخوای یه تومنه...
- به دل‌بخواه یه تومنه
-غیر چراغ یه تومنه
اما امروز دیگر اثری از آن‌ها نیست. بساط آن‌ها را جمع کردند و نان‌شان را آجر کردند. الان فقط سه چهار تا از آن‌ها در گوشه و کنار میدان پراکنده‌اند. آیا برای کاسب‌ها که از برکت محل توپخانه نان خود را درمی‌آوردند جای دیگری برای‌شان پیدا کردند که آن‌ها را از این‌جا اخراج کردند؟! مسلما نه. اصلا من نمی‌دانم چرا وقتی می‌خواهند اجتماع ما را اصلاح کنند فورا به طبقه‌ی محروم حمله‌ور می‌شوند. اگر تاجرهای گردن‌کلف اجناس را احتکار کنند و بر قیمت آن‌ها بیفزایند فورا فروشندگان جزء را در میدان‌ها به چوب و فلک و شلاق می‌بندند و اگر بخواهند خیابان‌ها و معابر را نظم و ترتیبی بدهند فورا با کاسب‌ها درمی‌افتند. آن فروشندگانی هم که روزی در این میدان مشغول کار و کاسبی بودند از این حملات در امان نماندند.
قتل و غارت و کشت و کشتار
نمی‌دانم شما هم مثل من سر و کارتان با این میدان است یا نه و یا اصولا گذرتان از این‌جا می‌افتد یا خیر. دقیقه‌ای نیست که توسط فوق‌العاده و روزنامه‌ها در این‌جا قتلی بپا نشود، موجود عجیب‌الخلقه‌ای به دنیا نیاید، پسری مادرش را نکشد [...] وکسی مقتول نگردد. هر روزنامه‌فروشی چند تا فوق‌العاده روی دستش می‌گذارد و پشت سر هم جیغ می‌زند: «فوق‌العاده الان ده شی، قتل خواهر به دست برادر – این گاو بچه‌ی آدمیزاد زاییده – پدر با چاقوی پسر کشته شد» این فوق‌العاده‌ها هر روز منتشر می‌شوند. بعضی از آن‌ها دو سه تا عکس نامربوط و یک مطلب قدیمی دارند و بعضی دیگر با قلم وقیحانه‌ای شرح جنایت و قتلی را داده‌اند. مردم عامی و از همه‌جا بی‌خبر هم گر و گر این فوق‌العاده‌ها را می‌خرند و زیر بغل‌شان می‌گذارند تا بروند و سر صبری آن‌ها را بخوانند. آیا این‌ها برای افکار مردم ما ضرر ندارد؟ در دو سه هفته‌ پیش جزوه‌هایی می‌فروختند که فروشندگان آن فریاد می‌زدند: «بیچارگان شهرنو، بیچاره شدند، سرگذشت پنج دختر از پشت میز مدرسه تا شهرنو. عبرت بگیرید.»
آیا این‌گونه نوشته‌ها به خواننده هم عبرتی می‌دهد؟ هرگز فروش این جزوات با هیاهو و فریاد نشانی جز انحطاط جامعه و فساد آن نیست.
خدمت کرده و نکرده
همان‌گونه که روزی نیست که قتل و جنایتی در این میدان به وقوع نپیوندد، همان‌گونه هم روزی نیست که شب قبلش اعلامیه‌ای درباره‌ی نظام‌وظیفه صادر نشود. در این‌جا هم فروشندگان برای بازارگرمی با فریاد می‌گویند: «بخشیده شد، شش دوره‌ی مشمولین نظام‌وظیفه، اعلامیه‌ی دیشب دولت، خدمت کرده و نکرده» و منظور آن‌ها این است که چه آن‌ها که خدمت کرده‌اند و چه آن‌ها که نکرده‌اند، کاغذپاره‌های دست آن‌ها را بخرند. عیب این‌جاست که فروشندگان به مقصود خود می‌رسند و تمام اعلامیه‌ها را آب می‌کنند و به جوان‌ها و مردان می‌فروشند.
دار مجازات
یکی از موارد دیگری که توپخانه را از میدان‌های دیگر متمایز می‌کند این است که قاتلین را در این‌جا تسلیم چوبه‌ی دار می‌کنند. تاکنون چندین نفر را که دچار این سرنوشت شده‌اند من دیده‌ام. آن‌هایی را که می‌خواهند اعدام کنند، آفتاب سر نزده با آمبولانس به این‌جا می‌آورند. در آن دقایق با وجود این که شهر خلوت است و همه خواب‌اند، مع‌هذا عده‌ای از مردان و جوانان در این میدان جمع می‌شوند. محکوم را با دستبند به جلوی چوبه‌ی دار می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا را فرا می‌گیرد. محکوم به ماشین سیاه متوفیات که چند لحظه بعد جسد او را به گورستان خواهد برد نگاه می‌کند. دورادور چوبه‌ی دار پاسبان‌ها حلقه می‌زنند و جلاد کنار آن می‌ایستد. محکوم به دار نزدیک می‌شود و روی چهارپایه‌ای کوچک می‌ایستد. در این‌چنین دقایق هیچ‌گونه ترس و بیمی به او دست نمی‌دهد. من دیده‌ام محکومینی را که هنگامی که روی چهارپایه ایستاده‌اند، خندیده‌اند و اطرافیان خود را خندانده‌اند. آن‌ها در این لحظات مرگ را جلوی چشم خود می‌بینند و وقتی آن را حتمی دانستند در عوض آن‌که به خود ترس و رعبی راه دهند خون‌سرد و عادی هستند. لحظه‌ای بعد طناب بر گردن آن‌ها آویخته می‌شود و بدن آن‌ها در هوا معلق می‌ماند. پس از آن همان فوق‌العاده‌هایی که در بالا تذکر دادم از هر گوشه و کنار سبز می‌شوند و فریاد اعدام قاتل و وصیت قاتل را به راه می‌اندازند.
صف‌های طویل و دارز
از وقتی که خط‌ها قاطی پاطی شدند و یک چیز نوظهوری به وجود آمد در خیابان‌های توپخانه صف‌های طویل و درازی که سرتاسر خیابان را می‌گیرند تشکیل می‌شود. به طوری که اگر آدم وسط این میدان بایستد و خیابان‌های دور و ورش را نگاه کند به جای درخت‌های لب جوی و تیرهای چراغ برق، یک صف طویل آدم می‌بیند که سیخ سیخ ایستاده‌اند و پابه‌پا می‌شوند. این یکی از تحولات است که اخیرا در توپخانه ظاهر شده. چند روز پیش از توپخانه خواستم بروم حسن‌آباد، یک بلیط خریدم و راه افتادم هی رفتم جلو و هی دیدم باز هم آدم ایستاده، به آخر صف که رسیدم دیدم جلیل‌آباد است. پیش خودم حساب کردم که اگر راهی را که برای سوار شدن ماشین دوباره باید برگردم، پیاده رو به پایین طی کنم خیلی زودتر و راحت‌تر به مقصد خواهم رسید. پیش خود گفتم: «حالا فهمیدم سرعت و راحتی اتوبوس‌رانی فعلی شهر ما چه معنایی دارد!»

آریا بانو


عمارات توپخانه
تا حالا راجع به آدم‌های این میدان با شما صحبت کردم، حالا بد نیست چند کلمه هم درباره‌ی عمارات آن برای‌تان بگویم. عماراتی که در توپخانه وجود دارد از لحاظ اهمیت شایان توجه‌اند. یکی از آن‌ها عمارت شهرداری تهران است. اگر شما از کوچه‌ی پشت آن که خوشبختانه به کوچه‌ی «پشت‌شهرداری» هم موسوم است عبور کنید گمان می‌کنید صدها فرسنگ از شهرداری فاصله دارید. چه آن‌که این کوچه آن‌قدر کثیف و درهم و شلوغ است که نهایت ندارد. نمی‌دانم کثافت این کوچه به درون عمارت هم نفوذ کرده یا نه، اگر این‌طور است که باید گفت: وای به وقتی که بگندد...

آریا بانو


یکی دیگر از عمارت‌ها بانک بازرگانی است که تا چند وقت پیش بانکی بود که به دست خارجی‌ها اداره می‌شد ولی پس از مبارزه‌ی مردم به دست ملت افتاد. روبه‌روی عمارت شهرداری وزارت مبارکه‌ی پست و تلگراف و تلفن و پهلوی آن هم اداره‌ی رانندگی است اما آن‌چه من باید کمی بیش‌تر درباره‌ی آن بگویم نمایشگاه آثار صنعتی است. این نمایشگاه که به همت منشی‌زاده کرمانی مجسمه‌ساز با استعداد به وجود آمده مراجعین زیادی دارد. دم در آن مجسمه‌ی یک پاسبان قرار داده شده که هرکی در وهله‌ی اول به او نگاه کند خیال می‌کند واقعی است. در کنار این نمایشگاه نیز اغلب دو پیرمرد نشسته‌اند که یا با هم درد دل می‌کنند و یا به خواب فرو می‌روند. در یکی از شماره‌های این مجله‌ صنعتی و آثارش معرفی شد. برای این‌که بهتر او را بشناسید بد نیست که سری به این نمایشگاه بزنید.

آریا بانو


لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1321378/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

نصیحت برادرانه پرویز برومند به بیرانوند

شبیه سازی دیدار یوونتوس - منچسترسیتی با لگو

گل اول رنجرز به تاتنهام توسط حمزه ایگامانه در دقیقه 47

رونالدو دوست داشت به پاری‌سن ژرمن برود!

حمایت برونو از اونانا؛ او اشتباهش را جبران می‌کند!

جو پر از شادی و نشاط پیش از برگزاری یک مسابقه در لیگ دسته سوم رومانی

هویلوند: بازیکنان حریف از حرکاتم خسته شده بودند

فینیشینگ، راه‌حل پیروانی برای عبور از بحران!

پیروزی دیدنی گرایی در مقابل فرخی در وزن 82 کیلوگرم

پیروزی سهرابی در مقابل ایمن‌طلب در وزن 72 کیلوگرم

جمله معروف مسی را به نام خیابان تبدیل کنید!

پیروزی محسن‌نژاد در مقابل کشتکار در وزن 63 کیلوگرم

پیروزی طاهری در مقابل علیزاده در وزن 87 کیلوگرم

پیروزی کالستیان در مقابل عباسی در وزن 67 کیلوگرم

منچستریونایتد در حالی که یک بر صفر از میزبانش عقب بود، موفق شد با دو گل هویلند، پیروز شود

روی سنگ مضجع شریف امام رضا علیه السلام چه نوشته شده؟

چرا بعد از زدن مرطوب کننده جوش می زنیم؟!

حضور‌ رونالدو در الهلال یک داستان علمی تخیلی است!

تماشای معجزه در غروب راین اشتادیون!

عصبانیت شدید هویلوند از دیالو بابت گرفتن فرصت هت‌تریک از او در دقیقه 4+90

حرکت عجیب رونالدو سرپیچی از دستور پیولی!

پیروزی عبدولی در مقابل رنجبر در وزن 130 کیلوگرم

پیروزی ناصرپور در مقابل ده‌‌بزرگی در وزن 60 کیلوگرم

پیروزی سارکسیان در مقابل بالی در وزن 97 کیلوگرم

کاژه قهرمان لیگ برتر بدمینتون آقایان شد

برومند: قلعه‌نویی یکی از بهترین مربی‌های آسیا است!

موسیمانه، یادآور آرامشی که استقلال نداشت!

ورزش جیسون موموآ با میل های باستانی ترند شد!

فواید فوق‌العاده نوشیدنی زردچوبه برای سلامتی

موزیک بی کلام بسیار زیبا و سرشار از احساسی لطیف

بازداشت خواهر و برادر در پرونده مرد گمشده

4گوشه دنیا/ اختلاف‌نظر درباره سر مجسمه یک شاهزاده‌خانم!

نژادپرستی شرم‌آور یک صهیونیست علیه یک کودک سیاهپوست یهودی

نماهنگ دیدنی «Israel is real ISIS»

استوری/ مردم کوفه نشوید

نماز‌خوان شدن کودکان 4 شرط دارد

کاپ کیک کاراملی با بویی فوق العاده برای یلدا

هرگز از موبایل در حال شارژ استفاده نکنید!

در علم فیزیک خطوط موازی واقعی وجود ندارد!

ویدیویی جالب از پلیس رباتیک چین

قشنگ یعنی چه؟

شاعرانه/ عشق چیست از خویش بیرون آمدن

واکنش‌ روا‌ به‌ شجاع؛ سرباز استرس‌ حواله‌ خودرو ندارد!

گل الوکره به تراکتور با اشتباه شجاع و بیرانوند از زبان روا

بررسی اتفاق نادر در لیگ آزادگان با روا

واکنش روا به جایگزینی واژه مهر و موم به جای کلین‌شیت

روا: پیشکسوتان فوتبال، در تیم ملی بازی می‌کنند

تاریخ جدید دربی اورتون-لیورپول مشخص شد

واکنش روا به شکایت مطهری از استقلال

حواشی اختلافات کانون مربیان از زبان روا