بزرگنمايي:
آریا بانو - شاید تعارض بین زن و شوهرها و زوجهای عاشق محصول آگاه شدن به حقوق فردی و تمایل افراد به حفظ استقلال باشد. آیا راه چارهای هست که بتوان هم امنیت و هم استقلال را همزمان در یک رابطه تجربه کرد؟ این مقاله دو واقعیت ازدواج را با شما در میان میگذارد که پاسخی به این پرسش هستند.
جامعه مدرن به حدی از رابطه ازدواج، یک مفهوم آرمانی و ایدئال ساخته است، که بسیاری از آدمها با عینک به شدت خوشبینانه که همه جا را صورتی نشان میدهد، وارد آن میشوند.
اما واقعیت آن است که ازدواج همیشه مسیری هموار و هماهنگ نیست. درست است که ازدواج زیباست اما مملو از پیچیدگیها نیز هست. کسانی که درمانگر یا مشاور نیستند، در مواجهه با معضلات کلاسیک ازدواج – که دیر یا زود خودش را نشان میدهد – ممکن است دچار سرگردانی ناخواسته شوند.
اگر برای ازدواج آماده نباشید، این چالشها میتوانند زندگی زناشویی شما را تبدیل به سالها کشمکش و درگیری کنند.
روانشناسان میگویند برای آنکه در یک رابطه ازدواج بتوانید رشد کنید لازم است که دو واقعیت را درباره ازدواج بدانید. آنها میگویند وقتی این دو واقعیت را بپذیرید، برای کنار آمدن با اوج و فرودهای اجتنابناپذیر ازدواج مجهزتر خواهید بود و پس آنها بر میآیید.
1.نیاز به حفظ نسبت طلایی 1 به 5 به شکلی طبیعی
دکتر جان و جولی گاتمن بر لزوم تلفیق کردن نسبت 1 به 5 در ازدواج تأکید میکنند. نظریه نسبت آنها میگوید که به طور خاص، در مقابل هر تعامل منفیای که بین زوجین اتفاق میفتد، حداقل 5تعامل مثبت برای خنثی کردن اثرات تعامل منفی باید اتفاق بیفتد.
درحقیقت، کتاب دکتر گاتمن درباره فرایندها و نتایج ازدواج، شامل مطالعهای است که این نسبت را تأیید میکند. آنها میگویند که مهم نیست ماهیت این تعامل منفی چه باشد، تا زمانیکه نسبت 1 به 5 حفظ شود،
ازدواج ادامه خواهد داشت. اما اگر این نسبت به زیر 1 به 1 سقوط کند – به خصوص اگر به 0.8 به 1 کاهش پیدا کند – آن رابطه در معرض خطر بیثباتی قرار میگیرد.
هر کسی که از این نسبت «جادویی» مطلع باشد، تلاش میکند در ازدواجش روی این نسبت حساب باز کند. در مقابل هر رویدادی که حاوی تدافعی عمل کردن، انتقاد کردن، دشمنی کردن یا رفتار منفعل-پرخاشگرانه است، این افراد سعی میکنند که ضد این رفتارها شامل تحسین و تعریف، محبت فیزیکی یا رفتارهای خدمترسان را انجام دهند تا زهر رفتارهای قبلی گرفته شود. اما این رفتارهای بهاصطلاح «ضربهگیر» باید صادقانه باشند، درغیراینصورت، نسبت 1 به 5 مسطح میشود.
درگیری و چالش در هر رابطهای اتفاق میفتد و درواقع اجتنابناپذیر و طبیعی است. اما تعاملات مثبت هم باید به همان اندازه طبیعی باشند. اگر حس میکنید که باید به اجبار و از روی اکراه چند رفتار بیمعنی و بدون احساس مثل در آغوش گرفتن شریک عاطفی، بوسیدن او یا چند عبارت تشکرآمیز و تحسینکننده زورکی را به زبان بیاورید و هر روز از آنها استفاده کنید تا زهر درگیریها و دعواها و چالشها را با آنها بگیرید، کاملاً در اشتباه هستید. این رفتارها اگر طبیعی و خودجوش نباشند هرگز نمیتوانند به مثابه یک حریم یا ضربهگیر عمل کنند. این رفتارهای تصنعی بیشتر یک مشت مهمل و چرندیات هستند و هر دو نفرتان هم میدانید.
عشق و محبت نباید نیازمند محاسبه، حسابوکتاب و پیگیری و دو-دوتا چهارتا باشد؛ همچنین لزومی ندارد که روی عدد 5 تمرکز کنید و 5واحد در روز محبت کنید.
عشق و محبت باید یک رفتار ناخودآگاه، از درونجوشیده و فراوان باشد.
یادتان باشد که نسبت طلایی 1 به 5 فقط زمانی میتواند موفقیت آمیز عمل کند که تعاملات مثبت شما صادقانه، خالصانه و واقعی باشد. درحقیقت این رفتارها باید نمایش محبت از روی حسننیت و از صمیم
قلب باشد نه یک مشت استراتژی جنگی برای بهبود شرایط.
واقعیت این است که هیچ نوع تعامل مثبتی حقیقتاً نمیتواند درگیری و دعوا را جبران کند اگر به مثابه اقدامات پیشگیرانه به آن نگاه شود. مراقبت و
عشق را نمیتوان به یک چکلیست تنزل داد؛
عشق و محبت باید طبیعی و از جایگاه واقعی محبت و احترام اصیل بجوشد.
اگر تلاش برای در تعادل نگه داشتن این نسبت، حالت معامله به خود بگیرد، شما در معرض خطر خراب کردن هر نوع صمیمیت و ارتباطی هستید که قرار بوده این نسبت – در صورت طبیعی بودن – از آنها محافظت کند.
اهمیت دادن به شریک زندگی نباید غیرمنعطف و خشک به نظر برسد یا وظیفهای اجباری باشد. مراقبت از شریک عاطفی باید به عنوان یک هنجار طبیعی پذیرفته و مورد قبول واقع شود. نسبت 1 به 5 فقط زمانی میتواند جواب بدهد که با حسن نیت واقعی همراه باشد.
2.نیازی متعادل کردن الویتهای رقیب
اشتر پرل، رواندرمانگر و کارشناس معروف رابطه، اغلب به نقش الویتهای رقیب در رابطه عاشقانه اشاره میکند و خود رابطه را به مثابه «دیگ جوشان الویتهای متناقض» توصیف میکند.
به عبارت سادهتر،
ازدواج بر اساس تنشها بنا شده است. پرل میافزاید: «بر مبنای ایمنی و هیجان، آسایش
عشق و شور ماجراجویی، رسیدن به ثبات و تعالیخواهی.»
او میگوید این موارد فقط چندتایی از دوقطبیهایی هستند که ممکن است در یک رابطه بلندمدت با آنها مواجه شوید و در انتهای هر کدامشان چیزی که برای رابطهتان
سالم است، وجود دارد. اما هر کدامشان شما را به یک مسیر متضاد میبرند.
ایمنی، امنیت و آسایش در زمره اساسیترین نیازهای انسانی هستند. این نیازها ضرورتاً باید در یک رابطه عاشقانه و
ازدواج تأمین شوند. اما هیجان و ماجراجویی و شور نیز به همان نسبت مهم هستند. این مفاهیم هستند که ما را به وجد میآورند، رو به جلو حرکت میدهند، منابع الهام هستند و هیجانزدهمان میکنند. ما نمیتوانیم هر دو سوی یک پیوستار را به طور همزمان داشته باشیم اما هر دو به یک اندازه ضروری هستند!
مطالعهای مشابه که در سال 2014 انجام و در نشریه روانشناسی اجتماعی تجربی منتشر شد، به امیال رقیب برای فردگرایی و پیوند در رابطه عاشقانه اشاره کرد. درواقع نیاز برای «من بودن» و «ما بودن.» روانشناسان میگویند که حداقل در جوامع غربی مدرن که تأکید زیادی روی حفظ استقلال و فردیت وجود دارد، زوجها در برقراری تعادل بین نیازهای خودشان و نیازهای شریک عاطفیشان، با تنش مواجه میشوند. آنها همچنین در برقرار تعادل بین نیازهای فرد در مقابل حفظ یک هویت مشترک دچار مشکل میشوند.
واقعیت این است که شما در یک رابطه
ازدواج نیاز دارید که همواره در حال برقراری تعادل بین الویتهای متضاد باشید. ممکن است خواهان آسایش یک رابطه باثبات و امن باشید، اما از عواقب از دست دادن حس ماجراجویی و شور یک رابطه نیز هراس دارید.
شما تلاش خواهید کرد که یک هویت مشترک با شریک عاطفیتان بسازید، اما در عین حال خطر از دست دادن فردیتی که در وهله اول باعث شده به هم جذب بشوید را نیز به جان میخرید.
راهحل این مشکل آن است که این دوقطبی را همواره حفظ کنید که نیازمند آن است که تعمدی و آگاهانه عمل کنید، ایثارگری داشته باشید و سازش کنید که حتماً چالشبرانگیز خواهد بود اما قطعاً برای هر دو نفر شما خوب است. این بدان معناست که بدون تغییر حس امنیت، به دنبال نو کردن خودتان باشید. این کار نیازمند صمیمیت و باهم بودن در عینِ احترام به استقلال یکدیگر است.
آیا تجربههایی در این دو مورد دارید که بتواند به خوانندگان ما در بهبود رابطه عاشقانه و زناشوییشان کمک کند. با ما در میان بگذارید.