ازدواج به شرط گربه!
خانواده
بزرگنمايي:
آریا بانو - تبیان / داستان عجیب و متاثر کننده یکی از زوجینی که چندین سال از تشکیل خانوادهشان میگذرد، از تجربه نگه داری حیوان خانگی، وی میگوید:
دو سال بعد از ازدواج تصمیم به بچهدار شدن گرفتیم، اما متاسفانه این امکان برایمان وجود نداشت، پیشنهاد دادم که نوزادی را به فرزندی قبول کنیم اما همسرم قبول نکرد.این مساله موجب شد تا همسرم با مشکلات روحی و روانی مواجه شود، تصمیم گرفتیم برای اینکه حال و هوایمان عوض شود به مسافرت برویم، همین مسافرت باعث شد که همسرم به نگهداری از حیوان خانگی روی آورد.
در ابتدا مخالف بودم، اما به اجبار او را خریدم، در ابتدا زندگی طبق روال عادی پیش میرفت اما هر چه میگذشت محبت و توجه به آن حیوان بیشتر میشد و همین مرا آزردهخاطر میکرد. یک شب که تنها در کنار آن حیوان نشسته بود، آرام آرام شروع به حرف زدن از خود و زندگی کردیم، همین که از کممحبتی و کمتوجهیهایش به من، گفتم ناگهان صدایش را بالا برد و گفت چرا این افکار اشتباه را در ذهن خود راه میدهی؟ مگر چقدر باید محبت کنم تا قدردان باشی؟ اصلا زیر بار حرفهایش نمیرفتم، کسی که تمام توجهش به یک حیوان باشد آیا برای همسرش وقتی میماند؟
روزها میگذشت و بیشتر از خود و زندگی ناامید میشدم، از اشتباهی که کردم و دیگر کاری نمیتوانم انجام دهم. زندگی روز به روز برایم تیره و تار میشد، بعد از مدتها تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم، البته جدا شدن راه درمان نبود و تنها برای رهایی از اوضاع زندگیمان اقدام به جدایی کردیم، پشیمانی فایدهای نداشت، اما از همان ابتدا نباید زیر بار خرید حیوان خانگی میرفتم، شاید کمی سختگیری و ممانعت موجب جداییمان نمیشد یا اصرار و پافشاری بر قبول کردن نوزادی به عنوان فرزند.
-
دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۹:۲۱
-
۲۳ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1298645/