داستان آشنایی مارال فرجاد با مانلی و لحظات شگفتانگیز در بازار آبادان / تجربهای ناب از دوستی
اجتماعی
بزرگنمايي:
آریا بانو - مارال فرجاد، بازیگر ایرانی، در سال 1399 به بیماری سرطان خون از نوع گرید 3 مبتلا شد. او در حین فیلمبرداری سریال خوب بد جلف به این بیماری پی برد و برای درمان به کشور مجارستان رفت. مارال با تلاش و امیدواری به بهبودی، توانست بر مشکلات ناشی از بیماری غلبه کند و حالا با روحیهای قویتر به فعالیتهای هنری خود ادامه میدهد. او در این مدت از حمایت خانواده و طرفدارانش بهرهمند بوده و تجربیاتش را با دیگران به اشتراک گذاشته است.
مارال فرجاد، بازیگر ایرانی، در 16 مرداد 1361 در تهران متولد شد. او فارغالتحصیل رشته عکاسی است و از خانوادهای هنرمند میآید؛ پدرش جلیل فرجاد و خواهرش مونا فرجاد نیز از بازیگران شناختهشده هستند. مارال فعالیت هنری خود را از سن سه سالگی آغاز کرد و به مرور زمان به یکی از چهرههای مطرح سینما و تلویزیون تبدیل شد. او با نقشآفرینی در سریال «تا صبح» به شهرت رسید و در فیلمهایی مانند «شام عروسی» و «جاودانگی» نیز حضور داشته است. مارال فرجاد با بازیهای قوی و متنوع خود، جایگاه ویژهای در دل مخاطبان پیدا کرده است.در ادامه ماجرای آشنایی مارال فرجاد در آبادان با دختر بچه را بخوانید
ماجرای دوستی مارال فرجاد در آبادان با دخترک زیبا
هنوز دو ساعت از آشناییمون نگذشت بود ،تو راه ماهشهر به آبادان ،وقتی خواستم پشت ماشین دراز بکشم ،بهش گفتم : بیا تو بغلم بخواب
راحت اومدتو بغلم یه عکس انداختیم فرستادم برا مونا، بهش گفتم با دختر خانم کوچولوی زیبایی به اسم مانلی دوست شدم.
ازش پرسیدم:معنی اسمت چیه ؟
گفت : مانلی یعنی برای من بمان .
همونجا کلی فشارش دادم گفتم : میشه برای من بمونی .
توی بازار آبادان که میگشتیم ، بعضی از مردم لطف داشتن احوالپرسی میکردن ، بعضی ها شک داشتن نگاه میکردن ، بعضی ها میگفتن میشه عکس بگیریم،اینجا دست من رو ول میکرد میرفت دست مامانش رو میگرفت ، به سرتاپای من نگاه میکرد بعد با غروربه مامانش نگاه میکرد که یعنی دوست من هستش که مردم دارن باهاش عکس میگیرن…یا هر جا که مردم نگاه می کردن می زد به من با خندهی ریز و چشمک میگفت:خاله مارال اینا شناختنت
بیشتر از من خوشحالی میکرد و ذوق داشت نسبت به لطفی که مردم به من داشتن ،انگار خودش رو میشناختن…..
فردا عصر بهم گفت:من رفتم به تمام بچههای آپارتمانمون گفتم باشما دوست شدم ،عکستون رو نشون دادم و گفتم : مردم باهاتون عکس گرفتن…و گفت با شما کلی پز دادم.
مارال فرجاد و مانلی
دختر زیبای ماهشهری
درس خوبی که مارال فرجاد از دوستی با مانلی گرفت
این کلمه(( پز دادن )) رو خیلی راحت بیان کرد…تو یک لحظه باخودم فکر کردم چقدر خوبه که بچهها انقدر شجاع و جسور هستن. برای همینه وقتی باهاشون هستی احساس زندگی ، شادی، عشق، و واقعی بودن رو داری….
چون هر چقدر بخواهی جلوشون نقش بازی کنی، با باید و نباید های جامعه جلوشون رفتار کنی ولی اونا خود واقعیشون هستن و تو رو شکست میدن،برای همین احساس زندگی باهاشون داری….ولی ما آدم بزرگها تو ذهنمون درگیر این باید و نبایدها هستیم برای همینه احساساتمون رو سرکوب میکنیم که مثلا ( زشت نباشه،نگن ندید بدیده، چی فکر میکنن ،این حرف رو بزنم کوچیک نشم٫و…..)و حرف دیگه ….
برای همینه به هم
عشق نمیدیم ، شاد نیستیم ،،چون میترسیم ( از قضاوتهایی که جامعه بهمون یاد داده .بعد که طرف رو از دست دادیم ،میگیم اخ چقدر می خواستم بگم:
دوسِت دارم،به وجودت افتخار میکنم
چقدر شما خوشگلی
چقدر با وجود تو من پز میدم
چقدر
دوست دارم باهات
عکس بندازم
چقدر
وخیلی چقدر های دیگه .
و حالا توی این مدت من هر روز با مانلی هستم و باهاش
عشق رو تجربه میکنم.
-
پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳ - ۰۴:۵۱:۰۹
-
۲۳ بازديد
-
پرشین وی - اخبار
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1296833/