آریا بانو

آخرين مطالب

علی دایی و راز بزرگ آقای گل پرسپولیس ورزشي

علی دایی و راز بزرگ آقای گل پرسپولیس
  بزرگنمايي:

آریا بانو - ورزش 3 /یکی از حسرت هواداران پرسپولیس جدایی ناباورانه آقای گل این تیم از جمع سرخپوشان است.
 محسن خلیلی یکی از چهره‌های ویژه خط حمله پرسپولیس در سال‌های گذشته محسوب می‌شود که ماجراهای زیادی را در این تیم داشته و البته کمتر در مورد آنها صحبت کرده است.
خلیلی در گفت‌وگوی عیدانه که با ویژه برنامه رادیوی اینترنتی پرسپولیس داشته، برای اولین‌بار در مورد جدایی خود از جمع سرخپوشان توضیحاتی جالب را ارائه کرده و به تصمیم علی دایی در خروج او از لیست سرخپوشان پرداخته است.
آقای گل پرسپولیس در لیگ هفتم که قرار بود در لیگ چهاردهم نیز به پرسپولیس ملحق شود و در نهایت با تصمیم حمید درخشان انتقالش به جمع قرمزها انجام نشد، در این خصوص نیز حرف‌های تازه را به زبان آورده است.
 سلام نظامی، قول و قرار با جایگاه 36
محسن خلیلی در مورد خوشحالی معروف سلام نظامی که برای اولین‌بار از سوی او در پرسپولیس انجام شد، می‌گوید: «شب بازی با استقلال در هتل بودیم یکی از دوستانم که خیلی پیگیر بود و هوادار سرسخت پیگیر بود و مسافرت‌ و بازی خارج از خانه و هتل تیم را می‌آمد. آن شب همینجوری به من گفت مطمئنم این دربی رفت گل می‌زنی، گفتم حالا ببینیم چه خواهد شد، بازی سختی است و دربی اول من است و شاید گلزنی سخت باشد.»
او در ادامه توضیحاتش می‌گوید: «گفت نه من مطمئنم گل می‌زنی. فقط یک قولی به من بده، وقتی گل زدی بیا سمت جایگاه 36 من آنجا نشسته‌ام یک احترام نظامی بده. حالا من گفتم احترام نظامی برای چیست؟ گفت تو چه کار داری.»

آریا بانو


مهاجم سابق سرخپوشان که در دربی رفت و برگشت لیگ هفتم گلزنی کرد، در این مورد عنوان کرد: «حالا جالب است که من در آن هیاهو و فشار و استرس، دقیقه 84-85 یک هیچ عقب بودیم و استادیوم هم نیمه قرمز ساکت ساکت بود، آن طرف هیاهو بود. وقتی سر را زدم رفت توی گل، عجیب است من ارش دوستم در ذهنم مانده بود، رفتم آن سمت و احترام نظامی گذاشتم. دربی بود هم رفت و برگشت رفتم سمت جایگاه 36 احترام گذاشتم. فکر می‌‌کنم خوشحالی خوبی بود.»
 رباط صلیبی، زندگی به یاد پرسپولیس
محسن خلیلی که یک مصدومیت رباط صلیبی داشت، در مورد آن روزها توضیح می‌دهد: «مقصر خودم بودم. بازی سوریه رباطم آسیب دید و بعدش اصرار داشتم که عملش نکنم. مثل داستان عیسی، یکی می‌گفت پاره‌ است و یکی می‌گفت پاره نیست، هی لفت دادیم و طول کشید و یک ذره زمان برد. بعد رفتیم در اردوی اسپانیا با تیم ملی و آنجا پیچید. از آنجا رفتم آلمان و جواد نکونام هماهنگ کرد، آنجا دکتر گفت پنجاه درصد پارگی داری و ریسک است که ادامه بدی، به نظرم عمل کن.
او در مورد عمل جراحی خود عنوان کرد: «بعد دیگر دل را زدیم به دریا و عمل کردیم اما چند ماه دیرتر. بعد که برگشتم زمان برد تا به شرایط ایده‌آل برسم. خدا بیامرز کرانچار سرمربی بود و کم و بیش بازی کردم و به شرایط ایده‌آل رسیدم. علی دایی آمد و شرایطم خوب شد و در نیم فصل 11 گل زدم. فکر می‌کنم شش گل حذفی زدم و پنج گل لیگ. تا آخرین بازی گلزنی کردم و در فینال جام حذفی هم گلزنی کردم. بعدش نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد و علی دایی تصمیم گرفت که من در تیم نباشم. بعد از آن نه علی در موردش صحبت کرد و نه من پرسیدم. این اتفاق افتاد و جدا شدم از پرسپولیس.»

آریا بانو


خلیلی درباره تصمیم عجیبش برای انتخاب استیل آذین به عنوان مقصد خود گفت: «مقصر خودم بودم، وقتی پرسپولیس من را نخواست، حاج حبیب کاشانی گفت صبر کن من علی آقا را راضی می‌کنم، من هی منتظر ماندم و ماندم و پیشنهادات زیادی داشتم و همه آنها را رد کردم. مذاکرات را هم رفتم شهرستان، برای تراکتور رفتم تبریز وصنعت نفت رفتم آبادان و با نفت تهران که تازه آمده بود مذاکره کردم.»
مهاجم سرخپوشان ادامه داد: «هی منتظر پرسپولیس ماندم و روز آخر رفتم استیل آذین. بدون بدنسازی با روحیه خراب و به نوعی می‌شود گفت با یاد پرسپولیس می‌خوابیدم و بیدار می‌شدم. تا چند سال نه پیگیر نتایج پرسپولیس بودم نه بازی‌ها را می‌دیدم. به‌خاطر همین نتوانستم برگردم و فوتبال بازی کنم. شاید اگر ریکاوری خوبی داشتم و یک روانشناس کنارم بود و احساسی رفتار نمی‌کردم، صفحه زندگی‌ام را ورق می‌زدم و می‌رفتم دنبال یک چالش جدید. اما انتظار برای بازگشت پرسپولیس یک ذره من را اذیت کرد و دیگر نتوانستم فوتبال بازی کنم.»
خلیلی با اشاره به مسائل روحی روانی توضیح داد: «مقصر خودم بودم، پایم هیچ مشکلی نداشت و فقط از لحاظ روحی روانی نتوانستم فوتبال بازی کنم و آخرش هم در 31 سالگی تصمیم گرفتم اصلا فوتبال بازی نکنم چون هیچ لذتی نمی‌بردم. شاید چون بد جدا شدم از پرسپولیس و دوست داشتم در پرسپولیس بازی کنم، این اتفاق افتاد و فوتبال من تمام شد.

آریا بانو


 بازگشت به پرسپولیس، تصمیم ناگهانی حمید درخشان
محسن خلیلی با اشاره به اتفاقات لیگ چهاردهم و حضور در تمرینات پرسپولیس اظهار داشت: «آن زمان برای من یک مسئله خانوادگی پیش آمد. مسائل خانوادگی باعث شد از تمرینات دور شوم و به کل رفتم یک گوشه و ورزش را کنار گذاشتم. حدود 6-7 ماه تمرین نکردم، بعد دکتر بهرامی‌نژاد گفت محسن بیا باهم تمرین کنیم و بدنت را آماده کن برگردی. روزی 2-3 جلسه تمرین کردم و بعد از سه چهار ماه شرایطم را ایده‌آل کردم.»
وی افزود: «آمدم ورزشگاه درفشی‌فر، همینجایی که الان هستم. جایی که با علی آقا صحبت کردم را دارم نگاه می‌کنم. آن موقع یادش به‌خیر، اولین نفر که به استقبالم آمد هادی نوروزی بود. علی آقا را دیدم و گفتم می‌خواهم تمرین کنم و برگردم پرسپولیس. یک‌کمی با من شوخی کرد و گفت اینجا چه کار می‌کنی و این حرف‌ها. خلاصه گفت بیا سر تمرین، رفتم سر تمرین با بچه‌ها خوش و بش کردم، نسل جدید بود و با خیلی از آنها بازی نکرده بودم. ولی وقتی یکی دو جلسه گذشت و علی دایی شرایط بدنی و فیزیکی من را دید و فهمید چقدر شرایط ایده‌الی دارم، چون خیلی سخت تمرین کرده بودم و در باشگاه انقلاب تمام رکوردها را جابه‌جا می‌کردم و فقط مشکل هوازی داشتم، علی دایی به بدنساز تیم گفت با محسن تمرین کن به تیم اضافه شود. یعنی قرار شد قرارداد من بسته شود و به تیم بزرگسالان اضافه شوم که بازی تراکتور رسید.»

آریا بانو


مهاجم گلزن و پیشین قرمزها در این مورد ادامه داد: «قرار شد بعد بازی تراکتور من قرارداد ببندم و از بازی بعدی بازی کنم. بازی تراکتور رسید که پرسپولیس باخت و آن روز کذایی که سرمربی سر تمرین بود و یک سرمربی دیگر هم آمد، اتفاق افتاد. شاید قسمت نبود به فوتبال برگردم و در پرسپولیس بازی کنم. آقای درخشان آمد و 9 بازیکن جدید آورد که از آنها فقط یکی بازی کرد. به من گفتند نمی‌توانم با تیم تمرین کنم و به من احتیاجی ندارند و یک جمله هم به کار بردند و گفتند نمی‌خواهند به عقب برگردند.»
خلیلی همچنین گفت: «فرصتی بود که برگردم اما نشد. انگار نیرویی اجازه نمی‌داد من دوباره به پرسپولیس برگردم و فوتبال بازی کنم. فوتبال را کنار گذاشتم و به عنوان سرپرست به پرسپولیس برگشتم...»

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1171746/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

یک حراجی باورنکردنی

تو این زندگیِ سخت، میشه به آرامش رسید؟

چرا مهربانی‌ های تصادفی اهمیت بسیاری دارد

ده ویژگی اعتماد به نفس پایین

رابطه داشتن، بهترین هدیه زندگی

10 دقیقه اول روز ،زمان جادویی افراد موفق!

چرا دیگران از شما سوء استفاده می کنند؟

حسادت هم می تواند کاملا مفید باشد

کار کردن یک اجبار است یا یک تفریح؟

5 درسی که در ارتباط با افسردگی یاد گرفتم!

منتظر​ نباشید که دیگران شما را حدس بزنند

عذر خواهی کردن،چگونه عذرخواهی کنیم؟

چگونه خودکشی تنها راه باقی مانده می شود؟

توجیه کردن، اولین راه فرار!

حرف مرا می‌فهمی؟

بهترین روش برای تقویت حافظه

ویژگی های افراد ناموفق چیست؟چه شخصیتی دارند؟

چطور از دوستی که بیماری جدی دارد،حمایت کنیم؟

لبخند بزن، فردا روز بدتری‌ است!

چگونه انتقاد کنیم،بهترین روش های انتقاد کردن را یاد بگیرید

5 حقیقت درباره خودم، که نمی‌خواستم باورکنم!

برای رفع کسالت و بی حوصلگی در زندگی چه کنیم؟

به احترام خودت از جا برخیز!

دستان خود را مشت کنید، حافظه‌تان زیاد شود!

با درونگراها مهربان باشیم…

غم و غصه دیگه بسه!

چگونه دیده می شوید؟!

سواد عاطفی داشته باشید!

چگونه هزینه های دوران تحصیل مان را مدیریت کنیم؟

با فرا رسیدن پاییز مراقب افسردگی فصلی باشید

چرا نباید از شخصیت افراد بُت بسازیم؟

مادرانی که به دخترانشان حسادت می‌کنند

چطور بفهمیم که به استرس معتاد هستیم یا نه؟!

زندگی بدون​ گذشته

«خود کم بین ها» و مشکلات روانی شان

آیا وارد چهل سالگی شده‌اید؟ دستپاچه نشوید!

تکنیک های جلوگیری از پشت گوش انداختن کارها

روش جالب برای افزایش انرژی

علائم افسردگی را بشناسید

دلایل گریه کردن خانمها (آقایان بخوانند!)

7 زیبایی که با آرایش به دست نمی آید!

زنان حسود بیش از سایرین در معرض ابتلا به آلزایمر قرار دارند!

شرایطی که محیط کار را جهنم می کند!

چه کسی می تواند رهبر بهتری باشد: یک مرد یا یک زن؟

خوش به حال دوستان مجردم!

زنان میتوانند همزمان چند کار انجام دهند؟

دانش "راز": آیا واقعا "درخواست از جهان" نتیجه بخش است؟

مهربان باش، بدون دینداری!!؟

چرا زنان بیشتر از مردان عمر می‌کنند؟

قاضی هایی بدون چشم