آریا بانو - ایسنا / زندگی ممکن است گاهی سخت باشد، اما دختران این سرزمین نشان دادهاند، که میتوانید از دل سنگها رشد کرده و جوانه بزنند. قدرت واقعی انسان در اراده و ایستادگی است و این الهامبخشترین فصل زندگی خواهد بود.
به یاد دارم سفری با دوستانم به کوهستان رفته بودیم. روز اول هوا آفتابی و دلپذیر بود و همهچیز به نظر عالی میرسید، اما بهتدریج که به ارتفاعات نزدیکتر میشدیم، مسیرهای خاکی ناهموار و شیبها تندتر میشدند. خستگی به ما غلبه کرد و هر قدمی که برمیداشتیم، سختتر از قبل میشد. در آن لحظه احساس کردم که شاید بهتر باشد به عقب برگردیم، اما نگاهی به دوستانم انداختم و دیدم که هیچکدام تسلیم نشدهاند و به راهشان ادامه میدهند، مسیری که در پیش داشتم، پر از دستاندازها و سنگلاخها بود. هر بار که پاهایم بر سنگهای بزرگ و ناهموار میافتاد، لرزشی در بدنم احساس میکردم. این لرزش نهتنها جسمی، بلکه روحی بود. گاهی اوقات حس میکردم که این راه بهنوعی نماد زندگی است؛ پر از موانع و دشواریها!
در میانه راه، باران هم شروع به باریدن کرد. قطرههای باران بر صورتم ضربه میزدند و دیدن راه را دشوارتر میکردند. در آن لحظه احساس ناامیدی به سراغم آمد. آیا ادامه دادن این مسیر درست بود؟ آیا باید تسلیم میشدم یا باید به جلو میرفتم؟ با خودم فکر کردم زندگی هم همینطور است. گاهی اوقات باید از میان سختیها عبور کنی تا به زیباییها برسی. تصمیم گرفتم که ادامه دهم. هر بار که با یک مانع جدید مواجه میشدم، به خودم یادآوری میکردم که این سختیها بخشی از سفر هستند. هر بار که یکی از ما خسته میشد، دیگری او را تشویق میکرد. این همت جمعی ما را به جلو سوق داد و در نهایت بعد از ساعتها تلاش، به قله رسیدیم. با منظرهای که در برابر چشمانمان بود، تمام سختیها و خستگیهای راه را فراموش کردیم.
این سفر به من آموخت که هرچقدر هم که زندگی سخت باشد، همیشه امیدی برای رسیدن به مقصد وجود دارد و شاید
زیبایی واقعی در همین چالشها نهفته باشد. با قلبی پر از تجربه و امید، به نظاره طبیعت نشستم؛ این سفر نهتنها جسمم را آزمایش، بلکه روحم را نیز جلا بخشید، اینجا بود که یاد حرف «دریا» افتادم که میگفت: «در مسیرهای سخت همیشه خداوند همراه و متحد من بوده است، بنابراین به مقصد ایمان دارم.»

منیره السادات حسینی
پرده اول
رود بود و به دریا پیوست
نامش در شناسنامه، «منیره السادات حسینی» است، اما نام «دریا» را برای خودش انتخاب کرده یا به قول خودش «این نام، او را انتخاب کرده است.» حالا دیگر همه او را به دریا میشناسند.
میگوید: «همیشه در رویاهایم
دوست داشتم مثل یک رودخانه جاری باشم. از محیط امن خود خارج شوم و تبدیل به دریایی پهناور شوم.»
دریا
دختر 25 سالهای است که از زمان تولد کمبینا بوده، اما هیچوقت اجازه نداده این محدودیت مانع اراده و تلاش او برای رسیدن به هدفهای بزرگی باشد که در سر دارد. اگرچه دانشگاه را رها کرده، اما هدفهای بسیار بزرگتری دارد و میخواهد با یادگیری تمام زبانهای دنیا، رکوردشکن باشد.
او که دختری مسلط به 11 زبان زنده دنیا و اهل سفر و کتاب است، میگوید: «از دوران کودکی، زمانی که به پیشدبستانی میرفتم، شروع به یادگیری زبانهای مختلف کردم. ابتدا انگلیسی و سپس زبانهای دیگری را هم آموختم و هنوز در حال یادگیری هستم.»
پرسیدم تا حالا کسی گفته که نمیتوانی از پسکاری بربیای؟ پاسخ داد: «در طول این 25 سال زندگیام، بارها چنین حرفهایی شنیدهام. هرگاه تصمیم به انجام کاری داشتم با وجود اینکه مشکل بینایی دارم، از چالشها بهعنوان موانع استفاده نکردم، بلکه نیمی از آنها را حذف کردم، البته من یک چالش دیگر هم دارم که «دیابت بیمزه» نامیده میشود و همواره باید آب بنوشم و دنبال سرویس بهداشتی باشم، اما آن را هم
مدیریت کردم و تسلیمش نشدهام.»
دریا ادامه میدهد: «همیشه با خودم فکر میکردم که آیا فردی با شرایطی مثل من، دختری که با محدودیتهای فیزیکی روبهرو است، میتواند تنها سفر کند یا مثلاً نقاشی بکشد؟ اما من به خاطر علاقهای که به نقاشی داشتم، موفق به یادگیری آن شدم. همیشه کسانی بودند که در «مسیر پُر از نمیتوانیها» انگیزهبخشم بودند و حمایتم میکردند.»
این
دختر نابینا، اما با استعداد اصفهانی معتقد است که بزرگترین متحدش در این راه خداست. او همیشه حامیاش بوده، همچنین
پدر و مادر، اساتید و دوستان خوبی که داشته نقش بزرگی در زندگی و کسب تجربههایش ایفا کردند.
پرسیدم از اینکه با این شرایط تنهایی سفر میکنی نمیترسی؟ پاسخ داد: «تجربه سفر کردن به جنسیت افراد بستگی ندارد. بسیاری از دختران اکنون بهتنهایی سفر کرده و زندگی مستقل دارند. تهدیدها ممکن است در سفرها برای هر دو جنس؛ چه زن و چه مرد وجود داشته باشد. موضوع مهم این است که این تجربیات باعث میشوند فرد مهارتهای خود را در مواجهه با چالشها تقویت کرده و تواناییهای درونی خود را توسعه دهد. در طول سفر، تجربهها و یادگیریهای شخصی مثل اعتماد به خود و دیگران، انعطافپذیری و روش حل چالشها نیز افزایش پیدا میکند.»
دریا میگوید: «قبل از اینکه سفر را بهعنوان سبک زندگی انتخاب کنم، شاید آموزش زبان را اولویت زندگیام قرار میدادم، اما حالا سفر، برای من به دانشگاه بزرگی تبدیل شده که از طریق آن نهتنها زبان و لهجههای مختلف، بلکه درسهای بسیاری دیگر را نیز آموختم.»
او اعتقاد دارد که اولین درس مهمی که در سفرهایش یاد گرفته، قدرت ایمان و اعتماد به خدا بوده است. این تجربهها باعث شده ارتباطش باخدا، خودش و اطرافیانش قویتر شود. میگوید: «یکی دیگر از ویژگیهایی که در سفر بسیار برانگیخته میشود، انعطافپذیری است. این قدرت ارزشمند در زندگی روزمره کمتر دیده میشود. عادتهایی مانند استحمام روزانه با امکانات کامل یا خوابیدن در یک تختخواب گرم و نرم ممکن است در سفر قابل اجرا نباشند. این تغییرات در شرایط کمک میکند تا فرد انعطافپذیرتر شود و ارزش نعمتهای کوچک روزمره را بیشتر بداند. درنهایت، زندگی نیز همانند یک سفر طولانی است که ما را شکل داده و پالایش کرده است؛ مجموعهای از تجربیات که باعث شده امروز چنین باشیم.»
در پایان پرسیدم چیزی که کمکش کرده از پیلهاش بیرون بیاید، به دنبال
دوست داشتنها و علایقشان پرواز کند، چه بوده است؟ که پاسخ داد: «من همیشه میگویم باید خودمان را در دست باد رها کرده و پرواز کنیم. محدودیتها تنها در ذهن ما هستند، نه در جنسیت، شرایط فیزیکی یا مالی! پیام من به همه دختران این است که آغوششان را به روی زندگی باز و رویاهایشان را دنبال کنند. دنبال کردن رویاها یک هدیه است و ما را به آن چیزی که هستیم و رسالتی که باید انجام دهیم، نزدیک میکند. اگر رویایی در قلبمان است، حتماً خداوند دانهاش را در
قلب ما کاشته و آن رؤیا را به ما داده است.»

هاجر صفرزاده
پرده دوم
دختری رها در دست باد
دریا از رهایی در باد گفت، یاد دختری افتادم که از محدودیتهایش عبور کرده و در باد رها شده است. هاجر صفرزاده از ناحیه
چشم دچار کمبینایی و عضو تیم ملی پارادو دوومیدانی است.
این
دختر دونده اصفهانی که اصالتا اهل قهدریجان است، بهتازگی مدال نقره پارالمپیک را در ماده 43 به دست آورده و از اصفهان به مسابقات جهانی اعزام شده است.
هاجر نخستین مدال خود را در 2022 پاراآسیایی به دست آورد و برای اولین بار در 2017 شرکت و دو مدال برنز کسب کرد و بهعنوان اولین
دختر دونده کمبینا مدال آورد و توانست تاریخسازی کند.
از دخترهای توانمندی که فعل خواستن و توانستن را صرف کردهاند در اصفهان کم نیست، اما هاجر یکی از مستعدترین آنها است، دختری که با تمام شرایط سخت سعی به درخشش کرد. این ستاره ورزشی، درجایی گفته بود: «اگرچه مشکل بینایی دارم، اما شاید بتوان گفت که موفقتر از افراد
سالم هستم و دستاوردهایی دارم که به آن افتخار میکنم.» حالا لیست دستاوردهای هاجر از بسیاری از افرادی که بینایی کاملی دارند، پیشی گرفته است.
او میگوید: «از سال 94 وارد این رشته شدم. اوایل کار، تمرینها بسیار سخت بود. روزانه دو جلسه تمرین داشتم و باید مسیر زیادی را برای رسیدن به محل تمرین طی میکردم. این فشار و سختی مسیر باعث شد که به شهر اصفهان نقلمکان کنیم.»
پرسیدم که در مسیر قهرمانی چه کسانی به تو کمک کردند؟ پاسخ داد: «خانوادهام از همان ابتدا حامی من بودند و درک میکردند که چه مسیری را دنبال میکنم، حتی وقتی خیلیها میگفتند که ممکن است بهجایی نرسم، آنها بودند که کنارم ایستادند. مهمترین کمک را مربیام، آقای موسوی به من کرد. نقش او در موفقیت من غیرقابلانکار است.»
او ادامه میدهد: «در 13 سالگی مشکل بینایی برایم پیش آمد و چشمهایم ضعیف شدند. در 16 سالگی با دومیدانی آشنا شدم و در 17 سالگی به تیم ملی پیوستم. معتقدم که هر اتفاقی حکمت خاص خود را دارد. اگر آن مشکل برایم پیش نیامده بود، شاید هرگز با دویدن آشنا نمیشدم.»
هاجر به دخترهایی که صدایش را میشنوند، میگوید: «مسیر زندگیتان را تغییر دهید و از محدودیتها رها شوید و بهسوی تحقق آرزوهایتان بروید. هیچ اتفاقی بیمعنی و بدون ارزش نیست. باید امیدوار باشید و اهداف واقعیتان را دنبال کنید. روزی فرا خواهد رسید که موفقیت را به دست خواهید آورد و در آن لحظه، تمام سختیهایی که پشت سر گذاشتهاید مانند خاطرهای دور خواهد شد و شما با افتخار به خود نگاه میکنید.»
پرده آخر
این گفتوگوها به من آموخت که سختیها نهتنها بخشی از زندگی هستند، بلکه فرصتی برای تقویت اراده و همت نیز به شمار میروند. وقتی در برابر چالشها قرار و تصمیم میگیریم که ادامه دهنده راه باشیم، رشد خواهیم کرد و به تواناییهای خود ایمان پیدا میکنیم. در زندگی هرکجا که برویم، ممکن است با موانع و مشکلاتی مواجه شویم، اما اگر همت کنیم و تسلیم نشویم، میتوانیم از پس هر چالشی برآییم و به اهداف خود برسیم. همت در برابر سختیها، کلید رسیدن به موفقیت و تحقق رویاهاست.
http://www.banounews.ir/fa/News/1397453/دختران-بینا؛-رشد-کرده-از-دل-سنگ-و-رها-شده-در-باد