آریا بانو - برخی مرتکبین قتل مدعیاند نه تنها نمیخواستند جان انسانی را بگیرند بلکه در شرایط بد تصمیم و فعل غلط داشتهاند. محمد جواد شمس به سراغ چنین افرادی میرود.
تاریک روشن صبح، در هوای آزادی که وحشت زیر آن رژه میرود. سرمای کشنده پاهایی که بر روی یک چارپایه قرار است هر لحظه بیاختیار شود، اشک در گوشه چشمش جمع کرده است. دیگر آنقدر لرزیده است که کسی به لرزش دستها کاری ندارد اما مگر میشود بایستی و مرگت را تماشا کنی و نترسی؟ شاید اگر آن نامرد بیعقل همراهت نبود یا شاید اگر کمی دیرتر فقط کمی دیرتر رسیده بودی آن بیگناه از همه جا بیخبر هم زنده بود. و شاید نه . اگر کمی و فقط کمی آهسته میراندی کار به جایی نمیرسید که چشمهای دخترک معصومش تا آخر عمر هر ثانیه تو را هزاران بار بکشد.
ماجرای گذشت برای زندانیانی که به قصاص محکوم میشوند، سرگیجهای است بین اختیار و قدرت گرفتن و یا بخشش جان انسانی دیگر. موضوعی که میتواند به سراغ هر یک از ما بیاید. موضوعی که تصادفاً روزی از روزهای خدا به سراغ شمس آمد. روحانی که از او کمک خواسته شد تا جوانی از مرگ نجات یابد. حجتالاسلام محمدجواد شمس روحانی اهل شهرستان لردگان در چهارمحال و بختیاری و متولد 1346 است.
آن زمان تلاش کرد با واسطه گری این دل آشوبه ختم به خیر شود اما این جرقه به وجود آمد که چرا برای جوانانی با حال و هوای یکسان کاری صورت نگیرد؟ همین شد که شبکهای از دوستان، خیرین و بزرگان شهر به مرور زمان شکل گرفت.
کسی که پشیمان نیست چرا باید نجات یابد؟
شمس مکالمه صمیمی و بیتکلفی دارد. وقتی میپرسی شاید برخی حقشان بوده قصاص شوند؟ میگوید: پروندههای بسیاری را با شبکه خیرین بررسی کردهایم. تا جایی که نه شمردهام چند نفر از قصاص نجات یافته و نه میدانم و دنبالش بودم.
او که در سال 72 روان شناسی خوانده است تاکید دارد که به سراغ افرادی که واقعاً پشیمان هستند و گرفتار یک اشتباه ناخواسته شدهاند میرود. نتیجه هم این میشود که تا به حال نشده فردی که از قصاص نجات یافته دوباره مرتکب جرم و جنایت شود.

شمس در چهار محال و بختیاری متوقف نشده و از شهرها و استانهای دیگر نیز از او مدد خواستهاند. حتی امروز که کهولت سن دارد میگوید شاید نتوانم شهر دیگری بروم اما حاضرم تلفنی برای حل مشکل کمک کنم.
اما برای مادری که فرزندش به قتل رسیده است چگونه میتوان تسکین بود؟ در بیشتر پروندههای قصاص رضایت به سادگی حاصل نمیشود.
خانواده مقتول مصر هستند که قصاص انجام شود. نمونهاش پروندهای که سالها به طول انجامید.
8 سال تا رضایت اولیای دم طول کشید
سختترین پرونده شمس چنانکه از آن یاد میکند، «موردی بود در خوزستان.
مادر به هیچ عنوان رضایت نمیداد و میگفت قاتل بچهام باید اعدام شود.8 سال این پرونده به جایی نرسیده بود. به سراغ من آمدند. چند ماه تلاش کردم و قفل این پرونده شکسته شد.»
اما رضایت گرفتن برای ممانعت از قصاص دردسرهای بسیاری دارد. برخی پروندههای شمس دو نفری بوده است. به یاد دارد که سه پرونده با دو قاتل داشته و باید برای هر دو رضایت میگرفت.
حتی یک مورد زنی مرتکب قتل شده بود و با وساطت شمس از ماجرای قصاص نجات پیدا کرد.
این روحانی میگوید آنکه در نزاع و درگیری بوده ناخواسته مرتکب جرم میشود اما کسی که قصاص میکند خواسته این کار را انجام داده است.
5 دقیقه کف زدن پای چوبه دار چه ارزشی دارد؟
شمس تجربههای قابل توجهی از مواجه اطرافیانش دارد. هر چند معتقد است شبکه دوستان و خیرین و بزرگان اصلیترین تاثیر را در جلب رضایت شاکی دارد اما اینطور نبوده که همیشه همه با او همراه باشند.
گاهی شده به او گفتهاند که خودت را دخالت نده تا اعدام کنند. وقتی میپرسی چرا میگوید: برای اینکه مثلاً درس عبرت شود اما آیا میشود و آیا اعدام توانسته تاثیرگذار باشد؟ مدتی خودم را دور کردم. اعدامها بیشتر شد اما هیچ تاثیر خوشایندی نداشت. امروز اگر همه آن محکومان قصاص اعدام شوند یا بخشیده شوند، شخصاً نه نفعی دارم نه ضرری اما چرا در جامعه بخشش ترویج نشود؟
شمس سالها در این مسیر وقت و انرژی خود را صرف کرده و امروز میگوید 5 دقیقه کف زدن پای چوبه دار چه ارزشی دارد وقتی که میتوان با بخشش یک عمر خوشحال بود و
خانواده قاتل را مدیون و شرمنده کرد.
معتقد است وقتی چنین اتفاقی میافتد باید خود را جای قاتل گذاشت. شاید او فردی اندیشیده باشد اما برای اعدامش ما جمعی تصمیم میگیریم. شاید از روی جهل و نادانی مرتکب جرم شده است اما ما از روی عقل و در شرایط سادهتری نظر به اعدام میدهیم.
لحظه تصمیم گیری برای مرگ یا زندگی انسانی دیگر، تراژدی است که عقل و
قلب را به جان هم میاندازد. قصاص یا بخشش؟ با کدام یک موافقید؟ فکر میکنید کدام یک تاثیرات سازنده در جامعه دارد؟
http://www.banounews.ir/fa/News/1373774/تجربه-یک-روحانی-که-جانهای-بسیاری-را-از-قصاص-نجات-داد---میگفتند-بگذار-بمیرند-تا-درس-عبرت-شوند!