آریا بانو - مهر /جامی در پایان این ابیات حال خود را به سوختگان و تشنه کامانی تشبیه کرده که به لطف و عنایت رسول اکرم (ص) محتاج بوده و از آن حضرت (ص) میخواهد به عنایتی او را مورد تفقد قرار دهد.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: محمد جواد گودینی پژوهشگر ادبیات فارسی و عربی، به یادداشتی با موضوع ارادتِ نورالدین عبدالرحمان جامی به مقام خاتم پیامبران (ص) در شعرش نوشته و اینمساله را در شعر اینشاعر کلاسیک فارسی بررسی کرده است.
اینیادداشت برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
در ادامه مشروح اینیادداشت را میخوانیم؛
نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمن بن نظام الدین جامی، از بزرگان شعر و ادب عرفانی سرزمین خراسان بوده که در سده نهم هجری میزیست. در سال 817 هجری
چشم به جهان گشود و به سال 898 هجری در هرات
چشم از جهان فروبست. او را «خاتم الشعرا» نام نهاده اند و از چهرههای برجسته تصوف
اسلامی و ادب عرفانی و مشاهیر
ایرانی در سده نهم بوده. از وی آثار گرانبها و ارزشمندی برجای مانده که میراثی گرانبها از شعر پارسی، تصوف و فلسفه محسوب میشود؛ معروفترین نوشته وی، «هفت اورنگ» است. وی همچنین نوشتههایی در تفسیر قرآن و عرفان
اسلامی نیز از خود به یادگار گذاشته و مشهورترین کتاب منثور وی، «نفحات الانس» بوده که پژوهشی جامع و گسترده درباره تصوف و سیره بزرگان عرفان بوده و به کتاب تذکره الاولیای عطار نیشابوری شباهت دارد.
جامی در عصر تیموریان در سرزمین خراسان میزیست و از میان سلاطین آل تیمور، با این حاکمان و زمامداران هم زمان بوده است: شاهرخ، میرزا ابوالقاسم بابر، میرزا ابوسعید گورکان و سلطان حسین بایقرا.
کتاب «بهارستان» و دیگر رسائل عرفانی برجای مانده از خاتم الشعرا عبدالرحمن جامی، حاوی نکتههای عارفانه و اخلاقی و حکایتهایی از بزرگان تصوف
اسلامی همچون شِبلی، جنید، ابوالقاسم قُشَیری و … است که در این مختصر به چند نمونه اشاره میگردد:
شبلی را شوری افتاده بود (بیمار شده بود)، او را به بیمارستان بردند. جمعی به نظاره او رفتند. پرسید که شما کیانید؟ گفتند: دوستان تو. سنگ برداشت و بر ایشان حمله کرد. جمله بگریختند. بخندید. گفت: باز آیید ای مدعیان که دوستان از دوستان نگریزند و از سنگِ جفایشان نپرهیزند.
وی در پندی درس آموز به نقل از سهل عبد الله تُستَری چنین نقل کرده است: هر که بامداد کند و همت وی آن باشد که چه خورده، دست از وی بشوی.
جامی از شیخ متصوفان ابوسعید ابوالخیر نیز نقل کرده که از وی پرسیدند: تصوف چیست؟ پاسخ داد: آنچه در سر داری، بنهی و آنچه در کف داری، بدهی و از آنچه بر تو آید، نَجَهی.
شاعر سده نهم خراسانی در جای دیگر از بهارستان چنین نگاشته است: سه کار از سه گروه زشت آید: تندی از پادشاهان، حرص بر مال از دانایان و بُخل از توانگران.
عبد الرحمن، شاعری بوده که شعر و ادب را در خدمت باورهای دینی و
مذهبی اش به کار گرفته و از جمله در ستایش پیشوایان دین (به ویژه رسول گرامی
اسلام «ص») و همین طور اهل بیت طاهرینش (ع) ابیات و اشعار پرمعنایی سروده است؛ از جمله در ستایش امام علی بن موسی الرضا (ع) در سرودهای مشهور چنین گفته است:
سَلامٌ عَلَی آلِ طه وَ یس
سَلامٌ عَلَی آلِ خَیرِ النَّبییِّن
سَلامٌ عَلَی رَوضَهٍ حَلَّ فیها
إمامٌ یُبَاهِی بِه المُلکُ وَ الدِّین...
( ترجمه: بر خاندان طه و یس، سلام و درود باد؛ بر خاندان برترین پیامبران «ص»، سلام و درود باد. بر مزاری که داخل آن، امامی آرمیده که حکومت و دین به او افتخار میکند (حضرت رضا «ع»)، سلام و درود باد).
شاعر پرآوازه سده نهم هجری عبد الرحمن جامی همانند بیشتر سرایندگانِ کلاسیک در ادب پارسی، آغاز سرودههایش را به حمد، ثنا و ستایش خداوند بی همتا اختصاص داده و سپس به مدح رسول خدا (ص) پرداخته و در بخشهای دیگر نیز مراتب دلدادگی و ارادت خویش را به آن پیامبر مهربانی و رحمت (ص) ابراز میدارد. وی درباره توحید خداوند (عزّ اسمه) و ستایش پروردگار بی همتا چنین سروده است:
درین صحیفه چو آغاز کردم املا را
گرفتم از همه اولی ثنای مولا را
ز هر چه هست طریق ثنای او اولاست
به پای صدق سپردم طریق اولاً را
مقدّری که به صُنع بدیع خود پوشید
لباس حُسن عبارت
عروس معنا را
چو خوان نهاد به خلوت سرای جود نشاند
به صدر
مجلس فطرت عُقول اُولا را
نشان ز جلوه خود داد در محالی کون
چو در کشید به قید صُوَر هیولا را
اگر شراره قهرش رسد به سدره، کند
درخت
میوه زَقُّوم شاخ طُوبَی را
پی هدایت فرعونیان ظلمت رو
به نور خویش قوی داشت دست موسی را
نمود فصل تجرد به خاکیان روشن
به آفتاب چو همسایه ساخت عیسی را …
وی در بخشهای متعددی از سرودههایش، مراتب ارادت و علاقه اش به خواجه عالم حضرت ختمی مرتبت (ص) را ابراز داشته و در ستایش آن حضرت نکتههای نغز و خواندنی آورده و ایراد نموده است؛ از جمله در این ابیات (که برخی از مصرعهایش را به زبان عربی سروده)، تاکید میکند هرگز از شما روی نتابیده و علاقه ات از جانم بیرون نخواهد رفت:
ای نامزد به نام تو در نامه قبول
یا أیُّهَا النَّبیّ وَ یَا أیُّهَا الرَّسُول
باران رحمتی که از آسمان جود
بر عاشقان تشنه جگر کردهای نزول
کی در حریم حُرمت جاه و جمال تو
هر یاوه گرد را رسد اندیشه دخول
حاشا که از تو روی نتابم خلیل وار
چون نیست آفتاب ترا آفت افول
هر چند رفت طاقتم از جان و جان ز تن
وَ اللهِ لَیسَ حبُّکَ عَن مُهجَتِی نُزُول …
جامی در جای دیگر، بر روضه پاک پیامبر
اسلام (ص) سلام کرده و مراتب ارادت خود را اظهار داشته و آن حضرت (ص) را برترین و گرامیترین فرد از نسل حضرت آدم (ع) توصیف مینماید:
سلام علیک ای نبی مکرّم
مکرّم تر از آدم و نسل آدم
سلام علیک ای ز آبای عُلوی
به صورت مؤخر، به معنی مقدّم
سلام علیک ای ز آغاز فطرت
طُفیل وجود تو ایجاد عالم
سلام علیک ای ز اسماءی حُسنی
جمال تو در آئینه اسم اَعظم
سلام علیک ای به مُلکِ رسالت
تو را خاتم المُرسلین نقش خاتم
سلام علیک ای شناسا به صد سِر
که روح الأمین در یکی نیست مَحرَم
سلام علیک ای ز ابر نَوالت
مرا کشتزار اَمَل سبز و خرّم
هزاران تحیت ز حق باد فایض
به روح تو و آل و صَحب تو هر دم
به تخصیص آنان که هستند با تو
به یک جا ز جنسیت تام مُنضَم
اگر فیض نورت نبودی نمودی
یکی ملت کفر و
اسلام با هم
و گر راه خُلد از تو روشن نگشتی
که رَستی ز ظلمات قَعر جهنم
ز سعی تو شد فتح ابواب مُغلَق
ز نُطق تو شد کشف اسرار مُبهم
جَزاکَ الذی عَمَّ جُوداً وَ براً
وَ أرضَاکَ عَنَّا وَ صَلَّی وَ سَلَّم
تویی یا رسول الله آن بحر رحمت
که باشد محیط از عطای تو یک نم
جگر تشنگانیم از ره رسیده
تَرَحَّم عَلَینَا بِمَاءٍ تَرَحَّم
درون فگاریم و دلها جراحت
ز لطف تو داریم امید مرهم
گشادیم بارِ سفر در دیارت
چو جامی ز بار گنه پشتها خَم
رجا واثق آمد به فضل تو ما را
که این بارها از پشت ما کم
گشایی به تخلیص ما
لب که آمد
ترا فتح باب شفاعت مُسلّم
وی در این ابیات زیبا، به جایگاه رفیع رسول خدا (ص) اشاره جسته، آن حضرت (ص) را دارای مقامی برتر از جبرئیل توصیف کرده که مَحرَم اسرار خداوند بوده و با روشنایی آن حضرت (ص)، دین
اسلام توسعه یافته و میان کفر و
اسلام تفاوت ایجاد گردید و مردمان را از آتش دوزخ نجات بخشید. در پایان این ابیات نیز حال خود را به سوختگان و تشنه کامانی تشبیه کرده که به لطف و عنایت رسول اکرم (ص) محتاج بوده و از آن حضرت (ص) میخواهد به عنایتی او را مورد تفقد قرار دهد و از شفاعت خویش، شاعر را بهرمند سازد.
سراینده توانای ادب عرفانی در سرودهای دیگر، به ستایش سرور رسولان و سفیران الهی (ص) پرداخته، خاتم پیامبران (ص) را گزینش شده از سوی پروردگار از میان همه مخلوقات تعبیر نموده که جایگاه والایش به عرش نیز رسیده و به بالاترین درجه عین الیقین و حق الیقین دست یافته است. وی که خود را در برابر آن خورشید هدایت (ص)، کمترین توصیف کرده و با فروتنی بسیار سخن میگوید، خطاب به پیامبر خدا (ص) چنین عرضه میدارد:
زهی از دو رخ شاه دنیا و دین
به مُهر کِتف خاتم المُرسَلین
ز خاتم سلیمان از آن ملک یافت
که نام تواش بود نقش نگین
یَسارست دنیا، یَمین آخرت
به زیر نگینت یسار و یمین
چه طُوبَی به نعلین تو سوده سر
رسیده سر او به عرش برین
بود حاصل
چشم حق بین تو
چه عین الیقین و چه حق الیقین
تویی آفرین گو بر ایزد که کرد
ترا از همه آفرینش گزین
هزاران آفرین باد بر جان تو
به هر آفرین از جهان آفرین
سگ بندگان تو جامی که هست
سگان ترا بندهای کمترین
به سر در رهت گر تواند شتافت
نیاید دگر پای او بر زمین
جامی در سرودهای دیگر، شیدایی خود را برای زیارت مدینه بارگاه نورانی خاتم المرسلین (ص) اظهار داشته و تصریح مینماید هرگز از قلبش،
عشق زیارتِ آن بارگاه نورانی بیرون نمیرود. به گفته شاعر، درختِ طوبایی که بر فراز عرش الهی است، تنها شاخهای از درختِ پرثمر مدینه بوده که رسول خدا (ص) آن را پرورانده است:
ماییم که چون لانه صحرای مدینه
داریم به دل داغ تمنای مدینه
سودای بهشت از سر دانا برود لیک
ممکن نبود رفتن سودای مدینه
هرگز به تماشای بهشتت نکشد دل
گر
چشم گشایی به تماشای مدینه
کعبه که بود بادیه پیماش جهانی
خواهد که شود بادیه پیمای مدینه
طوبی که سر افراشته بر ذروه عرش است
شاخی است ز نخل چمن آرای مدینه
حلوای نباتست ز مصر آمده خرماش
بی زحمت دود آمده حلوای مدینه
دیده است مدینه به مثل شخص جهان را
چون مردم دیده همه ابنای مدینه
پا کرده ز سر کن ز مدینه طلب دین
کز سر همه دین آمده تا پای مدینه …
جامی به عنوان شاعری سترگ در ادب عرفانی پارسی، به سرودن شعر با مضامین آئینی و
مذهبی گرایش داشته و ستایش خاتم پیامبران (ص) در سرودههای وی اهمیت بسزایی دارد و با ذوقی لطیف و بدور از تکلّف، پیامبر
اسلام (ص) را ستوده و به جایگاه والای آن رسول والاتبار (ص) اشاره نموده و ایشان را برترین آفریده خداوند توصیف نموده و به فضیلت، بخشش، مهربانی و مقام والای ایشان اشارت جسته و دستِ تمنا به سوی رسول خدا (ص) دراز کرده و طلب شفاعت کرده و زیارت مزار آن حضرت (ص) را از بهشت برین بالاتر میداند.
سرودههایش در این باره از خلوص و
زیبایی بالایی برخوردار بوده و
عشق و دلدادگی شاعر را به ساحت مقدس خاتم پیامبران و فخر کائنات و عقل نخست و معلم اول حضرت محمد مصطفی (ص) ابراز داشته و حاوی نکتههای معرفتی فراوانی بوده و اشعارش از واژگان عربی نیز حظّ بسیاری دارد که نشان از عُمق اهتمام و دانش او در علوم
اسلامی و زبان عربی بوده و شاعر گاه به عربی نیز شعر می سروده است.
http://www.banounews.ir/fa/News/1351401/شعر-جامی-و-ارادت-به-مقام-خاتم-پیامبران-(ص)