آریا بانو
طلاق، فرجام تلخ عشق خیابانی دختر مدرسه‌ای و شاگرد مغازه
يکشنبه 9 دي 1403 - 23:29:25
آریا بانو - پیمان و پروانه زوجی بودند که خانواده‌هایشان فکر می‌کردند هیچ‌وقت از هم جدا نمی‌شوند اما حالا آنها به طور ناگهانی تصمیم به طلاق گرفته‌اند.

پروانه از دلایل این جدایی می‌گوید.
*چند سال است ازدواج کرده‌اید؟
حدود پنج سالی می‌شود.
*بچه هم دارید؟
نه. به بچه‌دار شدن فکر نکردیم.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
من دختری دبیرستانی بودم و او مغازه‌دار بود. در راه مدرسه با او آشنا شدم و آنقدر عاشق همدیگر شدیم که تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.
*شوهرت مغازه‌دار است؟
کارگر مغازه بود. در واقع فروشنده لوازم کامپیوتری بود.
*او هم عاشق تو بود؟
بله، ما خیلی همدیگر را دوست داشتیم و دو سال برای ازدواج جنگیدیم.
*یعنی خانواده‌ها مخالف بودند؟
بله. هم خانواده پیمان و هم خانواده من مخالف بودند اما اصرار ما باعث شد تا آنها موافقت کنند.
*دلیل مخالفت چه بود؟
پدر و مادر من می‌گفتند سن تو کم است. آنها دوست داشتند من درس بخوانم و به جایی برسم. پدر و مادر پیمان هم می‌گفتند که او هنوز آمادگی ازدواج ندارد، اما اصرار ما باعث شد قبول کنند.
*حالا چرا تصمیم گرفتید طلاق بگیرید؟
رابطه ما دیگر مثل گذشته نیست. از وقتی ازدواج کردیم همه چیز خراب شد و رابطه من و پیمان سرد شد. او فکر می‌کند عامل بدبختی‌هایش من هستم. آنقدر این رابطه خراب شد که حالا هر دو تصمیم به طلاق گرفتیم.
*خانواده‌ات به این طلاق چه واکنشی داشتند؟
من را سرزنش می‌کنند اما به هر حال چاره‌ای بجز طلاق ندارم.
*بعد از جدایی چه می‌کنی؟
تصمیم گرفتم به خانه پدرم برگردم و این بار به حرف او گوش کنم و درس بخوانم شاید برای خودم کسی شدم.

http://www.banounews.ir/fa/News/1331173/طلاق،-فرجام-تلخ-عشق-خیابانی-دختر-مدرسه‌ای-و-شاگرد-مغازه
بستن   چاپ