آریا بانو - مهر / رمان «تابستان» نوشته ادیت وارتون بهتازگی و با شروع فصل زمستان، با ترجمه مزدک بلوری توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب هفدهمینعنوان مجموعه «افق کلاسیک» است که اینناشر از آثار ادبیات کلاسیک جهان چاپ میکند.
ادیت وارتون نویسنده آمریکایی اینکتاب، متولد 1862 و درگذشته بهسال 1937 است. او را بیشتر بهخاطر رمان «عصر بیگناهی» یا «عصر معصومیت» میشناسند که سال 1920 منتشر شد و جایزه پولیتزر را بهعنوان اولینزنی که آن را دریافت میکند، برایش به ارمغان آورد. اما کتاب «تابستان» او که مانند «عصر معصومیت» و دیگر آثارش اثری عاشقانه و جسورانه بود، سال 1917 چاپ شد و شخصیت اصلیاش با نام چریتی رویال یکی از شخصیتهای شناختهشده مخلوق توسط ایننویسنده است.
وارتون خود این اثر را بین آثارش رمانی متمایز میدانست که به کاوش در وجود زنانه، محدودیتهای اجتماعی، و پیامدهای سرپیچی در برابر چارچوبهای اخلاقی میپردازد. به اینترتیب چریتی رویال بهعنوان شخصیت اصلی، نماینده نویسنده برای بررسی چالشهای اجتماعی
زنان غربی در ابتدای قرن بیستم است.
قصه «تابستان» در شهر کوچک نورثدورمر، واقع در منطقه روستایی نیوانگلند جریان دارد. چریتی رویال تحت سرپرستی آقای رویال وکیلی با اخلاق اما مشکوک زندگی میکند. آقای رویال، چریتی را در کودکی از فقر و بینظمی زندگی در کوهستان نجات داده است اما زندگی چریتی در جوانی با حس رضایت همراه نیست و احساسی از درماندگی دارد. ایندرماندگی هم خود را در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و عاطفی نشان میدهد. این وضعیت زمانی تغییر میکند که چریتی با مردی بهنام لوسیوس هارنی که یکمعمار خوشسیما و فرهیخته است، آشنا میشود. آشنایی با لوسیوس باعث بروز و ظهور چالشهای درونی چریتی میشود. اما رابطه عاشقانهای که از ابتدا بین این دو شکل میگیرد، از ابتدا محکوم به شکست است...
رمان «تابستان» در 18 فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
کمکم قایقها دریاچه را شلوغ میکردند و دنگدنگ ترامواهایی که بیوقفه از راه میرسیدند خبر از بازگشت جمعیت از زمین بیسبال میدادند. سایهها روی آب خاکستریِ صدفی بلندتر میشدند و دو ابر سفیدِ نزدیک به خورشید به رنگ طلایی درمیآمدند. در ساحلِ مقابل، مردهایی با عجله به داربستی چوبی در چراگاهی چکش میکوبیدند. چریتی پرسید داربست برای چیست.
«اوه، برای آتیشبازی. گمونم نمایش بزرگی راه بندازن.» هارنی به او نگاه کرد و لبخند زد و برقی از شادی به چشمهای محزونش راه یافت. «هیچوقت آتیشبازی درست و حسابی ندیدی؟»
چریتی با حالتی مردد جواب داد: «دوشیزه هچرد همیشه روز چهارم ژوئیه فشفشههای قشنگی به هوا پرتاب میکنن.»
«اوه...» لحنش بیاندازه تحقیرآمیز بود. «منظورم نمایش بزرگی مثل اینه، با قایقهای چراغونیشده و همه این چیزهای دیگه.»
چریتی اینصحنه تماشایی را که در ذهن مجسم کرد صورتش گل انداخت. «از روی دریاچه هم فشفشه به هوا پرتاب میکنن؟»
«البته که میکنن. اون کَلَک بزرگ رو که از کنارش رد شدیم ندیدی؟ دیدن فشفشههایی که آسمون رو دور میزنن و درست زیر پاهات فرود میآن فوقالعادهست.» چریتی چیزی نگفت و هارنی پاروها را توی جاپارویی قایق قرار داد. «اگر قراره بمونیم، بهتره بریم یه چیزی بگیریم بخوریم.»
اینکتاب با 224 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 265 هزار تومان منتشر شده است.