آریا بانو - خراسان /در گفتوگو با «آزاده شاهچراغی» معمار و پژوهشگر از او پرسیدیم معماری محیط چطور میتواند روی دورههای مختلف زندگی به خصوص سالمندی تاثیرگذار باشد و به
سلامت روان انسان کمک کند؟
خانه تنها جایی است که میتواند خستگی یک روز سخت را بشوید و با خود ببرد؛ بعضی خانهها بیشتر و بعضی کمتر! دلیل این اتفاق را میشود در شاخهای از معماری به نام روان شناسی محیط جستوجو کرد. این مسئله آنقدر اهمیت دارد که معمارها خانه را یک نوع عملکرد از این رشته میدانند که میتواند روی شخصیت و رشد انسان و
اجتماع تاثیر بگذارد. اما امروزه خانهها از حالت استاندارد خانه بودن خارج شدند و
کودکان و
سالمندان به خاطر این که ساعتهای زیادی را در خانه میگذرانند، بیشتر از بزرگسالان آسیب میبینند. البته کودک بعد از 5، 6سالگی از این مسئله عبور میکند و بحث برای او در مهد و مدرسه و شهر مطرح میشود که همانها هم جای بحث دارد اما درباره
سالمندان و وضعیت آنها در این خانهها تصویر سهمگینی را پیش رو داریم و جامعه ما پاسخی برای دوران سالمندی خوب ندارد. دسترسی ما به آیتمهای طبیعت و نرمفضاها یعنی نور طبیعی و آب و هوا دارد کمتر میشود؛ یعنی آب و آسمان و گیاه نداریم و وقتی اینها از زندگیمان خط میخورند، باعث میشود ما بیشتر در محیط بسته به زندگی ادامه بدهیم و در واقع حبس شویم. شاید بتوان گفت الان در یک وضعیت قرمز برای گذراندن دوره سالمندی خوب و خوش در خانهها هستیم و کمتر خانهای را میتوان پیدا کرد که برای این دوره سنی مناسبسازی شده باشد. آزاده شاهچراغی معمار و پژوهشگر و دانشیار دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد
اسلامی در این پرونده قرار است به سوالهای زیادی درباره اهمیت خانهها و معماریشان پاسخ دهد. کوچ ما از خانههای تک واحدی حیاطدار به آپارتمانها چه مشکلاتی را ایجاد کرده است؟ آیا خانههایی که در آن زندگی میکنیم، واقعا خانه هستند و به درد دورههای سنی مختلف بهخصوص سالمندی میخورند؟ راهحل چیست و معماری چه پاسخی برای این مشکلات دارد؟
بیشتر مسکن و خوابگاه داریم تا خانه!
از این معمار و پژوهشگر میپرسم، چطور میشود خانههای امروزی را جوری مناسبسازی کرد که کیفیت زندگی
خانواده را بالا ببرد، پاسخ میدهد :«تعداد زیادی از معماران، تلاش میکنند این اتفاق بیفتد و تعدادی هم موفق میشوند اما واقعیت این است که قوانین شهرسازی، مسائل اقتصادی، گران شدن زمین و زیرساختهای شهری باعث میشود تراکم دایم به صورت عمودی جبران شود و اینها همه دارد چالش ایجاد میکند. این چیزی که امروز داریم بیشتر اسمش مسکن است تا خانه. حتی بعضی وقتها خوابگاه است و سرپناه. همینطور کیفیت برای کودکان، بزرگسالان و
سالمندان نزول میکند و آزاردهنده میشود. به نوعی به جای این که ما یک زندگی معمول را تجربه کنیم، بیشتر داریم برای زنده ماندن در این نوع معماری که دچارش شدیم، مبارزه میکنیم. آدمها در میانسالی میفهمند، عمر بسیار کوتاه است و تخصصی که بتواند به دورههای مختلف زندگی ما کیفیت ببخشد و باعث شود کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالی و سالمندی را راحتتر و زیباتر و با آرامش بیشتر بگذرانیم، معماری و شهرسازی است. هرچقدر در این مورد چالش وجود داشته باشد و دچار تنزل شود، چیزی که حذف میشود کیفیت زندگی انسان است، یعنی آدمها نه تنها در شهر گرفتارند، بلکه حتی وقتی به خانه خودشان هم پناه میبرند باز هم گرفتارند و این باعث میشود آدمها و اساسا جامعه، بهداشت روان،
سلامت جسم و انگیزه و امیدشان را از دست بدهند.»
خانهای که نور طبیعی ندارد انباری است
«مشکلی که ما در سالهای اخیر داریم، این است که به معماری به شکل یک مسئله لوکس نگاه میکنند، در
صورتی که صحبت معماری اصلا و ابدا یک چیز لوکس اضافه بر سازمان نیست و کیفیت در معماری خانهها میتواند به کیفیت زندگی ما اضافه کند. قوانین شهرسازی و ضوابط به مروز زمان با افزایش جمعیت، به روز نشده و چالش ایجاد کرده است. وقتی همه دوطبقهها کوبیده شده و پنج طبقه شدند، خانهها مشرف و بنابراین شیشهها مشجر و پردهها ضخیمتر شدند. در آخر هم نورگیرها برداشته شد و به فضایی رسیدیم که دیگر اسمش را نمیتوانیم بگذاریم خانه و تازه همان هم چقدر گران است! وارد این واحدهای مسکونی که میشوید، اصلا نور طبیعی ندارند، عدهای عملا دارند در یک سری فضا زندگی میکنند که از نظر معماری، انباری است؛ نور طبیعی و گردش هوای آزاد ندارد. پس یک بخش اصلاح قوانین شهرسازی و مقررات شهرداریهاست. بخش دیگر بعد اقتصادی است، واقعا یک بسازبفروش چقدر ممکن است در ساختوسازش به کیفیت زندگی انسانی توجه کند؟ حل اینها یک همت ملی میخواهد و مجموعه اقداماتی که در تکواحدهایی که استاندارد اولیه را دارند، بتوان انجام داد.» اینها بخشی از راهحلهای شاهچراغی برای درمان آن چیزی است که این روزها دارد در ساختوسازها اتفاق میافتد.
تابوی خانه سالمند باید بشکند؛ مثل مهدهای کودک
«خانهها به آپارتمان و حیاطها به رمپ برای پارکینگ تبدیل میشوند و سالمند اگر بخواهد حرکت داشته باشد، مصالح نامناسب باعث میشود سریع صدمه ببیند و خب شکستگی در دوره سالمندی یعنی اتمام کار! از طرفی سالمند اگر حرکت نداشته باشد، در خانه حبس میشود و روحیهاش را میبازد. اگر هم فرزندان بخواهند از نیروی خدماتی کمک بگیرند، به مشکل میخورند، چون بیشتر این نیروها آموزشدیده نیستند و مشکلات متعددی دارند. ای کاش یک جامعهشناس بیاید و در این مورد صحبت کند؛ افرادی که 30سال به کشورشان خدمت کردند و در سطوح بالای اجتماعی بودند، حالا در دوره سالمندی چه اتفاقاتی دارد برایشان میافتد. این مشکلات زیاد است اما الان در خانهها پنهان است. در
صورتی که میتوان با خدمات اجتماعی این تصویر را تغییر داد. شاید باورتان نشود اما من وقتی از دانشجوهایم میپرسم شما درباره پیری چه فکری میکنید، با اتفاقاتی که شاهد آن هستند بعضیهایشان
دوست ندارند به آن سن و سال برسند! همانطور که بعد از سالها در جامعه جا افتاد
مادر شاغل میتواند چند
ساعت کودکش را در مهد بگذارد، جامعه باید تابوی خانه سالمند را هم بشکند. کودک در مهد رشد اجتماعیاش و آن
مادر فعالیت اجتماعیاش را دارد و دوباره بعد از چند
ساعت با هم هستند. البته همین هم سالها طول کشید تا جا بیفتد. اول فکر میکردند این مادرها تعهدی ندارند اما الان
مادر خانهدار هم چند سالی بچهاش را مهد میگذارد.»
خدمات سالمندی در جامعه رها شده است
شاهچراغی با اشاره به این که جامعه ما برای گذراندن دوره سالمندی گزینهای روی میز ندارد، میگوید :«عمر انسان به کمک پیشرفت پزشکی بیشتر شده و این دستاورد بزرگی برای جامعه بشری است ولی ما برای آن آماده نبودیم. در جوامع مختلف چالشهایی در این باره به وجود آمده و به نوعی به آن پاسخ داده شده است. در جامعه ما بهرغم احترام زیادی که برای
سالمندان قائلیم، واقعا خدمات برای آنها رها شده و این به خصوص برای خانوادههایی که با این مسئله روبهرو هستند، دردآور است. ما درباره
سالمندان دو بحث داریم. اول باید به خانه
سالمندان فکر کرد که مدام در فرهنگ ما دارد مذموم اعلام میشود. البته درباره همین خانهها هم گزینههای خوب و جذابی که خانوادهها بتوانند به آن اعتماد کنند، وجود ندارد. در کشوری مانند ژاپن که بیشتر افراد بالای صد سال عمر میکنند، گزینههای مختلف و خوبی برای سالمند تعریف شده است؛ مثل این که در خانه خودش بماند و آن برایش بهینهسازی شود که این مورد را ما هم میتوانیم در کشورمان تا حدودی انجام دهیم. دوم گاهی بتواند از خانه بیرون برود و در موسسهای چند روز در هفته وقتش را بگذراند، خدماتی بگیرد و دوباره به خانه خودش برود. این مورد را تا جایی که میدانم اصلا نداریم. تا جایی هم که مطلع هستم، خانه سالمندانی که بتواند پذیرای زوجین هم باشد یا نیست یا خیلی کم است.»
میخواهم به شهرک
سالمندان بروم
نویسنده کتاب «محاط در محیط:کاربرد روان شناسی محیطی در معماری» با یک مثال راهحل دیگر کشورها را برای خوب گذراندن دوره سالمندی بررسی میکند :«از دوستی که در ژاپن زندگی میکند و یک سالمند در خانه دارند، درباره وضعیت او در خانه پرسیدم. اصطلاحی که به کار بردند این بود :«ما او را برای 4روز در هفته در یک موسسه ثبتنام کردیم. بعد از این مدت وقتی به خانه میآید حالش خیلی خوب است و آنقدر به او خوش میگذرد که به فکر ثبتنام او برای 3روز باقیمانده هستیم.»
دوست دیگری در یکی از کشورهای اروپایی زندگی میکرد. برایم تعریف کرد که همسایهشان که یک خانم 92ساله است، خانه بزرگ و حیاطدار خود را که 50سال در آن زندگی کرده،فروخته و میخواهد به یک شهرک
سالمندان برود. آن خانم گفته بود :«همسرم فوت کرده و من دیگر نمیتوانم به تنهایی از این خانه مراقبت کنم. یک واحد کوچک در شهرک
سالمندان میخرم و با باقیمانده پول خانه، هزینه شارژ شهرک را میپردازم. در این شهرک روزی دو وعده غذای گرم برای من آماده میکنند، بعضی مواقع ما را به گردش میبرند و کارهای درمانی ما را پیگیری میکنند. گاهی دور هم جمع میشویم و در فضای مشترک شهرک تلویزیون میبینیم یا مسابقه برگزار میکنیم»، این یعنی فرد دارد با خوشحالی دوره سالمندیاش را میگذراند. باید افرادی که میخواهند در این زمینه سرمایهگذاری کنند، پا پیش بگذارند. وقتی چند نمونه موفق اتفاق بیفتد، جامعه هم با روی باز از آن استقبال میکند. گاهی می شنویم که سرمایه گذارانی قصد دارند، دهکده
سالمندان و محیط های لوکس در شمال کشور تاسیس کنند. اما سوال این است چند دهکده میشود ساخت؟ از نظر
مالی چند نفر میتوانند هزینههای آن را تامین کنند؟ اما اشکالی ندارد. بیایید هیچ گزینهای را حذف نکنیم اما گزینههای دیگری هم داشته باشیم.»
شهرهای ما باید برای 90 سال به بالا هم مناسب شوند!
«دوره سالمندی به فرهنگسازی نیاز دارد.» شاهچراغی با این مقدمه به سراغ روایت موضوعاتی میرود که دیده و شنیده است. او میگوید :«دوستی میگفت مادربزرگ من 11فرزند دارد؛ اما بچهها هر طور کارشان را تقسیم میکنند باز بعضی وقتها حتی یک نفرشان نمیتواند کنار این
مادر باشد. این مادر، خَیرِ مدرسهساز و الان ویلچرنشین است و
خانواده در نهایت مجبور شدند برای نگهداری از او به سراغ نیروی خدمات و پرستار در خانه بروند. غمشان این بود که نیروهای خدماتی غالبا آموزشدیده نیستند، تعهد ندارند و به محض حل شدن مشکل مالیشان میگذارند و میروند. نگران این بودند شأن مادرشان پایین آمده و الان نه تنها نمیتواند سال تا سال از خانه بیرون برود، بلکه با یک آدم دیگر در خانهاش طرف است که نمیتواند ار نظر
فرهنگی با سالمند ارتباط برقرار کند و تعامل داشته باشد. در
صورتی که این موارد در موسسات خدمات سالمند میتواند درست و سامان دهی شود. اصلا ما سالمندانی داریم که مجرد هستند یا بستگانی ندارند. خب باید چه کار کرد و چطور به آنها خدمات داد؟ ما گزینههای خوب و آلترناتیو لازم داریم تا نگاه منفی برای سالمندی کنار برود و افراد با روی باز به سراغ آن بروند نه از روی ناچاری. الان بردن یک سالمند به یک چکاپ پزشکی ساده برای
فرزند یک عذاب است. مسیرها مناسب نیست، ترافیکها اذیتکننده است و بعضی کلینیکها و مطبها استاندارد مناسب سالمند را ندارد. حتی
سالمندان سالم هم گزینهای برای حضور در شهر و استفاده از محیط های عمومی ندارند، چه برسد به
سالمندان کمتوانتر به خاطر بیماری.»
خانهها را مناسبسازی و ایمن کنیم
معماری چه نقشی در بهبود دوره سالمندی دارد. این سوال را که از این دانشیار دانشگاه پرسیدم،اینطور پاسخ داد: «معماران ما با توجه به فرهنگ خودمان در
ایران میتوانند فضاهایی را برای
سالمندان که به آن اشاره کردم،طراحی و اجرا کنند. منظورم این نیست که ما دقیقا همان مجموعههای کشورهای دیگر را در
ایران کپی کنیم، چون دقیقا در این نقطه شکست میخوریم. معماران ما آنقدر مجهز شدند و مطالعات و کارهای عملیاتی و اجرایی داشتند که میتوانند این فضاهای بهینه را خلق کنند و گزینههای متنوع برای
سالمندان به وجود بیاورند تا آن زشتی و سیاهی کلمه خانه سالمند درست و زیبا شود. از طرفی در داخل خانهها هم میشود کلی کارهای مناسبسازی انجام داد. تمام آپارتمانهای کف سرامیک و سنگ حتی برای جوانها خطرناک است، چه برسد به سالمند. فکر کنید یک فرد 80ساله روی این کف، سر بخورد و دچار شکستگی شود. اگر بخواهند او را عمل کنند، یک ماجراست و اگر جراحی و مراقبتها هم انجام شود میبینید فرد حدود 3، 4سال در یک پروسه دردناک افتاده است. درِ سرویس بهداشتی در خانهها اندازه عبور ویلچر نیست یا مسئله نور مناسب در خانه برای
سالمندان که با دیگر سنین باید متفاوت باشد،اینها مسائلی هستند که باید به طور متمرکز و نه فقط به طور موردی در خانهها برای سالمندی که میخواهد این دوره را در خانه خودش بگذراند، حل شود. حتی صندوقهای بازنشستگی میتوانند به این موضوع ورود و کمک کنند تا گزینه شهرکهای مسکونی مناسب برای زندگی در دوره سالمندی ایجاد شود. شهرکهایی که خانوادهها بتوانند بیایند و بروند،نه این که همه چیز را برای سالمند محدود کنیم.»
نویسنده: اکرم انتصاری | روزنامهنگار