آریا بانو - خبرآنلاین / دغدغه تعطیلات آخر هفته، اینکه آخر هفته خود را چطور بگذرانیم، برای زندگی شهری، همگانی است.
همه جای دنیا مردم آخرهفته، البته برای بخشی از مردم دنیا اول هفته، فرصتی برای استراحت و تفریح به دور از دغدغههای کار و امور جدیتر زندگی است. بعضیها ترجیح میدهند آن را بیرون از خانه به مهمانی، سینما،
تئاتر یا هر مکان عمومی دیگری رفتن میگذرانند و عدهای خانه را انتخاب میکنند. مرسومترین کار خانگی تفریحی هم تماشای یک
فیلم یا سریال است. حالا هر کس بسته به سلیقه خودش انتخاب میکند. گاهی هم انتخاب سخت میشود، چون گزینه زیاد است. گاهی یک آخر هفته کامل با سؤال «فیلم چی ببینیم» طی میشود و هیچکس هیچ تصمیمی نمیتواند بگیرد. این سنت قدیمی معرفی
فیلم و سریال شاید بتواند جواب این سؤال را بدهد. پیرو همین سنت رسانهای که صفحات شبکههای اجتماعی را هم پر کرده، یک
فیلم خوب، یک سریال خوب، یک
فیلم جدید، یک
فیلم ترسناک و یک انیمه معرفی میکنیم. این فیلمها شاید حال شما را خوب کنند.
فیلم «فضانورد»
به گزارش دیجیکالامگ، داستان یک فضانورد به نام یاکوب (با بازی آدام سندلر) را روایت میکند که در مأموریتی دشوار برای کشف اسرار جهان به فضا فرستاده میشود. او در این سفر با یک عنکبوت فرازمینی به نام هانوس مواجه میشود که توانایی ارتباط برقرار کردن با او را دارد و این موجود به او کمک میکند تا با مشکلات فردی و اجتماعی خود مواجه شود. داستان
فیلم با پرداختن به موضوعاتی مانند تنهایی، ترس و روابط انسانی، مخاطبان را به دنیایی پر از چالش و شگفتی میبرد.
این
فیلم به کارگردانی یوهان رنک، ترکیبی از ژانر علمی-تخیلی و درام روانشناختی است که به خوبی توانسته احساسات و تجربیات یک فضانورد در سفرهای فضایی را به تصویر بکشد. «فضانورد» با بهرهگیری از جلوههای ویژه خیرهکننده و بازیهای قوی، تجربهای بینظیر و جذاب برای تماشاگران به ارمغان میآورد و توانسته نظرات مثبت منتقدان را به دست آورد.
خلاصه داستان: فضانوردی که شش ماه از ماموریت تک نفرهاش بر لبه منظومه شمسی گذشته، دل نگران زندگیاش روی زمین است و موجودی باستانی که در سفینهاش پیدا کرده به او کمک می کند.
فیلم «یک جای معمولی»
فیلمی تامل برانگیز و دلنشین به کارگردانی اوبرتو پازولینی است که بر اساس داستان واقعی زندگی یک
پدر جوان به نام جان ساخته شده است. جان که یک کارگر نظافتچی است و در حال مبارزه با یک بیماری لاعلاج میباشد، تلاش میکند تا در زمان محدودی که برای زندگی دارد، یک خانه و
خانواده جدید برای
پسر کوچک خود مایکل پیدا کند. او از طریق مصاحبه با خانوادههای مختلف و ارزیابی شرایط آنها، به دنبال بهترین محیط ممکن برای بزرگ شدن پسرش میگردد.
فیلم به شیوهای طبیعی و بدون اغراق، به موضوعات عمیق و انسانی میپردازد و توانسته است لحظات واقعی و احساسی زندگی روزمره را به تصویر بکشد. بازی جیمز نورتون در نقش جان، با صداقت و مهربانی خاصی همراه است که باعث میشود تماشاگران به راحتی با شخصیت او ارتباط برقرار کنند.
فیلم همچنین نقدهای مثبتی را از سوی منتقدان دریافت کرده و به عنوان یکی از بهترین آثار سینمایی شناخته شده است.
خلاصه داستان: فیلم با الهام از رویدادهای واقعی، داستان یک نظافتچی سیوپنج ساله به نام «جان» است که زندگی خود را پس از فوت همسرش در حین زایمان، وقف پسرش کرده است.
سریال «بیمار»
یک مینیسریال درام روانشناختی است که توسط جوئل فیلدز و جو وایزبرگ ساخته شده است. این سریال داستان رواندرمانگری به نام دکتر الن استراس (با بازی استیو کارل) را روایت میکند که توسط یکی از بیمارانش، سم فورتنر (با بازی دامنل گلیسون)، گروگان گرفته میشود. سام که به قتلهای زنجیرهای خود اعتراف کرده، از دکتر استراس میخواهد به او کمک کند تا جلوی تمایلاتش به قتل را بگیرد. در حالی که دکتر استراس زندانی است، تلاش میکند تا راهی برای فرار پیدا کند و در عین حال به سم کمک کند تا با مشکلات روانیاش مقابله کند. داستان سریال با بررسی عمیق مشکلات روانی و تعاملات بین یک رواندرمانگر و بیمار خطرناک، تماشاگران را درگیر میکند.
این سریال با بازیهای قوی، تنشهای روانی و نوشتاری عمیق، توانسته است نظرات مثبتی از منتقدان و بینندگان به دست آورد. «بیمار» با استفاده از داستانی مهیج و پرتنش، تجربهای فراموشنشدنی برای علاقهمندان به ژانر درام و روانشناختی فراهم میکند.
خلاصه داستان: رواندرمانگری که به تازگی همسرش را از دست داده، توسط یک قاتل زنجیره ای گروگان گرفته می شود. این قاتل از رواندرمانگر می خواهد تا جلوی تمایلات او به قتل را بگیرد.
فیلم «دوستان خیالی»
یک انیمیشن جذاب و خانوادگی به کارگردانی جان کرازینسکی است که به بررسی دنیای تخیل و رویاهای
کودکان میپردازد. داستان این
فیلم درباره یک
دختر جوان است که با موجودات خیالی
دوست میشود و در یک ماجراجویی جادویی به دنبال کشف خود و دنیای اطرافش میرود. این انیمیشن با استفاده از تصاویر زیبا و رنگارنگ و داستانی پر از هیجان و احساسات، توانسته است مخاطبان جوان و بزرگسال را به خود جذب کند و موفق به ایجاد دنیایی شود که هم زنده و هم پر از شگفتی است.
این
فیلم با ترکیب عناصری از ژانر ماجراجویی و فانتزی، پیامهایی از اهمیت دوستی، شجاعت و پذیرش خود را به تماشاگران ارائه میدهد. صداپیشگان برجسته و
موسیقی دلنشین، تجربهای بینظیر و لذتبخش را برای تمامی اعضای
خانواده فراهم میکنند. «دوستان خیالی» بدون شک یکی از انیمیشنهایی است که همگان میتوانند از تماشای آن لذت ببرند و پیامهای ارزشمندی از آن بیاموزند.
خلاصه داستان: دختر جوانی به نام بی، این توانایی را به دست میآورد که دوستان خیالی افراد را ببیند که توسط کودکانی که به آنها کمک کرده بودند، اکنون رها شدهاند. بی متوجه میشود که همسایهاش، کال، نیز همین توانایی را دارد.
فیلم «پلتفرم»
فیلم «پلتفرم» یک درام ترسناک و پادآرمانشهری اسپانیایی به کارگردانی گالدر گازتلو-ارتیا است. داستان این
فیلم درباره یک سیستم زندانی مدرن و پیچیده به نام «حفره» (در اسپانیایی: ال هویو) است. در این سیستم، از یک پلتفرم برای
تغذیه زندانیان از بالای ساختمان به پایین آن استفاده میشود. در این سیستم، هر ماه زندانیان به صورت تصادفی به سطح جدیدی منتقل میشوند و هر سطح دو نفر را در بر دارد. پلتفرم، که در سطح صفر (بالای ساختمان) با غذا پر شده است، به تدریج به سطوح پایینتر حرکت میکند و در هر سطح به مدت مشخصی میماند تا زندانیان بتوانند غذا بخورند. این ترتیب باعث میشود زندانیان سطوح بالاتر غذا بیشتری داشته باشند، در حالی که زندانیان سطوح پایینتر با کمبود غذا مواجه میشوند و ممکن است گرسنگی بکشند.
در زندان «حفره»، گورنگ، یک مرد میانهسال، در سطح 48 از خواب بیدار میشود و با همزندانش، تریماگاسی، آشنا میشود. آنها متوجه میشوند که این سیستم زندان یکی از سیاهترین انواع ناعدالتی است و هر سطح به تدریج به وضعیتهای بدتری میرسد. گورنگ تلاش میکند تا این سیستم را تغییر دهد و برای این هدف با همبندیهایش همکاری میکند.
خلاصه داستان: یک زندان عمودی با یک سلول در هر سطح که دو نفر را در هر سلول خود جای دادهاست. با تنها یک سکوی غذایی و دو دقیقه در روز برای تغذیه از بالا به پایین، یک کابوس بی پایان برای به دام افتاده در حفره.
فیلم «ماده»
فیلم «ماده» یکی از آثار تحسینشده امسال است. فیلمی که درباره معیارهای سختگیرانه پیری، زشتی و
زیبایی درباره
زنان و مخصوصا در هالیوود و میان سلبریتیهای صحبت میکند. داستان درباره یک مجری زن بسیار مشهور است که سعی میکند از پیری فرار کند.
فیلم گاهی گلدرشت و نمادین به این موضوع میپردازد و گاهی هم دلرحمی مخاطب را بر میانگیزد. اما همراه شدن با زنی که مدام در حال تطابق دادن خود با دنیای جدید و هماهنگی بدن و زیباییش با اطرافش است، تجربه جالبی خواهد بود.
«ماده» اولین نمایش جهانی خود را در فستیوال کن 2024 داشت و در همان جشنواره هم جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. این
فیلم از اول پاییز به اکران عمومی درآمد و تا امروز بیش از 40 میلیون دلار در سراسرجهان فروش داشته. بسیاری معتقد دمی مور یکی از بازیهای بسیار مهم کارنامه خودش را در میانسالی در این
فیلم به نمایشگذاشته.
خلاصه داستان: یک سلبریتی رو به افول، تصمیم میگیرد از یک داروی بازار سیاه استفاده کند. مادهای که سلول را احیا و بهطور موقت نسخهای جوانتر و بهتر از خودش ایجاد میکند و ندانسته عوارض جانبی وحشتناکی به همراه دارد.
فیلم «تاوان»
«تاوان» یک رمانتیک درام است که براساس رمانی به همین نام نوشته ایان مکیوون ساخته شده. این
فیلم تحسین شده داستان یک
دختر نوجوان به نام براینی است که به دلیل دروغی که میگوید، خودش و افراد خانوادهاش را دچار سرنوشت عجیبی میکند. قصه از جایی شروع میشود که براینی میخواهد نویسنده شود. او در دنیای
نوجوانی خودش عاشق روبی
پسر خدمتکار خانه است. اما متوجه علاقه خواهرش سیسیلیا به او میشود و به همین دلیل دروغی میگوید که باعث مرگ و آوارگی خواهرش و روبی میشود.
«تاوان» از تحسین شدهترین فیلمهای سال 2007 است. این
فیلم نامزد هفت جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین
بازیگر نقش مکل زن برای سورشا رونان بود، اما در نهایت موفق شد تنها جایزه اسکار بهترین
موسیقی را بگیرد. این
فیلم نزدیک به 130 میلیون دلار در گیشه فروش داشته و در میان فیلمهای هم و تاثیرگذار 20 سال گذشته هالیوود است.
خلاصه داستان: براینی با دروغی که میگوید، زندگی خانوادگی خود را تحتالشعاع قرار میدهد.
سریال «سلب مسئولیت»
مینیسریال «سلب مسئولیت» یک درام جنایی روانشناسانه جذاب است. این سریال ماجراهای یک خبرنگار مستند تلویزیونی موفق با نام کاترین ریونسکرافت را دنبال میکند که کارش بر پایهی افشای تخلفات پنهان سازمانها است. وقتی رمانی از یک نویسنده ناشناس بهدست کاترین میرسد، حیرتزده متوجه میشود که شخصیت اصلی داستان است؛ داستانی که تاریکترین رازهایش را برملا میکند. درحالیکه کاترین برای کشف هویت نویسنده تلاش میکند، باید قبل از نابودی زندگی خود با گذشته روبهرو شود.
«سلب مسئولیت» براساس رمانی به همین نام ساخته شده که رنه نایت آن را در سال 2015 نوشته. ساخت این مینیسریال در سال 2022 شروع شده، اما با شروع پاییز سال 2024 و از 11 اکتبر به صورت هفتگی از طریق شبکه اینترنتی اپل تیوی پلاس، منتشر میشود. این سریال 7 قسمت دارد که تا به حال 5 قسمت آن منتشر شده و دو قسمت باقیمانده آن طی دو هفته آینده عرضه خواهند شد.
خلاصه داستان: یک زن خبرنگار با کتابی روبهرو میشود که داستان زندگی خودش است. داستان زندگی او که را رو به نابودی میبرد و این زن دنبال هویت نویسنده کتاب است.
فیلم «نگاه به گذشته»
«نگاه به گذشته» اقتباس کیوتاکا اوشیاما از مانگا یا کمیک ژاپنی نوشته تاتسوکی فوجیموتو است. این انیمه هم به متن و هم به روح آن متن وفادار است. داستان درباره دانش آموز دبستانی با استعدادی است که بسیار در کشیدن و نوشتن مانگا ماهر است. زندگی این دانشآموز در مسیر رقابت با همکلاسیاش دچار تغییر و بحرانهایی میشود. «نگاه به گذشته» یک انیمه لطیف و خوش ساخت است که نهتنها در ژاپن که در بیشتر کشورهای جهان مورد توجه قرار گرفته.
این انیمه ژاپنی از اوایل تابستان سال 2024 منتشر شده و در این مدت توانسته از سایت راتن تومیتوز امتیاز 100 درصد را کسب کند. البته برخی منتقدان معتقدند که اگر مانگای ژاپنی را نشناسید، ممکن است در ابتدای شروع
فیلم اندکی گیج شوید، اما بعد حتی ممکن است به مانگا علاقمند شوید و بخواهید دربارهاش بیشتر بدانید.
خلاصه داستان: رقابت یک
دختر با استعداد در زمینه خلق مانگا باعث تغییر در مسیر زندگی و اتفاقات ویژهای برای او میشود.
فیلم «آخر شب با شیطان»
این
فیلم برپایه یک ویدیوی مستند ساخته شده. داستان از جایی شروع میشود که در یک اپیزود از برنامهای گفتگوی محور در شب هالووین در سال 1977 مجری، جک دلروی جاه طلب، یک
دختر را که انگار توسط موجودان ماوراطبیعی تسخیر شده، به برنامه دعوت میکند تا با این کار رتبه برنامهاش را افزایش دهد. اما اتفاقات وحشتناکی در انتظار همه است. بخشهایی از
فیلم «آخر شب با شیطان» با استفاده از هوش مصنوعی ساخته شده که این موضوع با مخالفتهایی از سوی منتقدان همراه بود. اما در مجموع امتیاز بالایی از سوی منتقدان و مخاطبان دربافت کرده.
«آخر شب با شیطان» محصول مشترک سه کشور استرالیا، آمریکا و امارات متحده عربی است. اما بیشتر آن در استرالیا فیلمبرداری شده. این
فیلم برای اولینبار در دبی رونمایی شد، اما در بهار 2024 بود که در آمریکا و بعد در سراسر جهان به نمایش درآمد و هنوز هم نمایش آن در برخی کشورها ادامه دارد. تا حالا فروش 15 میلیون دلاری برای این
فیلم ترسناک در باکس آفیس به ثبت رسیده.
خلاصه داستان: مجری تلویزیون یک
دختر تسخیرشده را به برنامه زنده تلویزیونی دعوت میکند.
فیلم «گرگها»
دو کارچاق کن و تبهکار سابقهدار و حرفهای ناگهان خود را در موقعیت سختی میبینند. هر دو بنا به درخواست کارفرمای خود مجبور هستند که با یکدیگر کار کنند. این در حالی است که شغل آنها ایجاب میکند به تنهایی کار کنند و هیچگاه با هم دیده نشوند. به همین دلیل هم همگان آنها را گرگهای تنها مینامند. کار آنها هم چندان کار تمیزی نیست؛ کارفرماهای آنها آدمهای خلافکار کله گنده و پر نفوذ هستند و هرگاه نیاز به پاک کردن ردپای خود یا تمایلی به ضربه زدن به رقیب بدون هیچ عواقبی داشته باشند، از مردانی شبیه به آن دو استفاده میکنند. این موضوع هم وابسته به رازداری بسیار چنین مردانی است که آنها را چنین تنها کرده؛ اگر با هم دیده شوند، به این معنا است که از کارهای یکدیگر اطلاع دارند، پس خیلی زود توسط همان رییس روسا کشته خواهند شد. در چنین قابی حال یک ماموریت مشترک توسط دو کارفرمای مختلف به آنها واگذار میشود و این دو مجبور به تحمل یکدیگر میشوند.
نکته این که خود این دو نفر تمایلی به انجام کار مشترک ندارند و اختلاف میانشان فقط به دلیل شرایط شغلی نیست. هر دو تصور میکنند که از دیگری بهتر هستند و به همین دلیل هم مدام با هم کل کل دارند و بحث میکنند و تواناییهای خود را به رخ میکشند. از دل این موقعیت ناجور سکانسهای کمدی خوبی ساخته شده که
فیلم را به اثری مفرح تبدیل میکنند که مناسب تماشا در یک آخر هفته است و البته از دل تمام آنها یک کمدی سیاه به وجود میآید. به ویژه که تمام قدرت
فیلم به بازی بازیگران اصلی آن وابسته است و بدون حضور آنها هیچ اثر به درد بخوری ساخته نمیشد. در واقع سازندگان
فیلم «گرگها» اثر خود را صرفا بر مبنای حضور این دو طراحی کردهاند. کاریزمای برد پیت و جرج کلونی هم آن قدر زیاد است که نمیتوان از
پرده چشم برداشت و توانایی آنها در خنداندن تماشاگر هم باعث می شود که من و شما دست کم تا پایان
فیلم متوجه گذر زمان نشویم. به ویژه که قصهی
فیلم روایت فشردهی یک شب تا صبح دو خلافکار است که خود را در هزارتویی از نیرنگ و فریب گرفتار میبینند.
خلاصه داستان: یک دادستان محلی به نام مارگارت درگیر مشکلی بزرگ میشود. او با پسرک جوانی به اتاق یک هتل مجلل رفته اما بر اثر سانحهای گردن
پسر شکسته و در ظاهر مرده است. مدتها قبل شخصی که هیچگاه او را نمیبینیم شمارهی یک کارچاق کن و متخصص پاک کردن صحنهی جرم را به مارگارت داده و او حال که در چنین مخمصهای افتاده مجبور میشود که به این متخصص زندگ بزند. مرد از راه میرسد و از مارگارت میخواهد که آرامشش را حفظ کند چرا که او یک حرفهای است و کاری خواهد کرد که گویی هیچ اتفاق نیفتاده. در همین لحظه زنگ اتاق هتل به صدا در میآید و مرد دومی از راه میرسد که ظاهرا همان تواناییهای مرد اول را دارد اما از سوی مالک هتل به آن جا فرستاده شده است. مالک هتل
دوست ندارد ملکش دچار دردسر شود به همین دلیل در هر اتاقی یک
دوربین مخفی قرار داده تا جلوی حوادث مختلف را بگیرد. حال این دو متخصص پاک کردن صحنهی جرم مجبور به همکاری با یکدیگر میشوند. این در حالی است که اصلا تمایلی به این کار ندارند …
فیلم «ساعت بیست و پنجم»
مردی فقط بیست و چهار
ساعت فرصت دارد که خود را به زندان معرفی کند. چند مدت پیش پلیس متوجه فعالیتهای او مرتبط با قاچاق
مواد مخدر شده و پس از دستگیری و طی مراحل قانونی به زندان محکوم شده است. در چنین قابی تمام اطرافیانش، از جمله پدر، معشوق و دو رفیق صمیمیاش تصمیم گرفتهاند این روز آخری را کنارش باشند و کاری کنند که احساس تنهایی نکند و برای رفتن به زندان آماده شود. اما داستان به این سادگیها نیست. هم مرد پریشان احوالتر از آن است که حال و حوصلهی این کارها را داشته باشد و هم اطرافیانش گرفتارتر از آن که فقط یک روز را به
دوست و همراه خود اختصاص دهند و کار دیگری انجام ندهند. در چنین قابی آواری بر سر شخصیت اصلی خراب میشود که دورش را حصاری میکشد؛ حصاری که از زندان بدتر است و تنها راه برای فرار از آن عصیانی است علیه تمام نظم موجود. مرد به نظر چنین توانی ندارد اما تمام نشانههای آغاز این عصیان را میتوان در رفتارش دید.
اسپایک لی
فیلم را بلافاصله پس از حوادث یازدهم سپتامبر 2001 ساخت و آمریکایی فروپاشیده را در برابر
دوربین ترسیم کرد که مردمانش سر در گریبان دارند و فقط حفظ ظاهر میکنند. هیچ کدام از شخصیتهای قصه حال و روز خوبی ندارند؛
پدر بریده از زندگی گوشهی عزلت گزیده و کاری به کسی ندارد، معشوق مرد خودش را در دستگیری و لو رفتن محبوبش مقصر میداند، از دو رفیق باقی مانده یکی مدام به بقایای فروپاشی برجهای دو قلو زل میزند و عملا راه را گم کرده است و رفیق دیگر هم از تنهایی عمیقی رنج میبرد که او را به موجودی رقتانگیز و خجالتی تبدیل کرده است. در این آشفته بازار شخصیت اصلی هم کاری ندارد جز این که در برابر آینه فریاد بزند و خشمش را سر خودش خالی کند. همین سکانس فریاد در برابر آینه یکی از بهترین سکانسهای سینمای آمریکا در قرن تازه است تا
فیلم «ساعت بیست و پنجم» را به یکی از بهترین فیلمهای این قرن تبدیل کند. در کنار همهی اینها تیم بازیگری اثر هم فوقالعادهاند.
خلاصه داستان: خانهی مردی مدتی پیش توسط ماموران پلیس مورد تجسس قرار گرفته و مقدار قابل توجهی
مواد مخدر در آن کشف شده است. دادگاه برگزار شده و مرد را به تحمل حبسی طولانی مدت محکوم کرده است. حال این مرد فقط بیست و چهار
ساعت فرصت دارد که خود را تحویل زندان دهد. دوستانش برای این بیست و چهار
ساعت برنامههای مختلفی تدارک دیدهاند تا او را آمادهی ورود به زندان کنند و خاطرات خوبی برایش بسازند. از سوی دیگر پدرش قرار است که فردا مرد را سوار کند و به زندان برساند اما به نظر میرسد که این
پدر نقشههای دیگری در سر دارد…
سریال «اسبهای آرام»
به تازگی پخش فصل چهارم سریال «اسبهای آرام» تمام شده و از این بابت مناسب تماشا در یک آخر هفته است که هر فصلش داستانی مجزا دارد و هر فصل هم بیش از شش قسمت نیست. پس اگر فرصت کافی برای دیدن یک سریال طولانی نداشتید و مینی سریال خوبی هم پیدا نکردید، تماشای «اسبهای آرام» میتواند حسابی حال شما را جا بیاورد و کاری کند که هفتههای بعد سراغ قسمتهای بعد آن بروید. به ویژه که محیطی مفرح دارد با قصهای جاسوسی در باب تعدادی آدم واداده که در دل تشکیلات ضدجاسوسی انگلستان سر گردانند و در واقع مهرههای سوخته به حساب میآیند. در این میان تعدادی سکانس درگیری و اکشن هم وجود دارد و البته کمی هم رمانس و درگیریهای عاطفی و البته یک شخصیت درجه یک که نقش وی را گری اولدمن بازی میکند. اصلا بخش عظیمی از جذابیت سریال حضور او و طراحی شخصیتی است که بازی کرده است. او هم مرد متفکری است که سالها تجربه در کارهای جاسوسی و امنیتی دارد و هم انسانی شلخته که گویی چیزی جز شغلش برای از دست دادن ندارد و تازه همان را هم چندان جدی نمیگیرد.
این شخصیت در اوج دوران جنگ سرد جاسوس درجه یکی بوده که حتی شنیدن نامش لرزه بر اندام جاسوسهای شوروی میانداخته. حال که آن دوران تمام شده و به اصطلاح عصر طلایی جاسوسها به سر آمده، دیگر برای این مرد هیچ چیز آن قدر اهمیت ندارد که اعصابش را به خاطرش به هم بریزد. پس دنیا را رها کرده و در عالم هپروت سیر میکند. اما درست سر بزنگاه که کشورش به او نیاز دارد از راه میرسد و موضوع وخیم پیش آمده را از سر راه برمیدارد و دستی به سر و روی امور میکشد. از سوی دیگر سازندگان «سریال اسبهای آرام» هیچ تلاشی برای ساختن اثری پیچیده انجام نمیدهند. کار آنها بسیار ساده و سهلالوصول است و مخاطب برای تماشای آن نیاز نیست که تمام زمان و انرژی خود را صرف کند. در چنین شرایطی است که میتوان به تماشای «اسبهای آرام» نشست و چند ساعتی آرام گرفت و لذت برد و البته کمی هم خندید.
خلاصه داستان: ام آی فایو، سازمان ضدجاسوسی انگلستان مکانی دارد که از آن برای تنبیه افراد به درد نخور خود استفاده میکند. کسی را که اشتباهی مهلک مرتکب شود یا باعث به خطر افتادن جان شهروندان یا همکارانش شود، به آن جا منتقل میکنند و احتمالا دیگر هیچگاه نمیتواند ترقی یابد. این یگان حتی ساختمانی جداگانه دارد که تفاوتی با یک زبالهدانی ندارد. رییس این بخش آدمی دائمالخمر است که زمانی برای خودش کسی بوده و حال حتی
حمام هم نمیرود و ابایی از بددهانی و بیادبی ندارد. در چنین قابی در هر فصل موقعیت خطرناکی پیش میآید که امنیت کشور را تهدید میکند؛ موقعیتی که کلید حل آن در دستان همین
مردان و
زنان نخاله است…
انیمیشن «جزیره سگها»
زمانی به نظر میرسید که جهان خیالانگیز و پر از رویا و رنگارنگ انیمیشن آن قدر وسیع و نامحدود است که هیچگاه به ورطهی تکرار نمیغلتد و تکراری نمیشود و تمام فیلمهایش چیزهای تازهی بسیاری برای رو کردن دارند. اما این چند سال گذشته مشخص شده که چنین نیست و به ویژه هالیوودیها مدام سراغ همان آثار امتحان پس داده رفتهاند و مدام دنبالههای مختلف از انیمیشنهای موفق سابق خود ساختهاند. این که اثر موفقی دنبالهای داشته باشد اصلا چیز بدی نیست اما اگر این کار مدام تکرار شود و این انیمیشنهای تازه هم تکرار همان ایدهها باشند و چیز تازهای رو نکنند، از جایی به بعد توی ذوق میزنند و دنیایی را که به نظر میرسید هیچگاه راکد نمیماند و همواره در حال پویایی و حرکت رو به جلو است، از بین میبرد. در این بین تماشای اثری انیمیشن از وس اندرسون که دنیایی خیالانگیز و درجه یک و منحصر به فرد دارد، به تجربهای یکه تبدیل میشود.
وس اندرسون جهانی رنگارنگ و استیلیزه دارد؛ جهانی فانتزی که از منطق ویژهای بهره میبرد و سراسر خیال است و رویا. نقطه قوت او در ساختن این دنیا، برکشیدن احساسات ناب بشری از دل این دنیای غریب و فانتزی و در عین حال جذاب است. همین هم باعث شده که او به فیلمساز متفاوتی نسبت به دیگر همنسلان خود تبدیل شود و البته در حوزههای مختلف طبع آزمایی کند. تفاوت دیگر او با دیگر فیلمسازان شاغل در هالیوود وابستگی به یک دنیای بسیار شخصی است. تا آن جا که همواره در باب درونمایههایی که
دوست دارد و دغدغهاش هستند،
فیلم میسازد. نکته این که وس اندرسون این کار را به شکلی انجام میدهد که هر کسی می تواند از آن لذت ببرد. «جزیره سگها» هم چنین اثری است. فارغ از آن که سر و شکل آن با انیمیشنهای متداول هالیوودی متفاوت است و میتواند تجربهای تازه محسوب شود، قصهای دارد که کمتر انیمیشنی به سراغش میرود. از سوی دیگر میتوان نگاه ویژهی وس اندرسون را در جا به جای اثر دید؛ همان نگاهی که دنیایی تازه بر پا میکند اما از احساسات من و شما سخن میگوید. نکتهی پایانی این که «جزیره سگها» مناسب تمام اعضای
خانواده است.
خلاصه داستان: کشور ژاپن درگیر یک دوره از شیوع شدید آنفولانزی سگی شده است. مقامات تصمیم گرفتهاند که تمام سگهای کشور را جمع کرده و به جزیرهی محل نگهداری آشغالها بفرستند. در این میان پسرکی که سگش را بسیار
دوست دارد، به دنبال آن راه میافتد تا شاید از جایش باخبر شود و نجاتش دهد. در این راه پنج سگ دیگر او را همراهی میکنند. خیلی زود راهی که قرار بود به نجات جان یک سگ و رسیدن صاحبش به او باشد، به مسیر نجات همهی سگها و مبارزه با این قانون دولت تبدیل میشود اما…
فیلم ترسناک «وقتی شیطان کمین میکند»
ژانر وحشت یکی دو سالی است که دوباره اوج گرفته و میتوان فیلمهای ترسناک خوبی این جا و آن جا دید. نکتهی جذاب در این روزهای ژانر وحشت عدم انحصار هالیوود در ساختن آثار برجستهی این چنینی است. حالا میتوان فیلمهای ترسناک معرکهای از چهار سوی دنیا پیدا کرد و از تماشای آنها لذت برد. در گذشته فقط یکی دو کشور مانند ایتالیا و ژاپن در ساختن فیلمهای ترسناک توان برابری با هالیوودیها را داشتند. رفته رفته کشوری چون کره جنوبی هم به این جمع اضافه شد و در قرن تازه هم جنبشهایی چون جنبش افراطی فرانسه باعث پدید آمدن یک دوران باشکوه شد که مدام فیلمهای ترسناک معرکه از دلش بیرون میآمد و مخاطب علاقهمند به این ژانر را سیراب میکرد. البته اسپانیاییها هم بودند اما حضور ناگهانی لاتینتبارها در بازارهای جهانی سینمای وحشت آن چیزی نبود که کسی فکرش را بکند.
فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» محصول آرژانتین است و عمیقا به زیست مردم این کشور وابسته است اما برای لذت بردن از آن نیازی به کسب تابعیت آرژانتین یا فهم این روزهای زندگی این مردمان وجود ندارد. فیلمساز اثرش را طوری ساخته که هر کسی با هر میزان از فهم اتفاقات جاری در صحنه، بتواند از آن لذت ببرد. این موضوع تا بدان جا در زمان اکران
فیلم تاثیر گذاشت که عملا «وقتی شیطان کمین میکند» را به یکی از آثار موفق سال 2023 میلادی در سرتاسر دنیا تبدیل کرد و هم مخاطبان عادی و هم منتقدان حسابی تحویلش گرفتند. در ضمن فیلمساز موفق شده بود سکانسهای ترسناک جذابی بسازد که باعث میشود مخاطب دستهی صندلی را مجکم بچسبد. از سوی دیگر قصهی پرکششی هم وجود دارد که با یک تعلیق فزاینده همراه است و میتواند تا پایان مخاطب را مشتاق نگه دارد. اما برگ برندهی
فیلم شخصیتهای آن هستند؛ کسانی که میتوان با آنها همراه شد و از آن چه که دست سرنوشت برای آنها رقم زده ترسید. «وقتی شیطان کمین میکند» نه تنها بهترین
فیلم ترسناک سال 2023 بود، بلکه یکی از بهترین آثار آن سال در تمامی ژانرها هم به حساب میآمد.
خلاصه داستان: نیمه شب در جنگلی اطراف یک مزرعه، صدای شلیک چند گلوله به
گوش میرسد. دو برادر ساکن مزرعه تصمیم میگیرند که صبح به جنگل رفته و از اتفاقات شب گذشته مطلع شوند. آنها در کمال ناباوری با جسد مثله شدهی شخصی روبه رو میشوند که وسایلی شبیه به وسایل جنگیری به همراه دارد. هر دو برادر تصور میکنند که این موضوع ربطی به همسایهی آنها دارد. به همین دلیل به مزرعهی همسایه رفته و در کمال تعجب متوجه میشوند که جوانی از اهالی خانه توسط شیطانی تسخیر شده است. حال آنها به دنبال راه چاره میگردند. اما…