آریا بانو - امروز پنجشنبه 26 اردیبهشت ماه برابر با 10 ماه رمضان مصادف با وفات حضرت خدیجه(س) است.
حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر مکرم
اسلام حضرت محمد (ص) و
مادر ارجمند حضرت فاطمه زهرا(س) هستند.
حضرت خدیجه(س) از قبیله قریش بودند.
پدر ایشان خویلد و مادرشان فاطمه بنت زائده هستند. هر دو ایشان از ریشهدارترین و اصیلترین خاندانهای عرب در حجاز به شمار میرفتند.
خدیجه کبری (س) حدود 15 سال قبل از عامالفیل و 68 سال پیش از هجرت پیامبر(ص)، در مکه مکرمه به دنیا آمدند. به حضرت خدیجه(س) "طاهره"، "مبارکه"، "سیده
زنان قریش"، "بانوی دوراندیش و خردمند" و "بانوی عاقل" میگفتند که نشان دهنده جایگاه بالای ایشان در میان مردم بود.
ایشان بانویی وزین و با وقار، عفیف و پاکدامن، پرهیزکار و مورد احترام و انسانی روشنبین و دوراندیش، علاقهمند به معنویات، با سخاوت و معتقد به حق و حقیقت بودند. حضرت خدیجه(س) علاوه بر کثرت اموال و املاک، به لحاظ عقل و زیرکی نیز برتری فوقالعادهای داشتند و ایشان را "ملکه بطحا" میگفتند.
حضرت خدیجه (س) در دوران جوانی با تشکیل کاروانهای تجاری با
مدیریت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران آن زمان که از طریق رباخواری ثروتاندوزی میکردند، به تجارت و کسب درآمد روی آوردند. چندین شتر در دست کارگزاران ایشان بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و آمد و دادوستد میکردند.
حضرت خدیجه کبری (س) از ثروتمندترین افراد مکه بودند، ولی هرگز از یاری فقیران روی برنگرداندند و خانه ایشان همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناهگاه نیازمندان بود.
حضرت خدیجه کبری (س) حدود 25 سال در خانه پیامبر
اسلام (ص) به عنوان همسر ایشان زندگی کردند و دوران پر فراز و نشیبی را با پیامبر (ص) پشت سر گذاشتند تا این که سرانجام در سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت، در سن 65 سالگی بر اثر رنجهای دوران محاصره در شعب ابیطالب بیمار شدند و به فاصله کوتاهی بعد از وفات ابوطالب(ع) عموی پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفتند. به همین دلیل آن سال را عامالحزن به معنای سال غم و اندوه نامیدند و البته این نامگذاری به پیامبر(ص) نسبت داده شده است. در همین سال بود که محاصره مسلمانان در شعب ابیطالب پایان یافت.
یادآوری میشود در سال 1395 همایش "ملی صدف کوثر" با هدف تجلیل از شخصیت حضرت خدیجه(س) در مجتمع عالی امام خمینی(ره) در قم برگزار شد. 180 مقاله به این همایش ارسال گردید که در 2 جلد مجموعه مقالات به چاپ رسیده است.
شاعران آیینی اشعاری را در رثای وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها) سرودهاند. نمونهای از این اشعار را میخوانید.
به فرض این که قلم داشت تاب جولانش
قوای واژه چگونه شود غزل خوانش؟
بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی
به او سلام فرستاده حی سبحانش
کسی که نام نبوت به او بدهکار است
چه غم اگر که جهانی کنند کتمانش
برای فخر محمد به دیگران بس بود
زنی به نام خدیجه شود مسلمانش
یقین از آتش دوزخ جدا کند ما را
کسی که فاطمه را پرورانده دامانش
زنی که امابیهاست دخترش، شاعر
همیشه با صفت "ام مومنین" خوانش
به لطف تیغ علی بود و ثروتش، بیشک
که دین کمر نشکسته میان میدانش
شکست هم کمر و هم غرور و هم بغضش
نبی کشید چو بر شانه بار فقدانش
نوشتهاند کفن بر نداشت وقت سفر
حدیث غربتش این است، جان به قربانش
بگو به یاد که افتادیای دل بیتاب؟
فدای غربت شاه و لبان عطشانش
در آفتاب قیامت کسی نمیسوزد
که اشک ریخته بر داغ جسم عریانش
حدیث بی سرو سامانی است، زینب دید
به روی نیزه سرش، روی خاک سامانش
سیدمحمد مظلومان
سرمایهات خرج مسلمانی ما شد
حق مسلمانی ما با تو ادا شد
دستت کلید قفلهای بسته بوده
پیغمبر از دستان تو حاجت روا شد
اسلام بیتو بیگمان در شعب میمرد
دین خدا با همتت دین خدا شد
تو اجر زحمتهای احمد بودی اما
مزد تو بانو! حضرت خیرالنسا شد
مادربزرگی مثل تو دارد، جز این نیست
زینب اگر آیینه زهرا نما شد
ای داغ تو بر سینه خاتم نشسته
بیتو درون
قلب زهرا غم نشسته
در عفتت مریم کنیز صبح و شامت
آسیه خدمت میکند، هاجر
سلامت مال و منال و هستیات شد خرج
اسلام احمد به حیرت مانده در نوع مرامت
زهرا فقط در
دامن تو رشد کرده
ای
مادر زهرا همین بس در مقامت
طرز جهاد تو زبان زد مانده بانو
خلق خدا ماندند در نوع قیامت
حق است اگر در رتبهات عمری بگوئیم
دین خدا یکجا سند خورده به نامت
با این که بر عرش خدایت پا نهادی
رفتی و داغی بر دل زهرا نهادی
محسن ناصحی
دنیا اگر چه مثل پیمبر نداشته
قطعا نبی مثال تو همسر نداشته
دادی تمام ثروت خود را به راه دین
دین خدا شبیه تو یاور نداشته
وقتی وجود پاک تو شد مهد فاطمه
یعنی کسی شبیه تو
مادر نداشته
بی بی خوشا به حال تو، چون هیچ مادری
داماد، مثل ساقی کوثر نداشته
چشمش همیشه دوخته بر دستها بود
هر کس ز خاک خانه تو بر نداشته
سلطانیاش ز خادم دربار کمتر است
آن کس که منصب خود از این در نداشته
جن و ملک به خاک درت غبطه میخورند
بر ذکر و سجده سحرت غبطه میخورند
تو در میان خیل
زنان بهترین شدی
ام الائمه، لایق صد آفرین شدی
تو در گذشت عمر خودت با رسول ما
بالاتر از همه، به خدا یار دین شدی
بسیار با دعای تو مومن شدند و بعد
تو مادرانه
مادر این مومنین شدی
حسن جهان به بودن عرش برین اوست
بی بی تویی که زینت عرش برین شدی
از جان و مال و هستی و عمرت گذشتی و
با حضرت رسول امین همنشین شدی
بی بی چه شد که خسته شدی از
زنان شهر
بی بی چه شد که با غم و غصه عجین شدی
بی بی چه شد که درد و الم کم نداشتی
هنگام مرگ خود کفنی هم نداشتی
مهدی نظری
بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو
برای بی کسی فاطمه بمان بانو
به جان
دختر مظلومهات مرو از دست
مساز اشک یتیمانه را روان بانو
بمان و فاطمه را خود
عروس کن آری
که دختران همه محتاج مادران بانو
برای غربت من جان به
لب شدی اما
بدان که غربت زهراست بعد از آن بانو
به باغ یاس تو سیلی زدند، باور کن
بمان که یاس نمیرد جوان جوان بانو
میان این در و دیوار فضه را طلبد
مرو که مشکل او را کنی نهان بانو
بیا و یاری خود را تمام کن بر من
اگر چه هیچ نمانده تو را توان بانو
بمان برای همیشه، همیشه یارم باش
مرا هنوز غریب وطن بدان بانو
برای دین خدا هر چه داشتی دادی
جهاد کامله کردی به مال و جان بانو
تو در محاصره درس مقاومت دادی
نداد کار تو تحریم را اَمان بانو
نمانده هیچ برایت که یک کفن بخری
عبای ختم رسل بر تو ارمغان بانو
فقط به بی کفن کربلا گریزی نیست
حسین بیکفنم را تویی نشان بانو
حسن غریب شود، ز حسین سر ببرند
بمان و روضه سبطین را بخوان بانو
تو که به شعب ابیطالب امتحان شدهای
مقاومت کن و تا کربلا بمان بانو
حاج محمود ژولیده
شکر خدا که عبد خدای خدیجهایم
ما بندهایم و زیر لوای خدیجهایم
ما عاقبت به خیر دعای خدیجهایم
سینه کبودهای عزای خدیجهایم
از لطف فاطمه است که ما مادری شدیم
با یک دعای نیمه شبش کوثری شدیم
وقتی خدیجه
مادر ما شیعه ها بود
دیگر چه غم که جای من و تو کجا بود
با یک دعاش، حاجت ما هم روا بود
از چه پی عبای رسول خدا بود؟
وقف خدا شده همه مال و منال او
پیغمبر خدا شده محو خصال او
او اولین زنی ست که غم پرور نبیست
کوری
چشم عایشه ... او همسر نبیست
هم همسر نبیست و هم یاور نبیست
یعنی که بعد
شیر خدا لشکر نبیست ...
... آثار رنج در وجناتش عیان شده
مانند محتضر شده و نیمه جان شده
این روزها که حال و هوایش عوض شده
از بس که گریه کرده صدایش عوض شده
مکه، مدینه شد که صفایش عوض شده
از چه خدیجه طرز دعایش عوض شده؟
دختر برای
مادر خود گریه میکند
مادر برای
دختر خود گریه میکند
دنیا بنا نداشت به زهرا وفا کند
دنیا بنا نداشت که حق را ادا کند
میخواست که خون به دل مرتضی کند
با هیزم آمده که جهنم به پا کند
نامرد بی حیا... روی او را کبود کرد
با تازیانه بازوی او را کبود کرد
محمد فردوسی
خدیجه کوه محبت! خدیجه عاشق بود
برای بودن با تو خدیجه لایق بود
نخست مومنهای که نبی خطابت کرد
زنی که با تو به هر شیوهای موافق بود
تو خود طبیب جهان بودی و برای تو
خدیجه،
مادر زهرا طبیب حاذق بود
اگر چه زود مسافر شد و وداعات گفت
شریک خوب تو تا آخرین دقایق بود
زنی به خاطر چشمات گذشت از همه چیز
زنی که دغدغهاش گفتن حقایق بود
زنی که
قلب صبورش به رنج عادت داشت
زنی که دشت نگاهش پر از شقایق بود
خدیجه پاک و مطهر... خدیجه
مادر نور
خدیجه کوه محبت... خدیجه عاشق بود
وحیده افضلی
چشمم به غیر خون دلی مبتلا نداشت
این خانه بعد رفتن تو آشنا نداشت
زهرا یتیم شد غم بیمادری رسید
بیتو دل شکسته من هم نوا نداشت
خاک عزا به روی سرم ریختم ولی
خون گریههای دخترکت هم صدا نداشت
رفتی و در مزار تو دیدم که پیکرت
بر پای تا سرش کفنی جز عبا نداشت
بابا گرفته روضه و من گریه می کنم
در خانهای که بعد نگاهت صفا نداشت
میگوید از من و تو و از پاره تنم
از تشنهای که روی لبش جز دعا نداشت
شد رسم بعد تو که عبا را کفن کنند
اما برای قامت او کربلا نداشت
از بس که تیغ و نیزه تنش را گشوده است
گودال قتلگاه به جز بوریا نداشت
حسن لطفی
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر
نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی، تا یه تکیهگاه باشی
به دلم آتیش نزن، گریهی بیصدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن
خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغ زندگیش، رنگ گلای لاله شه
وقت کوچت ای پرستو، نم پاییزی میخوای؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی میخوای؟
نگو دریای غم خدیجه ساحل نداره
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره
کفنت رو قراره از آسمونا بیارن
قراره فرشتهها حلوا و خرما بیارن
به جونم آتیش زده؛ حرف کفن-اسم عبا
یادت گفته بودم برات از کرببلا
یادت گفته بودم، ازیه غریب بیکفن
گفته بودم نوهم؛ کرببلا سر میبرن
سی هزارتا نامسلمون، نینوا میکشنش
با
لب تشنه تو گودال بلا میکشنش
توی کربلا سر همین عبا بلوا میشه
سر غارت یه تیکه پیرهن دعوا میشه
وحید قاسمی
ای دوش تا دوش پیمبر تا همیشه
دین خدا را یار و یاور تا همیشه
ای همسر شایسته پیغمبر وحی
ای
مادر زهرای اطهر تا همیشه
با بودنت زهرا به عالم فخر میکرد
از این که دارد چون تو
مادر تا همیشه
اسلام ما با یاری تو پا گرفته
ای اولین اسلامآور تا همیشه
با بودن تو مصطفی دل گرم میشد
ای بر سر دین سایه گستر تا همیشه
از بیپسر بودن نریز ای با وفا اشک
زهرای تو نسلی ست برتر تا همیشه
تا فاطمه داری تو دیگر غم نداری
طوبای زهرا میدهد بر تا همیشه
با مرتضی شمشیر، پیغمبر اگر داشت
با بودن تو لحظه لحظه او سپر داشت
با رفتنت
اسلام از بال و پر افتاد
بار غمت بر شانه پیغمبر افتاد
چشمان زهرای تو مانند صدف بود
از این صدف با داغت آخر گوهر افتاد
روی مزارت بارها جبریل آمد
هر بار آمد دید زهرا با سر افتاد
افتاد پیغمبر ز پا از داغت اما
در این میان زهرات خیلی بدتر افتاد
آتش به روی چادر او پنجه انداخت
با یک لگد زهرای تو پشت در افتاد
رفتی نبودی تا ببینی
دختر تو
در کوچه ها در پیش
چشم شوهر افتاد
تابوت او را مرتضی با گریه میبرد
روی مزارش نیمه شب ها حیدر افتاد
رفتی ندیدی از کبوتر پر بریدند
رفتی ندیدی از حسینت سر بریدند
مهدی نظری
مادر میان بستر خود روضه میخواند
با اشکهای کوثر خود روضه میخواند
نیت نمود و شانه زد بر موی زهرا
با مویههای آخر خود روضه میخواند
او چند مدت رنگ نیلی خواب میدید
بر شاخه نیلوفر خود روضه میخواند
خیره به در میشد و یا این که به دیوار
یا که به روی
دختر خود؛ روضه میخواند
با روضههای کوچه، او از حال میرفت
با یاد یاس پرپر خود روضه میخواند
وقتی گریز روضههایش کربلا بود
با ناله بغضآور خود روضه میخواند
مادر بزرگ ماههای روی نیزه
بر کشتههای بیسر خود روضه میخواند
بر پاره قلبش که زیر دست و پا ماند
بر پارههای پیکر خود روضه میخواند
اصلا در عاشورا به عالم کرد رجعت
بر روی تل، بر منبر خود روضه میخواند
از غارت و آتش درون خیمه میگفت
میسوخت، با خاکستر خود روضه میخواند
زینب شبیه اوست، نه اصلا خود اوست
یعنی برای معجر خود روضه میخواند
محسن حنیفی
سلام بر تو که خیر النسا به ما دادی
سلام بر تو که درس وفا به ما دادی
سلام بر تو که با جان، بها به ما دادی
سلام بر تو که روح عطا به ما دادی
چه گویم و چه نویسم ز مدحتان بانو
شما که شمس و قمر پیشتان زده زانو
فرشته ای که خدا هدیه کرده بر احمد
ملیکه ای که نگاهش طراوت انگیزد
زنی که که غیر رسول و خدا نمیبیند
کسی که طاقت و صبرش بود فزون از حد
زنی نبوده به جز همسر رسول خدا
که در تمامی عمرش ز او نبوده جدا
شریک زندگی مصطفی شما هستی
به دل ملیکه مهر و وفا شما هستی
انیس درد و غم مرتضی شما هستی
به غصهها که بود مبتلا شما هستی
پناه جمع خلایق به روز واهمهای
خدیجه همسر پیغمبر، ام فاطمهای
درود بر تو که اول زن مسلمانی
عزیز حضرت طاها عزیز یزدانی
برای ختم رسولان تو جان جانانی
خدا گواهست که فخر تمام نسوانی
روا بود که بگویم بقای
اسلامی به صدق و نیت پاکت صفای
اسلامی خدیجه ای و خدا بر شما نظر دارد
که با وجود شما مصطفی سپر دارد
دلم همیشه هوای تو را به سر دارد
خوشا کسی که برایت دو دیده تردارد
اگر اجازه دهی در عزایتان بانو
ز دیده اشک ببارم برایتان بانو
میلاد یعقوبی
همسنگربی مثل و مانندم خدیجه
بر
عشق تویک عمر پابندم خدیجه
ای در تمام عرصهها سنگ صبورم
ای یاور دیرینهام کوه غرورم
ای تکیهگاه شانه زخمی احمد
ای هرقدم تصدیق تو یارمحمد
شد پشت گرمیام همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو
سرمایه اصلی آئین پیمبر
مال حلالت بوده و شمشیر حیدر
تو اولین زن دردیار مسلمینی
منصوب حق برنام ام المومنینی
توپابه پایم درد و محنت میکشیدی
بار رسالت را به دوشت میکشیدی
تو آبروی سرزمینهای مجازی
هم سفره من بو ده ای در
عشق بازی
تو حامی زحمتکش دین خدائی
تنها پرستار مناجات حرائی
در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسرداری زهرا تو هستی
حالا دگرگیسو سپید و قد کمانی
در هر نوائی اشهد خود را بخوانی
دستان پرمهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سرورویت نشسته
هی پلکهای بسته راوا میکنی تو
رخسار زهرا را تماشا میکنی تو
در این دیار بیکسی جان میسپاری
سرروی خاک سرد قبرستان گذاری
تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را
بر آبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهرت کفن نازل نموده
اما کجائی تا ببینی نور دیده
در کربلا یک پیکری را سربریده
جز گیسوی زینب پریشان را نفهمد
هرگز کسی معنای عریان را نفهمد
قاسم نعمتی
http://www.banounews.ir/fa/News/158814/ای-دوش-تا-دوش-پیمبر-تا-همیشه---تو-در-میان-خیل-زنان-بهترین-شدی---اشعاری-در-رثای-وفات-حضرت-خدیجه(س)