تئاتر «لیگ قهرمانان»؛ مضحکهای بیخاصیت
فرهنگی هنری
بزرگنمايي:
آریا بانو -
تئاتر «لیگ قهرمانان»؛ مضحکهای بیخاصیت
١٨٠
٠
صبح نو / «لیگ قهرمانان» نمایشی است که بنا دارد افسون رسیدن به مدالی موهوم در رقابت برای بیشتر دیدهشدن در فضای مجازی را نقد کند. بههمینواسطه، شاید بتوان حضور بهاره رهنما، علی اوجی و ریحانه پارسا را با فالوئرهای پرشمارشان در اینستاگرام، وجه کنایهآمیز این نمایش دانست. سه چهرهای که تلویزیون، کاراکتر طنز و فعالیت جدیشان در شبکههای اجتماعی به شهرتشان بیرون از فضای حرفهای دامن زده، حالا در «لیگ قهرمانان» داستان خانوادهای را روی صحنه میبرند که برای پیروزی در مسابقه افزایش فالوئر، حتی خانواده را نیز قربانی میکنند.
این سومین همکاری آقایان سعید دشتی و داریوش علیزاده در مقام کارگردان و نویسنده با یکدیگر است. این دو که بهنظر میرسد قصد دارند زوج هنری جدیدی در تئاتر شکل دهند، دو سال پیش در اثر قبلیشان با نام «دریبل» هم خبرساز شدند؛ نمایشی که از نیما شعباننژادِ خندوانه تا همسر شهاب حسینی در آن ایفای نقش میکردند و البته خود شهاب حسینی هم در مقام مشاور پروژه در کار حضور داشت. این سابقه البته نشان میدهد این زوج هنری به همکاری با چهرههای پرسروصدا هم علاقه دارند و بدون شک این ابزار بر جلب مخاطب و فروش هم تأثیرگذار است؛ امکانی که همکاری دوباره با رها جهانشاهی در مقام مدیر تولید و همراهی امیرحسین انصاری بهعنوان سرمایهگذار دراختیار «لیگ قهرمانان» قرار داده است.
جمعهشب اجرای لیگ قهرمانان پایان یافت؛ نمایشی که خلاصه داستان آن میگوید: «خانوادهای چهارنفره که ازطریق فضای مجازی گذران زندگی میکنند، رفتهرفته جز رسیدن به مدال به هیچ چیزی فکر نمیکنند. فاجعهای در راه است، شاید تا ویرانی خویش». کارگردان این اثر هم در گفتوگویی این موضوع را تصدیق میکند که «لیگ قهرمانان» دغدغهمند است. آقای علی اوجی که او را با تهیهکنندگی و بازیگری خصوصا در آثار طنز میشناسیم و چهرهاش را اغلب درکنار آقایان مهران مدیری و رامبد جوان بهیاد میآوریم، با 728هزار دنبالکننده در صفحه اینستاگرامش، گزینه جالبی برای نقش پدر در این خانواده است؛ اما برعکس نمایش که شخصیت پدر موفقتر از مادر ظاهر میشود، خانم بهاره رهنما با نزدیک به چهارمیلیون دنبالکننده از علی اوجی پیشی گرفته است. خانم ریحانه پارسا نیز که او را تنها با نقشش در سریال «پدر» میشناسیم، با نزدیک به نیممیلیون دنبالکننده اینستاگرامی، نقش دختر این خانواده را بازی میکند. بااینحال، دختر این خانواده کموبیش مجنون، تنها عضو سالمی است که بهرسم تکچشم در شهر کوران، بهعکس دیوانه پنداشته و نهایتا قربانی جاهطلبی این خانواده میشود.
«لیگ قهرمانان» تلاش میکند رؤیای بیشتر دیدهشدن را با زبانی طنز، آنهم با شخصیتهایی نقد کند که یکیشان کارگردان درجهچندم فیلم، دیگری بدل بازیگری سرشناس و آن یکی ادمین صفحه طرفداران یک سلبریتی دیگر است. باوجوداین، داستان بیچفتوبستی که بهنظر میرسد بسیار عجولانه نوشته شده، مانع از آن میشود که این نقد بهدرستی شکل بگیرد و جا بیفتد. طبعا از ساختار علّی-معلولی طرح روایت قصهگو انتظار میرود حداقلهای ارتباط با مخاطب را برآورده سازد؛ اما تضاد میان سه عضو مجنون خانواده با دختر نرمال آنها تا پایان نمایش هم هیچ توجیهی پیدا نمیکند. بهعلاوه برای ایدههای شهرتطلبانه این خانواده، چندان فکری نشده و همان بهانههای کوچک پربازدید در اینستاگرام بدون هیچ بازتولید و پرداخت جدیدی، در متن نمایش جا داده شدهاند. استفاده مکرر از عبارت مشهور «چطو به تو گیر ندادن؟» که شخصیت اینستاگرامی «استادملکی» با ویدئوهای خامدستانهاش آن را سر زبانها انداخت، علیرغم کارکردی که برای آن طراحی شده، نفَس طنز ماجرا را میگیرد و ارتباط با تماشاگر را خفه میکند. بزرگترین ضعف نمایش هم همین است که از مهمترین ابزارش برای نقد، یعنی همین طنز، هیچ استفادهای نمیکند و تقریبا هیچیک از موقعیتهای کمیک آن در گرفتن خنده از تماشاگر موفق نیستند.
انتخاب «عدسپلو» هم مثل عبارت قبلی، نه از پس تعریف تفاوت دختر با بقیه خانواده برمیآید، نه طنزآمیز است و نه تکرار آن در نمایش همراه با ارزشافزودهای اتفاق میافتد. همه این اِلِمانها باعث میشوند اجرا بهسرعت از چشم مخاطب بیفتد. لیگ قهرمانان نهتنها داستان درستی ندارد و افزونبرآن طنز سروشکلداری هم عرضه نمیکند؛ بلکه از نقطهای بهبعد، به این نتیجه میرسد که برای انتقال نقد و متعجبکردن مخاطب به ابزارهای بیشتری نیاز دارد. همراهی مادر و پسر برای روکردن دست بالاتر در جذب دنبالکننده و ترسیم موقعیتی چندشآور و بیمزه برهمیناساس اتفاق میافتد. درواقع، از نیمههای نمایش صدای خوردن کفگیر به ته دیگ بلندبلند بهگوش میرسد.
شخصیتپردازیها بسیار سردستی و کمعمقاند. معلوم نیست چرا دختر معمولی خانواده هیچ بنایی برای کنشگری ندارد و با وجود مخالفت، بهراحتی به خواست خانواده تن میدهد و همه را بیشتر به قهقرا میفرستد. روشن است که نمایش هیچ رویکردی برای نقد خود به آدمهای موردانتقادش ندارد و بیشتر مایل است که از آنها ابزاری برای استهزاء یا نهایتا خلق پارودی بسازد. نه نقبی به وجوه روانشناختی و نیازهای درونی این آدمها میزند و نه ابعاد جامعهشناختی چنین اتفاقی را مدنظر قرار میدهد؛ نه به نقد تکنولوژی و تأثیر فناوریهای جدید بر زندگی آدمها کاری دارد، نه آنها را تهدید میشمارد و نه کاری با فرصتهایشان دارد. استفاده عقیم از تمام این عناصر نهایتا به پایانبندی عجیب و الکن نمایش میرسد؛ جایی که معلوم نیست چرا پسر سلبریتی پولدار به خواستگاری دختر خانواده میآید که در اثر زیادهخواهی خانواده، تنها صورتی از او باقی مانده و غیرقابلفهمتر از آن، اینکه چرا نقش این پسرک را بازهم ریحانه پارسا بازی میکند.
بااینحال، از نام و اجرای نمایش چنین برمیآید که طرح داستان براساس رقابتهای یک لیگ نوشته شده است. سعید دشتی در شرح این طرح در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان میگوید: «نمایشنامه «لیگ قهرمانان» چهار اپیزود دارد: 1. اپیزود اول آن مرحله گروهی است که بهاجرا میرود؛ 2. اپیزود دوم مرحله حذفی؛ 3. اپیزود سوم مرحله نیمهنهایی؛ 4. اپیزود چهارم مرحله فینال است که در یکیدو سال آینده و در فصلهای مختلف بهروی صحنه خواهند رفت. تم هر چهار اپیزود یکی و فضاها متفاوت است». بااینحال، فضای نمایش هیچ اِلِمان متناسبی برای انتقال این محتوا دراختیار مخاطب قرار نمیدهد. دکور ضعیف هیچ باری از روی دوش داستان برنمیدارد و از همه جالبتر اینکه جای خالی هر ابزار دیجیتالی ازجمله تلفنهمراه در همه نمایش احساس میشود. درواقع، فضا نه قدرت ترسیم چیزی نزدیک به مفهوم لیگ را دارد و نه توان انتقال جهانی که در آن فضای مجازی، به همهچیز شخصیتها تبدیل شده است؛ تا جاییکه حتی اعضای خانواده را نیز قربانی میکنند.
-
يکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۰:۵۶
-
۹۴ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/186790/