داستانک/ بهلول و گردوی دعا
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو -
داستانک/ بهلول و گردوی دعا
٠
٠
یکی بود / فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: «بشکن و بخور و برای من دعا کن.»
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد. آن مرد گفت: «گردوها را میخوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!»
بهلول گفت: «مطمئن باش اگر در راه خدا دادهای، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»
-
يکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۶:۴۵
-
۴۱ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/186686/