داستانک/ پیامک از دیار یاری
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو -
داستانک/ پیامک از دیار یاری
٣٥
٠
خراسان / با خودش عهد بسته بود اگر نتیجه آزمایشهای همسرش نشان دهد که احتیاج به عمل ندارد، در حد توانش کار خیری انجام دهد. نوعش را مشخص نکرده بود ولی به خودش قول داده بود کاری باشد که تا حالا انجام نداده است. یک هفتهای میشد که دکتر خیالشان را بابت آزمایشها راحت کرده بود و اطمینان داده بود نیازی به عمل جراحی نیست. عصر به سمت خانه میرفت و به این فکر میکرد که چه کاری انجام دهد تا قولش را عملی کند. از طرفی خوشحال بود که حال همسرش خوب میشود، از طرفی غم داشت که سه ماه حقوق نگرفته بود و با صرفهجویی و خرج پساندازشان زندگی میگذراندند. از جلوی سوپرمارکت محل رد شد که یادش آمد همسرش سفارش چند قلم جنس داده بود. وارد شد. مغازهدار را سالها میشناخت. خریدش را انجام داد. وقتی خواست کارت بکشد، جرقهای در ذهنش خورد. یاد مطلبی افتاد که سرسری در گروهی خوانده بود. یک لحظه خوشحال شد ولی بلافاصله دلش پایین ریخت.
با خودش کلنجار رفت تا سرانجام خواستهاش را به زبان آورد: «آقا محسن یه سوالی، خواهش میکنم پیش خودمون بمونه... تو مشتریهات کسی رو داری که حساب دفتری داشته باشه ولی مدتها نتونسته باشه تسویه کنه؟ مستحق واقعی باشه ها، نه مشتری بدحساب!» فروشنده خندید و جواب داد تا جایی که دلت بخواهد! گفت: «قربون دستت، در حد صد تومن اگه کسی هست که واقعا میدونی نمیتونه بده، بیار من حساب کنم... نه!... صد و پنجاه تومن.» فروشنده تعارفی کرد ولی وقتی اصرارش را دید دفترش را باز کرد و دو مورد را که یکی پیرزنی مستمری بگیر و دیگری کارگری که ماهها دستش شکسته و خانهنشین شده بود معرفی کرد. سرجمع 200هزار تومان میشدند. مرد کارتش را به فروشنده داد و چانه هم زد تا کمتر حساب کند! از فروشنده قول گرفت تا این قضیه را به هیچکس نگوید و به هیچوجه اسمی از او نبرد.
بیرون که آمد به این فکر نمیکرد که معلوم نیست تا کی حقوق نگیرد، خوشحال بود که هم دین اش را ادا کرده و هم کار خیری کرده که تا حالا انجام نداده بود.
فردا صبح اول وقت پیامکی برایش رسید: «شهروند گرامی، ضمن تشکر از شرکت شما در جشنواره عکس موبایلی، بهعنوان یکی از برندگان این مسابقه انتخاب شدید. از شما دعوت میشود برای دریافت جایزه در مراسم اختتامیه جشنواره شرکت کنید...» باورش نمیشد. خواست دوباره پیامک را بخواند که چشمش به پیامک بانکی خرید دیروزش افتاد. هنوز یک روز نگذشته بود.
-
يکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۱:۴۹
-
۶۹ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/163476/