تکلیف حق و حقوق در متارکه های بدون دلیل چه می شود؟
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو -
تکلیف حق و حقوق در متارکه های بدون دلیل چه می شود؟
٢٢٤
١
ایران / در دفتر وکیل منتظر نشسته بودم و حرفهایم را با خودم مرور میکردم. آشتی کردن یک پدر با پسرش در یک چشم بر هم زدن زندگیام را به انتها رسانده بود. هفت سال پیش بود که در رشته مهندسی کامپیوتر پذیرفته شدم. بین بچههای کلاس رابطه خوب و صمیمانهای برقرار شده بود اما در بین آنها پسری به اسم پیمان بود که از همان ابتدا توجهم را به خودش جلب کرده بود. پسری آرام و کم حرف که بیشتر اوقات بعد از اتمام کلاس بیمعطلی بیرون میرفت. البته زمان زیادی طول نکشید که متوجه شدم به بهانههای کوچک سعی در برقراری ارتباط با من دارد. از بهانههای کوچک به قرارهای بیرون از دانشگاه رسیده بودیم. برخلاف شناختی که در دانشگاه از او پیدا کرده بودم، بیرون از دانشگاه پر از شیطنت بود. تعداد دیدارهایمان بیشتر و بیشتر میشد تا جایی که اگر یک روز او را نمیدیدم دیوانه میشدم. در طول این مدت حتی مواقعی که مستقیماً سؤال میپرسیدم هیچ حرفی از خانوادهاش نمیزد و بحث را عوض میکرد.
شرایط به همین منوال ادامه داشت تا اینکه ترم چهارم بحث ازدواج را پیش کشید. جا خوردم. شماره پدرم را گرفت تا ابتدا با او صحبت کند. قرار گذاشته بودیم کسی از دوستیمان باخبر نشود.
صلحی که به زندگی من پایان داد
با آن زبان چرب و نرمی که پیمان داشت حدسش خیلی هم سخت نبود که پدرم را به ازدواج با من آن هم با شرایطی که او داشت، راضی کرده باشد. شرایطی که از زبان پدرم برای اولین بار شنیدم و با آگاهی کامل تصمیم نادرست گرفتم. تصمیم به پذیرفتن پیشنهاد ازدواج پیمان. یک سال بود با خانوادهاش در ارتباط نبود. خانواده پیمان از ملاکان بزرگ یکی از شهرهای شمالی کشور بودند و میخواستند پیمان با دخترعمویش ازدواج کند اما پیمان برای اینکه مجبور نشود با دختر عمویش ازدواج کند تصمیم گرفته بود از شهر و خانهاش برود و راه خودش را پیش بگیرد. خوب میدانستم ازدواج با پیمان سختیهایی به مراتب بیشتر از خانه پدریام بهدنبال دارد اما در آن زمان بودن با پیمان را با وجود سختیهایش با هیچ چیز عوض نمیکردم. قرار بر این شده بود که به جای مراسم مختلف به برگزاری یک میهمانی مختصر با اقوام نزدیک اکتفا کنیم و در عوض پولش را روی پول پیش خانه بگذاریم. خانه خیلی کوچکی گرفتیم و حدوداً شش ماه بعد با شروع ترم چهار دانشگاه، زندگیمان را شروع کردیم. بعد از گذشت سه سال از زندگی مشترکمان، هیچ مشکل خاصی نداشتیم اوایل ازدواجمان تا بعد از فارغالتحصیلی کمی مشکلات مالی بود که آن هم حل شده بود. کار پیمان به حدی رونق گرفته بود که در طول سه سال توانسته بودیم علاوه بر خرید ماشین، خانه را هم عوض کنیم. در این چند سال خیلی سعی کردم با صحبت کردن پیمان را قانع کنم که خبری از خانوادهاش بگیرد اما بیفایده بود. تا یک شب که به خانه آمد کمی پریشان حال به نظر میآمد.
وقتی علت پریشان احوالیاش را جویا شدم بیهیچ مقدمه چینی گفت که پدرش با او تماس گرفته است و از او خواسته تا به دیدنش برود. گویی مریض احوال بود و در بیمارستان به سر میبرد. به همین خاطر هم بعد از چند سال یاد پسرش کرده بود. دوست نداشتم برای اولین بار خانوادهاش را در چنین شرایطی دیدار کنم ولی اینطور پیش آمده بود. در عوض برای پیمان خوشحال بودم. البته به گوشه ذهنم هم نمیرسید که پیمان برای ملاقات پدرش تنها برود. هر چند خودم را توجیه کردم که حتماً قصد دارد من را در شرایط بهتری به خانوادهاش معرفی کند. آن موقع نمیدانستم این زندگی تا وقتی خوب پیش میرفت که پیمان دور از خانوادهاش بود. برقراری ارتباط با خانوادهاش پیمان را از اینرو به آن رو کرد. نه بد خلقی میکرد نه بیاحترامی اما حتی بعد از مرخص شدن پدرش هم حاضر نبود من را نزد خانوادهاش ببرد. آخر هفتهها را همیشه با هم به بیرون میرفتیم اما از آن پس تمام وقت آزادش را با خانوادهاش میگذراند. دلیل موجهی برای این کارش پیدا نمیکردم. به شش ماه نکشید حرف از جدایی زد. حرف از اینکه تو خوبی اما خانواده ات درشأن خانواده من نیستند و آنها هیچ وقت تو را نمیپذیرند و من مجبورم به خاطر بیماری پدرم وقت بیشتری برای آنها بگذارم؛ شوکه شده بودم. باور نمیکردم این حرفها بر زبان پیمان جاری شود. نمیدانستم میتوانم جلویش را بگیرم یا خیر برای همین باید حتماً با یک وکیل صحبت میکردم. اما ناامید از دفتر وکیل بیرون آمدم. خلاصه حرفهایش این بود که «مرد میتواند بیهیچ دلیلی هر زمان که بخواهد همسر خود را طلاق دهد» و من فقط میتوانستم بهعنوان یکی از حقوق مالی ام، تنصیف اموالی را که در کنار من به دست آورده بود خواستار بشوم. هر چند اینها جبران زندگی از دست رفتهام نمیشد.
تنصیف اموال زوج
در نظام حقوقی ما قوانینی مقرر شده است که در آن به اصل تساوی حقوق زن و مرد توجه نشده و همین امر موجب شده است تا زنان با درج شروطی در ضمن عقد نکاح خود در پی جبران این تبعیض ناشایست باشند. در خصوص تبعیضهای مقرر شده در قوانین میتوان به این مسأله اشاره داشت که مرد برخلاف زن میتواند بدون ارائه دلیل به دادگاه رجوع نموده و اقدام به طلاق دادن همسر خود نماید. بنابراین از جمله شروطی که اکنون قصد داریم به آن بپردازیم و برای جبران حق مذکور در قباله ازدواج درج گردیده تا زوج به اختیار خود بنابر توافقهای قبلی، امضا نماید، بند الف قباله ازدواج است که این بند عبارتست از: «ضمن عقد نکاحِ خارجِ لازم زوج شرط کرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری (زناشویی) یا سوء اخلاق و رفتار وی نبود، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده است طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.»
شایان ذکر است که در شروط مندرج در قباله ازدواج ماده 1119 قانون مدنی که بیان داشته است؛ شروطی که طرفین بر آن توافق مینمایند نباید با مقتضای ذات عقد مخالف باشد، رعایت گردیده است و از این جهت ایرادی به آن وارد نمیباشد چرا که ذات عقد نکاح ایجاد رابطه زوجیت است و در هیچ یک از شروط قید شده در عقد نکاح، عدم ایجاد چنین رابطهای به چشم نمیخورد.
البته باید بیان داشت که شرایط مندرج در قباله ازدواج، طرفین را از توافق بر شروط دیگری جز آنچه در بند الف و ب قباله ازدواج قید شده است در عقد نکاح یا عقد لازم دیگری غیر از عقد نکاح از جمله حق تحصیل زوجه یا حتی این مورد که زوج و زوجه متعهد شوند هنگام جدایی اعم از اینکه طلاق به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن کلیه دارایی که بعد از ازدواج دائم زوجین به دست میآورند بین آنها به مناصفه تقسیم شود، باز نمیدارد.
پیشتر نیز گفته شد امضای تمامی شروط مذکور توسط طرفین به اختیار صورت میگیرد و به رغم رویه موجود؛ از این قرار که سر دفتران ازدواج به تفهیم شروط تبیین شده نمیپردازند و غالباً زوجین بدون اطلاع کافی به امضای هر صفحه و بهدنبال اعطای حقوق به طرف دیگر اقدام مینمایند، نباید پنداشت که امضای تمامی صفحات اجباری است بلکه تا زمان امضا توسط هر دو طرف صورت قانونی نیافته و قابلیت اجرا پیدا نمیکند.
حال در فرضی که زوج بند الف را امضا مینماید، در هنگام متارکه ممکن است دو حالت به وجود بیاید. نخست اینکه زوج با مراجعه به دادگاه و اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه زوجه از وظایف همسری خود سر باز زده یا از سوء رفتار برخوردار است تقاضای طلاق را خواستار میگردد که در این حالت تنصیف اموال صورت نمیگیرد چرا که تقاضای وی شرایط قید شده در بند الف را دارا نمیباشد. دومین حالت این است که زوج به دادگاه مراجعه میکند و همچون داستان شرح یافته، بدون هیچ علتی یا هرگونه علتی جز آنچه در بند الف آمده است، تقاضای متارکه از همسر خود را تقدیم دادگاه مینماید که در حالت مذکور، با درخواست زوجه تنصیف اموال موجود به حکم دادگاه صورت میپذیرد به عبارت دیگر با مطالبه زوجه بنابر نظر دادگاه از یک تا پنجاه درصد از اموال به دست آمده و موجود طی زندگی مشترک یا معادل آن بهصورت بلاعوض به زن منتقل میگردد و اجرای این حکم منوط به طلاق است به عبارت دیگر امکان الزام زوج به تنصیف اموال خود قبل از درخواست طلاق و تحقق شرایط بند الف وجود ندارد.
در پایان جهت اطمینان قید تمام نکات این مسأله، باید گفته شود که اولاً حکم تنصیف اموال تنها شامل اموال موجود در حین درخواست طلاق میگردد نه اموالی که طی ایام زندگی مشترک به دست آمده و اکنون از بین رفته است. ثانیاً در صورتی که در عقدنامه شرط شده باشد که مرد نیمی از داراییاش را منتقل کند ملزم به اجرای آن است و دادگاه نمیتواند با اعمال نظر خود از یک تا پنجاه درصد اموال زوج را مورد حکم قرار دهد.
مطهره پایکاری وکیل پایه یک دادگستری
-
دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۳:۲۷
-
۷۶ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/157498/