آریا بانو

آخرين مطالب

نامه اندریک به برادر 4 ساله‌اش دنیا را تکان داد ورزشي

نامه اندریک به برادر 4 ساله‌اش دنیا را تکان داد
  بزرگنمايي:

آریا بانو - ورزش 3 /نامه فوق احساسی اندریک، ستاره جوان برزیلی، به برادر 4 ساله‌اش، سرنوشت او و خانواده‌اش را خلاصه می‌کند که با عبور از بدترین شرایط اکنون زندگی ایده‌آلی دارند.
 نامه‌ای احساسی که اندریک، مهاجم جوان برزیلی، پس از گلزنی به انگلیس به برادرش نوح، کودک 4 ساله، نوشته در مدت کوتاهی به سرعت در فضای مجازی پربازدید شده است.
این ستاره نوظهور فوتبال آمریکای جنوبی که در حال حاضر برای پالمیراس بازی می‌کند توسط رئال مادرید خریداری شده و بلافاصله پس از 18 سالگی به اسپانیا نقل مکان خواهد کرد.
برزیل در فیفادی جاری در بازی دوستانه مقابل انگلیس در ورزشگاه ومبلی قرار گرفت که با گل اندریک 17 ساله موفق شد با نتیجه 1-0 برنده شود.

آریا بانو


این متن نامه‌ای است که توسط اندریک نوشته شده است: "نوح عزیز، دوستت دارم. این اولین چیزی است که از هر چیز دیگری مهمتر است. از روز اول احساس می‌کنم پیوند خاصی با هم داشتیم. من هرگز به تو نگفتم، اما وقتی می خواستی به دنیا بیایی، در واقع منتظر بودی تا من گل بزنم. درسته برادر، در آن زمان من در یک بازی مهم بودم، فقط 13 سال داشتم و تو منتظر بودی. ساعت تیک تاک می‌کرد و مامان و بابا فکر می‌کردند منتظر چیزی هستی. سپس ناگهان پدر از دوستش که تماشاگر آن بازی بود تماسی تلفنی دریافت کرد. گفت: "داگلاس! داگلاس! اندریک گل زد!." و بعد دقیقا همون لحظه تو اتاق بیمارستان تو به دنیا آمدی و صدای گریه‌ات پخش شد.
بالاخره اومدی تا با من جشن بگیری و وقتی رسیدم بیمارستان به تو هدیه تولدت را دادم. آن موقع من پول یک اسباب بازی را نداشتم، اما توپ طلای مسابقات را برای تو آوردم. می‌فهمی؟ در این خانواده ما ثروتمند به دنیا نیامدیم. ما در فوتبال به دنیا آمدیم. نمی‌دانم کی این نامه را می‌خوانی، اما الان 4 ساله‌ای و زندگی ما خیلی سریع در حال تغییر است.
در چند ماه آینده به اسپانیا خواهم رفت تا برای رئال مادرید بازی کنم - بله، همان تیمی که می‌بینی همیشه در پلی استیشن انتخاب می‌کنم. می‌دانستم که آن وضعیت را درست می‌کردم و مامان هنوز وقتی آن را به یاد می‌آورد، گریه می‌‌کند. ما مثل الان در یک آپارتمان شیک زندگی نمی‌کردیم. در مکانی به نام ویلا گوآیرا زندگی می‌کردیم و زندگی ما بسیار متفاوت بود. در سال‌های آینده همه چیز مربوط به زندگی ما را از زبان دیگران خواهید شنید و آن‌ها خواهند گفت که همه این‌ها درد و بدبختی بوده است.
اما حقیقت این است که به لطف خدا و به لطف همه چیزهایی که مامان و بابا فدا کردند، کودکی فوق العاده ای داشتم. و البته به لطف فوتبال. وقتی 10 ساله بودم، فکر می‌کنم اولین بار در زندگی‌ام بود که فهمیدم شرایطمان سخت است. ما همیشه به اندازه نیازمان داشتیم اما خیلی کافی نبود. بابا اینطور می‌گوید مت روی مبل نشستم و به او گفتم: "نگران نباش. من یک فوتبالیست می‌شوم و خودمان را از این وضعیت نجات می‌دهم." قبل از آن روز من فقط یک بچه بودم و فوتبال فقط یک بازی بود.

آریا بانو


از آن روز به بعد، فوتبال مسیر ما برای زندگی بهتر شده است. مامان زندگی و خانه خود را ترک کرد تا از رویای من در سائوپائولو حمایت کند. باشگاه فقط برای من جا داشت، اما مامان گفت که بدون من نمی‌تواند، بماند‌. بابا ماند تا کار کند و برای ما پول بفرستد و مامان با من در یک خانه کوچک همراه با تعدادی از هم‌تیمی‌هایم اسکان داشت. همه زیر یک سقف بودیم اما وقتی برای تمرین می‌رفتیم، او کسی را نداشت که با آن صحبت کند.
ما در آن خانه تلویزیون و اینترنت نداشتیم، او انجیل را به پارک می‌برد و تنها با خدا می‌نشست و صحبت می‌کرد. تنها چیزی که در آن مکان داشت، یک صندلی بود. کیفش را روی آن می‌گذاشت و وقتی که ما رخت‌خواب داشتیم او روی حصیری که روی زمین پهن شده بود، می‌خوابید. می‌دانم تصور اینکه مامان روی زمین بخوابد برای تو سخت است اما این حقیقت است. این واقعا اتفاق افتاد. دفعه بعد که مامان را دیدی، او را در آغوش بگیری و از او تشکر کن، چون بدون فداکاری‌های او ما زندگی امروز را نداشتیم.
بابا هم خیلی فداکاری کرد. پس از چند ماه او به سائوپائولو آمد تا از ما حمایت کند، او به پالمیراس رفت و از باشگاه درخواست کرد تا هر کاری که می‌تواند در آنجا انجام داده و مشغول شود.
پدر نیروی خدمات داخل ورزشگاه بود. به عنوان یک پسر همیشه آرزو داشت در آن رختکن باشد، بنابراین با لبخند به سر کار می‌رفت. او 3 سال در آنجا کار کرد، ابتدا زباله‌های اطراف ورزشگاه را جمع‌آوری می‌کرد و سپس به مسئول تمیز کردن رختکن‌ها شد.
او همیشه به بازیکنان می‌گفت که یک روز پسرش با آن‌ها بازی خواهد کرد. یک روز، دربان باشگاه متوجه شد که پدر هر روز لاغرتر می‌شود. او در غذاخوری کارگران و کارکنان غذا خوردن و متوجه شد که بابا فقط سوپ می‌خورد. به سمت بابا گرفت و گفت: "هی داگلاس، شماره تلفنت را به من بده، می‌خواهم با همسرت تماس بگیرم." او به مامان زنگ زد و مامان هم ماجرا را برایش تعریف کرد که چگونه پدر در کودکی در یک باربیکیو دستش را سوزانده بود و چقدر بد بود که تقریباً دستش را از دست داد. برای مبارزه با عفونت به او داروهای قوی دادند و این باعث ضعیف شدن دندان‌هایش شده بود. بنابراین او فقط می‌توانست سوپ بخورد.

آریا بانو


این دربان، از همه بازیکنان پول جمع کرد و به پدر پول دادند تا دندان‌هایش را درست کند. آرزوی پدر گاز زدن یک سیب بود: امروز خدا را شکر هر غذایی را که می‌خواهد، به راحتی می‌خورد. امیدوارم الان متوجه شده باشی برادر. زندگی‌ای که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم از ناکجاآباد به وجود نیامده است.
ما آن را با تلاش و اشک فراوان به دست آوردیم. مامان همیشه می‌گوید یک اشتباه می‌تواند همه چیز را خراب کند و حق با اوست. لحظه‌ای که فراموش می‌کنیم از کجا آمده‌ایم، خطر گم شدن در راه را داریم. به همین دلیل است که من این تاریخچه خانوادگی‌ام را به تو هدیه می‌دهم. مامان نان کهنه می‌خورد، بابا زیر باجه بلیت می‌خوابید، مادر در حمام گریه می‌کرد، پدر روی مبل گریه می‌کرد.
امیدوارم همیشه او را در قلبت نگه داری. من تو را دوست دارم برادر. از صمیم قلبم."

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/1170618/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

یک شهروند مصری در حال جمع آوری تابوت و مومیایی با هدف تجارت آنها دستگیر شد

«بوی جوی مولیان» با اجرای داوود پژمان، هنرمند اهل کشور افغانستان

دفاع جوان کاشمری از 3 دختر در مقابل اراذل

پرچم یا حسین در تظاهرات حامیان فلسطین در لندن

آتش‌سوزی یک هتل در محدوده میدان ولیعصر تهران

پارک هیتاچی در ژاپن

سبک عجیبی از فوتبال بازی کردن

غذا خوردن یک شوکا در دل جنگل‌های هیرکانی

آب معدنی چشمه های مختلف جهان!

حمله بی‌رحمانه نهنگ قاتل به فوک آبی در ساحل

تصاویری آخرالزمانی از وقوع زلزله شدید در ژاپن

اسنک مارتادلای خوشمزه و‌ نوستالژی

چه کسانی بیشتر در معرض کم خونی هستند؟

مهم ترین خصوصیات و ویژگی خانواده های شاد

راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان

15هزار ملاقات بین فرزندان طلاق و والدین در سال 1402

این جراح کوچک به ایستگاه فضایی بین المللی می رود

بلوغ از دید دکتر شکوری

گل اول منچستر یونایتد به برنلی توسط آنتونی

گل اول برنلی به یونایتد از روی نقطه پنالتی

لایپزیش 4-1 دورتموند؛ خوش به حال پی‌اس‌جی

پیروزی خانگی بایرن مونیخ و شکست سنگین دورتموند

اونانا منچستریونایتد را از سهمیه اروپا دورتر کرد

یونایتد 1-1 برنلی؛ رتبه ششم هم در خطر است

تمرین ویژه جلالی برای ارسال‌ پاس‌گل‌های بیشتر

نقش سازنده گلزن تراکتور در بازی با ذوب آهن

واکنش رئیس کمیته بین‌المللی المپیک به رسوایی دوپینگ چینی‌ها

این بازیگران ایرانی در کودکی مشهور شدند!

ارغوان من بدون تو نمی‌تونم زندگی کنم!

بعضی وقتا آدما با نبودنشون تأثیر بیشتری می‌زارن

اجرای زنده «این قرارمون نبود» با صدای مهدی دارابی

واکنش تاکسیرانی به فیلم حمل بار عجیب توسط یک تاکسی

بازداشت مردی که با زنجیر به مسافران اتوبوس حمله کرد

صلوات فرستادن گناهان را پاک می کند

ابهت بز کوهی آلپ بر فراز بام یک خانه!

گل باید کاربردی باشه دقیقا مثل این ویدئو

نمایی از یک مارماهی عجیب و زیبا در لای صخره ها در کمین شکار

دره‌ای عجیب در دل کویر لوت؛ دره زبان مار در استان کرمان

برگی از تاریخ/ کار بزرگ شهید «شفیع زاده» در توپخانه سپاه

ببینید گاومیش کوهان دار آمریکایی چطور جاده رو مسدود کرده

وقتی میگن لای پر قو بزرگ شده

صفر تا صد تهیه قیمه نثار قزوینی

روش تهیه کباب لقمه ساندوچی

روش تهیه یک نوشیدنی خنک تابستانی

آیا حرارت دیدن عسل مضر است؟

افزایش قد با حجامت

مهم ترین عوامل ناباروری در بانوان

مسابقه شترسواری زنان در عربستان!

پلمپ یک فروشگاه زنجیره ای در این شهر

ذرات شیر گاو می‌توانند به حل یکی از چالشی‌ترین معماهای پزشکی کمک کنند