آریا بانو

آخرين مطالب

بابای عسل امشب به خانه می رود اجتماعي

  بزرگنمايي:

آریا بانو - تهران- پس از سه سال چشم انتظاری امشب بابای عسل کیک تولدش را به محض خروج از زندان اوین می خرد و با خود به خانه می برد.

به گزارش خبرنگار قضایی ایرنا، چند روز بیشتر به شب یلدا نمانده است. مادر هفته ای یک بار صبح خیلی زود، دست او و برادرش را می گیرد و از این قطار مترو به آن قطار مترو و از این اتوبوس به آن اتوبوس برای دیدن پدر می برد و بعد او را می بینند، پشت شیشه و گاهی بدون آن شیشه تا بتواند دست به موهای خرمایی دخترکش عسل بکشد و بگوید: زودی می آیم خانه... گریه نکن!
از وقتی دوباره مدرسه ها باز شده، مادر دو سه هفته یک بار دو بچه اش را با خود همراه می کند. دخترش کلاس دوم رفته و پسرش کلاس ششم. هفته ای یک بار از درس ماندن، عاقبت خوبی ندارد. اما پدر هر روز عصر که از مدرسه برمی گردند، تلفنی حالشان را می پرسد و باز قول می دهد زود به خانه برمی گردد.
فردا شب سومین سالروز تولدی است که دخترک بدون بابا، شمع کیک کوچک تولدش را فوت می کند. امسال بیش از سالهای قبل دلتنگ است. بعضی وقتها پدر دوستانش را دم در مدرسه می بیند ولی پدر او تا حالا مدرسه عسل را ندیده است. می داند که زندان جای خوبی نیست، مادرش به او و برادرش سپرده که به دوستانشان نگویند پدرم زندانی است ولی کنجکاویها آزارشان می دهد.
خانواده پدری امیر تقریباً پرجمعیت بود. یک برادر بزرگتر و چهار خواهر کوچکتر از خودش داشت. یکی از خواهرانش معلولیت مادرزادی داشت، یکی دیگر طلاق گرفته و با فرزندش به خانه پدر برگشته بود. برادرش بیماری نارسایی کلیه داشت.
پدر امیر را در محل می شناختند. مغازه ای کوچک ولی دلی بزرگ داشت. به اسمش قسم می خوردند. هر نیازمندی برای دریافت کمک به در خانه یا مغازه اش می رفت، دست خالی برنمی گشت. کم و زیاد همیشه دستش باز و دلش گشاده بود. وقتی عمرش به پایان رسید و باید می رفت، بچه ها و مخصوصاً دخترهایش را به امیر سپرد. می دانست پسر بزرگش آواره بیمارستانهاست. امیر با ارث پدری جهیزیه خواهران را تأمین کرد و خود به سراغ خرید و فروش ماشین رفت و طبق قولش به پدرش، مخارج زندگی مادر پیر و خواهر معلولش را هم بر عهده گرفت.
خورشید زندگی امیر و همسرش تابان بود. امیر تمام تلاشش را به کار گرفته بود تا زندگی خوبی برای همسر، دو فرزند کوچک و مادر و خواهرش بسازد. درآمدش کفاف یک زندگی متوسط و آبرومند را می داد. از پدر یاد گرفته بود به نان و لقمه حلال راضی باشد و خدا را شگر بگوید ولی ته دلش زندگی بهتری می خواست، مثل خیلی از آدمها.
مدتی بود محمد را می شناخت. همیشه از درآمد و پول یک شبه در ساختمان سازی حرف می زد و می گفت حیف است به خاطر یک سود کم، وقت و سرمایه ات را با خرید و فروش ماشین به هدر می دهی، مغز مرد باید همیشه دنبال دودو تا چهار تا باشد و سرمایه اش را چند برابر کند.
آن قدر زیر گوشش خواند تا با وجود مخالفت خانواده، همه سرمایه و پس اندازش را جمع کرد و به محمد داد تا به خیال خودش از صبح تا شب دنبال پول ندود. چند ماه اول خوب بود، محمد وانمود می کرد سود هنگفتی در انتظارشان است. فقط وقت می خواست تا واحدهای در دست ساخت را تکمیل و بفروشد، اما زمانی به خود آمد که فروشندگان لوازم ساختمانی یا پیمانکار و کارگر به سراغش آمدند. محمد غیبش زده بود. شاکی ها امیر را می شناختند چون چک ها به نام امیر بود.
محمد فرار کرده بود، چند ماه این در و آن در زدنو و بالاخره فهمیدند او در همان شهری که مخفی شده بود، از دنیا رفته است و حالا دست امیر به جایی نمی رسید. او با فریب، سرمایه امیر را بالا کشیده بود و بعد از مرگ هم چیزی به نامش نبود تا امیر حقش را بگیرد و به طلبکاران بدهد.
همه فامیل و دوست و آشنا بسیج شدند. مقداری از بدهی امیر که خود قربانی کلاهبرداری شده بود، تأمین شد و شاکی ها رضایت دادند و رفتند ولی بیشترین طلب 130 میلیون تومان بود که باید پرداخت می کرد.
سه سال پیش بود که امیر را در مقابل چشم همسر و دو فرزند کوچکش با دستان بسته به زندان بردند. عسل عادت کرده بود پدرش را هر بار در زندان ببیند که موهایش بیشتر از هفته قبل سفید شده است. فردا شب تولد عسل است. دلش هیچ نمی خواهد حتی عروسک هم نمی خواهد فقط پدرش را می خواهد که در کنار کیک تولد، با او عکس بگیرد و روز بعد به دوستانش نشان دهد و بگوید بابای من از مسافرت برگشته است. حالا هر روز می تواند صبح مرا به مدرسه برساند یا ظهر به دنبالش بیاید و عسل دست کودکانه اش را به دستان مردانه و قوی پدر بسپارد.
پرونده بدهی امیر روی میز کارشناس ستاد دیه استان تهران بررسی می شد. تقریباً هفته ای سه بار با شاکی او صحبت می کرد تا بخشی از بدهی را ببخشد. شاکی حق داشت این مبلغ را نبخشد. او هم سرمایه اش را از دست داده بود ولی در نهایت قبول کرد تا فقط 60 میلیون تومان بگیرد و رضایت دهد.
بخشیدن 70 میلیون بعد از سه سال انتظار و مراحل دادرسی، آسان نیست دل بزرگ طلبکار با شنیدن انتظار عسل کوچولو برای شب تولدش لرزید و یک ماه پیش پای برگه توافق را امضاء کرد. تلاشها به ثمر نشست.
نیکوکارانی که با نمایندگی ستاد دیه استان تهران همکاری می کنند، تصمیم گرفتند آزادی پدر را به عسل هدیه دهند. 60 میلیون تومان کمک، حتی کمک های کمتر از یک میلیون تومان هم به برای کمک به امیر واریز شد تا بالاخره این مبلغ تأمین شد و قرار است امروز عصر امیر آزاد شود. حتی دادگاه هم تلاش کرد تا نامه آزادی زودتر به زندان اوین برسد.
عسل هنوز خبر ندارد. با چهره غمگین، صبح به مدرسه رفته و فکر می کند امشب هم پدر به خانه نخواهد آمد. از مادرش هم خواسته برایش کیک نخرد. کیک تولد بدون بابا را نمی خواهد ولی پدر می خواهد غروب که آزاد می شود خودش کیک بخرد. مادر و برادر و خواهرهایش هم امشب برای تولد عسل به خانه امیر می روند. همه می دانند امیر امشب به خانه می رود جز دختر کوچولویش عسل... او امشب قشنگترین هدیه تولد دنیا را می گیرد، بازگشت دوباره پدر به خانه.
*٧٣٢٩ * 3063

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/107950/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

توسعه روشی برای بهبود مصرف انرژی در دستگاه‌های مخابراتی

تو که با عاشقان درد آشنایی

آغاز اردو از هجدهم

صالح: دیدار با قرقیزستان بهترین بازی تیم ملی فوتسال بود

سپاهان نمی‌تواند استقلال ملاثانی را دست‌کم بگیرد!

تیم دانشجویان ایران در راه مسابقات جهانی

جبران فرصت‌های سوخته در رفسنجان

بازداشت یک نوجوان به ظن تدارک حمله تروریستی در المپیک

حذف تیم‌های ریکرو مردان و زنان ایران در کاپ جهانی شانگهای

سرگشتگی و یاس یک فضانورد

پوستر جدید فیلم سینمایی سال گربه منتش شد

چهره ها/ واکنش همسر مهدی قایدی به شایعات

تکریم و سپاسگزاری استاندار و مدیرکل بنیاد مازندران از والدین معزز شهیدان والامقام سروی

بنیاد باید به نهاد راهبردی و مطالبه‌گر تبدیل شود

بازجویی هایی که به مرگ رئیس دانشگاه تهران ختم شد

سیکس پک چند؟ / هزینه‌های نجومی برای خوش‌اندامی یک‌شبه!

بنری که خواننده مطرح پاپ را به شدت شاکی کرد

زمان اعلام نتایج اولیه آزمون سراسری مشخص شد

4 گوشه دنیا/ جزیره‌ای که مرگ در آن فراموش می‌شود!

حرکت جنون‌آمیز مرد جوان وسط خیابان؛ نشستن روی سقف خودرو!

چیزهایی که فکر نمی‌کنید به کبدتان آسیب می‌زنند

گفتگوی آخرین خبر با بانوی ورزش ایران

صحبت‌های جالب مجید جلالی درباره برنامه 12 ساله

العین، نیمار را از یک دستاورد تاریخی محروم کرد

بازگشت ستاره جوان سپاهان

پرسپولیس بعد از چهار فصل با مربی خارجی در حذفی!

جلسه حساس لیگ برتری‌ها برای قانون سقف هزینه

گرگ های زیادی اطراف همسرتون هستند

استوری جذاب الناز حبیبی با تم مشکی

«اسماعیل» دوست نداره من کار کنم

شش سریال پربیننده صداوسیما که درس عبرت مردم شدند

سمی که بسیاری از خانم ها هر روز مصرف می‌کنند!

ترانه زیبای «خنده داره نه» با صدای علی یاسینی

تداوم رگبار باران در ارتفاعات برخی استان‌ها

کنکور 1403 با آزمون «علوم ریاضی» و «انسانی» آغاز شد

اینترنت برای کنکور امسال قطع می‌شود؟

تفال/ مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

تقویم تاریخ/ گشایش نخستین ایستگاه فرستنده رادیویی و تلگراف بی‏سیم ایران

در صورت بلعیدن اجسام خارجی توسط کودکان چه واکنشی باید داشته باشید؟

پاستا کانِلونى یا لازانیا!

نقش شبکه‌های اجتماعی در ترغیب نوجوانان به مصرف دخانیات

عادت‌های سبز برای داشتن زمین پاک

خدایا زندگی رو زیر و رو کن

پنج عامل سقوط الهلال در لیگ قهرمانان آسیا

برخورد صمیمانه شمسایی با خبرنگار ژاپنی

تیم ملی یک مربی جدید می‌خواهد

درویش مدیرعامل پرسپولیس پس از خصوصی‌سازی

ممنون به خاطر همه چیز؛ خداحافظ برای همیشه!

درخشان: پرسپولیس شرایط خوبی برای پیروزی برابر آلومینیوم دارد

آشوبی: پرسپولیس در این بازی فرصت اشتباه ندارد